رهیاری و اهمیت پرسش بنیادی چرا من ؟

|
۱۴۰۰/۱۱/۱۸
|
۰۹:۳۲:۰۵
| کد خبر: ۱۲۹۵۴۰۳
محمدرضا مقدسی پدرتاب آوری ایران به سوال "چرا من؟: پاسخ داده است.

به گزارش برنا از خراسان جنوبی، محمدرضا مقدسی پدرتاب آوری ایران بیان کرد: معمولا افراد پس از تجربه ­ی واقعه­ای ناخوشایند و شوک­آور، این سوال را از خود می­پرسند. و پاسخی که به دنبال آن می­گردند را از خودِ سوال می­توان فهمید «نباید این اتفاق برای من می­افتاد. من کاری نکردم که سزاوار چنین چیزی باشم». سوالِ «چرا من؟» نشان می­دهد که فرد خود را از اینکه اتفاقی برایش بیفتد مبرا می­داند، و دلایلی هم برای اثبات این موضوع ارائه می­دهد.

 مثلا «من انسانی مهربان، موجه، سخت­کوش، و با وجدان هستم (به طور خلاصه: انسانی خوب). بنابراین، اصلا نمی­فهمم چرا این اتفاق باید برای فردی مثل من رخ دهد». با این اتفاق، همه­ی پیش فرض­هایی که راجع به عدالت در جهان داشته است زیر و رو شده است.  از دی باتن (2001) نقل شده که می­گوید «فردی که از بی­ عدالتی شکایت می­کند، در واقع به صورت کاملا ضمنی معتقد است که عدالت در جهان وجود دارد».

فکر کردن به سوالِ «چرا من؟» پاسخ مفیدی در بر نخواهد داشت که بتواند به فردی که در سختی گرفتار شده است کمک کند. پس چه پاسخی می­تواند به آنها کمک کند؟

 اینکه جهان هستی می­تواند تصادفی و به نظر فرد گرفتار ظالمانه عمل کند، و بنابراین اتفاقی که رخ داده به دلیل وجود یا عدم وجود خصلتی خاص در ما نبوده است.

خوب بودن جلوی رخ دادن اتفاق­های بد را نمی­گیرد. همه­ی ما باید انتظار اتفاق­های عادلانه و ناعادلانه را در زندگی داشته باشیم.

 ولی برخی مراجعان به هیچ پاسخی در جواب سوالِ «چرا من؟» قانع نمی­شوند، و تنها پاسخی که برای آن دارند این است که «این اتفاق نباید برای من میفتاد» و مسلما این پاسخ برای آنها هیچ سودی ندارد.

«چرا من؟» سوالی است که هیچ گاه به جواب نمی­رسد، و اصرار به یافتن جواب­هایی که در نهایت رضایت بخش هم نخواهند بود، فرد را در ناتوانی و اضطراب به دام میندازد «من کار خود را از دست داده­ام، در حالیکه که از آن تنبل­های لعنتی که با من همکار بودند بسیار باتجربه­تر و سخت­کوش­تر بودم. ارزیابی عملکرد من همیشه بالا بوده است، پس چرا این گرفتاری و اتفاق بد برای من افتاده است، نه آن­ها؟»

گاهی اوقات بعنوان کوچ تاب آوری به مراجعی که در «چرا من؟» گیر کرده است می­توان گفت : «تنها راه رهایی، مواجهه با واقعیت است، هر چقدر هم که تلخ باشد» به من می­گوید «تو متوجه نیستی» یا «تو اصلا همدلی بلد نیستی».

نکته اصلی اینجاست که کوچ­ها نباید از مطرح کردن این موضوع ابا داشته باشند، زیرا هر چه مراجع بیشتر در مرحله­ی «چرا من؟» بماند، و جلسات بیشتری بر سر این موضوع گذاشته شود، یافتن راه حل­های سازنده برای مواجهه با سختی دشوار­تر خواهد شد.

دیدگاه کاملاً متفاوتی که باید جزئی از دیدگاه تاب­آورانه­ی مراجع شود، حقیقتی ناخوشایند است: «رویدادهای بد اتفاق میفتند، و این موضوع به اینکه من انسان خوبی بوده­ام یا نه ربطی ندارد.»

وقتی فرد دیگر فکر نکند که چون انسان خوبی است نباید اتفاق بدی برای او بیفتد، از نظر روانی خود را برای مواجهه با اتفاقات ناخوشایند آماده می­کند. البته، نکته­ی بسیار مهمی در رابطه با این دیدگاه جدید وجود دارد که باید نسبت به آن آگاه بود.

 بعضی افراد ظاهرا از مرحله­ی «چرا من؟» عبور می­کنند، و با سختی­ها کنار میایند، ولی دوباره به همان تفکرِ «اتفاق­های بد نباید برای من رخ دهند» باز می­گردند و مثلا می­گویند «من دیگر به اندازه کافی سختی کشیده­ام، و دیگر نباید اتفاق بدی برای من بیفتد. حالا نوبت دیگران است که سختی بکشند». هیچ قانونی در هستی مبنی بر اینکه انسان فقط یک بار به سختی میفتد وجود ندارد (این قانون زاییده­ی ذهن خود فرد است)، بنابراین باید پذیرفت که ممکن است دوباره با سختی­ها مواجه شویم، چه انسان خوبی باشیم چه نباشیم!

 

انتهای پیام

نظر شما