به گزارش برنا، جرج برنارد شاو که به اصرار خود با نام برنارد شاو شناخته میشود، نمایشنامه نویس، منتقد ادبی، اهل جدل، فعّال سیاسی و مبلّغ سوسیالیست ایرلندیتبار است که در سال 1925 توانست جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کند.
جرج برنارد شاو برای نگارش فیلمنامه «پیگمالیون» در یازدهمین دوره آکادمی اسکار برنده جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی شد.
محوریت اصلی داستان مفهوم حقیقیِ زندگی و مرگ است. این نمایشنامه گفتوگوی میان چهار پرسوناژ است: آنا، دون ژوان، مجسمه و شیطان. اما همانطور که ابراهیم گلستان در مقدمهٔ کتاب اشاره دارد، این بخش صرفاً یک داستان یا نمایش نیست، یک درگیریِ دربارهٔ مسائل فکری است با موضوعی فلسفی.
دون ژوان اعیان زاده ای بوده است از مردم قرون وسطی، شاید. شاید هم تنها تصوری و مثالی بوده است از تجسم شور حیات و حس جسم، زائیده ی ذهن مشترک مردم در زمینه ی یک تمدن مسیحی، مانند دکتر فاوستوس، که او هم یا دانشمندی بوده است از مردم همان قرون وسطی، یا تنها تصوری و مثالی از تجسم تفکر در حیات – و او هم در زمینه ی یک تمدن مسیحی. برای همین هرگاه یادی از هر یک از این دو می رفته است با یادی از شیطان و وابستگی به دنیای دوزخی همراه بوده است، چون آن مذهب و آن تمدن توقع ایمان بی گفتگو و بی پرسش را می داشت، و هر پرسش یا هر بستگی به جسم و اندیشه را ضدیتی به مذهب و به ایمان تلقی می کرد و از آن معنی بستگی به نیروهای ضد مذهب، به شیطان را می گرفت. و این روال رایج هرجور خشک اندیش است، در هر زمان و به هر رنگ بی فکری.