به گزارش برنا، مهندس سید مرتضی نبوی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام معتقد است از زمانی که حاج قاسم وارد انقلاب میشود و به جبهه میرود و بعد وارد جبهه مقاومت میشود، همه این مراحل قابل نمایش است؛ نمایشی که میتواند بسیار تأثیرگذار و سازنده باشد و باید زبانهای مختلف ادبیات و هنر، داستان، موسیقی و جنبههای علمی و ابعاد جامعهشناختی و روانشناختی بهکار گرفته شود.
در مورد ویژگیهای تأثیرگذار حاج قاسم بر عموم مردم و مسئولان برای ما بگویید. مختصات و حدود این ویژگی ها چه بود؟
ایشان مسئول در تراز جمهوری اسلامی بود. مؤمن، اهل استقامت، صبور و متواضع بود و هیچگاه شیرینی زندگی زیر دندانش مزه نکرد. ایشان عارف در لباس نظامی و مربی و پدری مهربان برای تمام خانوادهها بهویژه خانواده شهدا بود. به همکاران و همرزمانش ارادت خاصی داشت و رابطهاش با خدا صمیمی و نزدیک بود. تواضعش فوقالعاده بود و مسئله خودش را با خودش حل کرده بود. زندگیاش، مبارزهکردنش و استقامتکردنش برای خدا بود. با تمام این ویژگیها، سعی داشت که بهخاطر انقلاب با همه مسئولان در هر طیف و جریانی، رابطه خوبی برقرار کند. برای هیچکس تمایز قائل نبود و همه برایش یکسان بودند. حب و بغضی با کسی نداشت و سعی میکرد با همه مسئولان در ردههای مختلف ارتباط برقرار کند تا مسائل انقلاب و کشور حل شود و دشمنان انقلاب سرجایشان بنشینند. اینها ویژگیهای حاج قاسم بود.
به عقیده من، برترین اعتقاد زندگی حاج قاسم، اعتقاد قوی به ولایت و رهبری بود. ایشان میدانست که رمز پیروزی انقلاب اسلامی در جریانهای مختلف، در وجود رهبری صالح، عالم، مجاهد، انقلابی و بهروز است و تقویت و تبعیت از او به تمام آرمانهای نظام اسلامی تحقق خواهد بخشید. ایشان نقش مالک اشتر را برای ولیفقیه و رهبری انقلاب اسلامی و نقش حضرت عباس(ع) برای امام حسین علیهالسلام را داشت.
آیا این خصوصیات فقط مختص ایشان بود؟ آیا بقیه مسئولان از ابعاد مختلف ایشان بهره بردهاند؟
برای مثال، شهید بزرگوار آقای رجایی مانند حاج قاسم است. ایشان معلم سادهای بود که در زمان تحصیل دستفروشی میکرد. بعد کفیل وزارت آموزشوپرورش، سرپرست، وزیر، نخستوزیر و رئیسجمهور شد. در همه این پستها، شعارش تغییر نکرد. نشان داد که در طول عمر با برکتش، در عمل مقلد امام(ره) است. او خود را فرزند مجلس شورای اسلامی و برادر رئیسجمهور میدانست، آن هم رئیسجمهوری که با جمهوری اسلامی و مردم خیلی بد رفتار کرد. در نتیجه، او هم یک مسئول در تراز جمهوری اسلامی بود. شخصیت شهید رجایی همانند حاج قاسم قرآنی و امام حسینی و مهدوی بود. بهمعنای واقعی منتظر بود و هر دو شباهت زیادی با هم داشتند. البته میتوان چنین شخصیتی را در بین مسئولان پیدا کرد، ولی اگر بگوییم که این الگو در بین مسئولان تعمیمیافته و اکثریت اینگونه هستند، این طور نیست. اگر چنین بود تحولات بیشتری رخ میداد.
امّا در عین حال، این بزرگواران تأثیر خود را داشتند. بیشترین افرادی که از حاج قاسم تأثیر گرفتند، جوانانی بودند که بهعنوان مدافع حرم با ایشان همراه شدند؛ مدافعانی که از سرزمینهای اسلامی و مردم فلسطین حمایت کردند و دست حزباللّه لبنان را گرفتند تا مبارزان مسلمان برای استقلال و عزت و شرف خودشان بایستند و دفاع کنند.
