به گزارش گروه فرهنگ و هنر برنا ؛ عباس جمشیدی فر نوشت ؛
زمانی این درب برایم خیلی بزرگ بود ، کوچک بودم ۱۵ ساله، اینجا کار میکردم
کوچک بودم و هر روز ۸صبح از این درب داخل میشدم و ۵ بعد از ظهر خارج..، هر وقت از این در بیرون میرفتم کیف میداد مخصوصا پنجشنبه ها چون فرداش ۸ صبح این خیابان و این درب را نمیدیدم
هنوز هم پنجشنبه ها رو دوست دارم ...
از کارهای کوچیک شروع کردم تا اینکه برای خودم یه اوستایی شدم تو جوشکاری ، هنوز هر وقت بعضی از چراغهایی که تو خیابونهای تهران میبینم که خودم پایه هاشو ساختم، کلی کیف میکنم .
جلوی این درب بزرگ بود که خیلی زود بزرگتر از سِنَم شدم
جلوی این درب بزرگ روبروی هنرستان کمال المک بود که تازه فهمیدم به هنر علاقه دارم و کارگر جوشکار یه کارخانه چراغ سازی بودن هدف من نیست، جلوی این درب بزرگ تلاش کردن یاد گرفتم.
امروز خیلی اتفاقی از کنار این درب رد شدم دیگه کارخانه چراغ سازی نبود، جلویش هم چراغی نبود
اما این درب همچنان بزرگ بود...
و هدفها بزرگتر...
انتهای پیام//