وجه تمایز حاج قاسم از سایر مسئولان کشوری و لشکری در چیست؟
ایشان کاملاً به کار خود مسلط بود و همه مراتب رزمندگی را طی کرده بود. از یک بسیجی ساده شروع کرد و به درجه سپهبد رسید. میفرماید: «المؤمن ینظر بنوراللّه» ایشان به نور خدا نگاه میکرد و خلاق بود. وقتی کسی دیدگانش منور به نور الهی باشد، اینگونه میشود. از دل تهدیدها، فرصت بهدست میآورد. مانند «ان مع العسر یسرا» که میتوان در دل سختیها، گشایشها را پیدا کرد.
حاج قاسم بهخاطر ایمان و باور قلبی و اینکه تابع خواستههای نفسانی نبود، مورد توجه انوار الهی بود و کارهای نشدنی را شدنی کرد. یادمان نمیرود که ائتلاف جهانی علیه سوریه و بشار اسد ایجاد شد. اکثر کشورهای غربی و کشورهای مرتجع عربی برای نابودی نظام سوریه، تلاش بسیاری کردند. رهبری اعلام کردند که باید از سوریه حمایت شود و آن کسی که در این میدان ایستاد و وعده داد و تحقق یافت، حاج قاسم بود. این ویژگی بسیار مهم است؛ اینکه کسی به اهداف ترسیمشده رهبری باور داشته باشد. هیچ جاذبه دنیایی در حاج قاسم تأثیر نداشت و همهچیز را برای دین، ایمان و عزت و عظمت اسلام میخواست.
با اینکه حاج قاسم چهرهای شناختهشده در عرصه منطقه و بینالمللی بود و با سران کشورهای مختلف ارتباط داشت، امّا هیچوقت دچار غرور و تکبر نشدند. شما ریشه این مسئله را در چه میدانید؟
من در همان ایمان عمیق، خداباوری، تمسک به قرآن کریم و ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام و اولاد و رسول گرامی اسلام میدانم. تمام این موارد دستگیرههای محکم ایشان بود. وقتی حضرت علی علیهالسلام در نامهای مالک را والی مصر معرفی کردند، اوّلین توصیه ایشان به مالک این بود که همیشه عظمت خدا و کوچکی خودت را در نظر بگیر. همه هستی، حیات و نفس ما به دست اوست. اگر میتوانیم ببینیم، بشنویم، بفهمیم و حرکت کنیم همه به لطف خدا است. وقتی «لاحول و لاقوه الا باللّه العلی العظیم» برای آدمی مجسم باشد، این آدم خودش را بنده خدا میبیند. میداند که همه چیز از اوست و از خودش چیزی ندارد. نفس این آدم هیچوقت اجازه نمیدهد که خود را از دیگران برتر ببیند. مالک کسی بود که دشمن از او میترسید و فرار میکرد. حضرت به او گفت وقتی به مصر رفتی، عظمت خدا را به یاد بیاور آنوقت در مقابل مردم تواضع خواهی کرد. حاج قاسم هم همینگونه بود. با وجود ویژگیهای عرفانی که داشت بهدنبال کسانی بود که دلشان وصل به خدا و اولیاء خدا بود. برای عرفا احترام قائل بود و آنها را پیدا میکرد. با بعضی از علمای دین در قم خیلی رفتوآمد داشت. این کار باعث میشد که خود را در محضر خدا حس کند. در نتیجه، در مقابل بندگان خدا از هر طیفی که بودند، متواضع بود و جایگاهی برای خودش قائل نبود.
چطور میتوان ایشان را بهعنوان الگو به نسل جوان معرفی کرد؟
واقعاً ایشان الگو کاملی است. به تعبیر مقام معظّم رهبری، حاج قاسم مکتب است. به نظرم باید این مسئله را به زبانهای مختلف ترویج کرد. ما در ایران ادبیات بسیار غنی و طولانی داریم. بهنوعی ادبیات ایران بر روی ادبیات جهان سایه انداخته است. شاهنامه فردوسی، در بین حماسههای جهانی مقام اوّل را دارد. ما حافظ، سعدی و مولوی را داریم. زبان ادبیات ما خیلی غنی است. ما باید از ادبیات استفاده حداکثری کنیم. مقام معظّم رهبری بر رمانهای تأثیرگذار تأکید ویژهای دارند. از زبانهای مختلف هنر هم باید استفاده کرد. باید از موسیقی، فیلم، نمایش و تئاتر استفاده شود؛ حتی استفاده از فضای مجازی بسیار تأثیرگذار است. تمام اینها متخصصان فن خود را دارد. باید از برجستهترین افراد در هر زمینه استفاده کرد.
از زمانی که حاج قاسم وارد انقلاب میشود و به جبهه میرود و بعد وارد جبهه مقاومت میشود، تمام این مراحل قابل نمایش است؛ نمایشی که میتواند بسیار تأثیرگذار و سازنده باشد. باید زبانهای مختلف ادبیات و هنر، داستان، موسیقی و جنبههای علمی و ابعاد جامعهشناختی و روانشناختی بهکار گرفته شود. این مکتب ارزش انتقال و زندهماندن دارد. مثلاً، فردوسی، رزمآوران ایران باستان را در قالب رستم زنده نگه داشته است. شخصیت و مکتب حاج قاسم هم باید زنده بماند. پهلوانی، عرفان، ایمان، تبعیت از ولایت، مجاهدت و تواضعش باید ماندگار شود. خداوند به او یک شخصیت کاریزماتیک داد که خیلی تأثیرگذار بود. وقتی با رئیسجمهور روسیه صحبت کرد، او را تحتتأثیر قرار داد. صداقت و پیشنهادهای سازنده و خلاق داشت. خلاصه شخصیت بینظیری بود.
شهید سلیمانی و امثال او چه تأثیری در برداشتن «گام دوم انقلاب» داشتند؟
جریان انقلاب جریان مقطعی نیست. انقلاب ما تداوم انقلابهایی است که انبیای الهی راه انداختند. آنها آمدند که مردم را با خودشان همراه کنند و آنها را از زیر بار ظلم، جهالت و نادانی نجات دهند؛ حتی خون خودشان را اهدا کردند تا مردم را از حیرتِ گمراهی به نور هدایت منتقل کنند. حضرت امام، شخصیت پیامبر گونهای داشتند که در عصر خودمان مرکز جهالت و استکبار (آمریکا) را شناختند و به دنیا معرفی کردند. حضرت امام نمیتوانست به تنهایی کاری کند و با وجود سربازان و بعد سردارانی مثل حاج قاسم بود که انقلاب را به ثمر نشاند. امثال حاج قاسم در شکلگیری، پیروزی، حفاظت و تداوم انقلاب بسیار نقش داشتند. مقام معظّم رهبری بارها گفتند که باید انقلاب ما ادامه پیدا کند و این از نگاه مکتب حاج قاسم هم همینطور است. انقلاب تمامشدنی نیست و تا زمانی که ظلم، ظالم، متکبر، مستکبر و سردمداران آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند، اوضاع اینگونه خواهد بود. تا زمانی که این مقاومتها در مقابل اجرای عدالت و گسترش علم وجود دارد، این انقلاب ادامه دارد.
مقام معظّم رهبری در چشمانداز بیستساله میگویند که انشاءاللّه ایران در مقطع 1404 کشوری خواهد شد که از نظر علمی و اقتصادی در منطقه اوّل است. بعد میگویند که حفظ روحیه انقلابی است که این ارزشها را استمرار و مکتب انبیاء را تداوم میبخشد. این انقلاب با الهام از مکتب امام حسین علیهالسلام به استقبال زمان ظهور میرود. ما معتقد و منتظریم برای زمانی که عدالت و علم و اخلاق و معنویت گسترش پیدا کند و رفاه این دنیا برای همه باشد.
بهعنوان نکته پایانی، اگر نکتهای باقیمانده بفرمایید.
یک مدیر باید اطلاعات و علم و تخصص کافی در زمینه مدیریت خود داشته باشد. باید مسائل و مشکلات حوزه مدیریتش را خوب بشناسد و بتواند بهترین راهحلها را برایش تدبیر کند. باید سیاستگذاری، برنامه، هدف و نقشه راه داشته باشد و از نیروهای کارآمد استفاده کند و به نیروهایش آموزش و مهارت کافی بدهد. اینها ویژگی کامل یک مدیر است. باید قلبش هم نورانی باشد تا بتواند با ایمان و بصیرت الهی، چیزهایی را که مدیران عادی نمیبینند، ببیند. شرطش هم این است که هوای نفسش را کنترل و مهار و تربیت کرده باشد تا منور به نور الهی شود. آنوقت خداوند در کلام چنین مدیری نفوذ قرار میدهد و محبتش در دلها میرود.
فکر نمیکنم که ما در تاریخ، شخصیتی مثل حاج قاسم داشته باشیم که وقتی به دستور یکی از سران استکبار به درجه شهادت میرسد، مردم اینگونه برایش اشک بریزند و محبت خودشان را نسبت به او ابراز کنند. این تمامش خدایی است؛ یعنی کسانی که برای خدا باشند، خدا هم اینگونه محبتشان را در دلها قرار میدهد. این باعث میشود که این الگوی اثربخش و الهامبخش زنده بماند و انشاءاللّه ما هم باید تلاش کنیم تا بتوانیم از این الگو الهام بگیریم و آن را پایدار و زنده نگه بداریم.
انتهای پیام/