تقابل خیر و شر یکی از پایه های ساخت جنسی از درام است که نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت معمولا سیاه و سفیدی ها است که درام را شکل می دهد و جنگ وجدل و رقابت میان پرتوتاگونیست و آنتاگونیست است که لحظات تعلیق و بالا و پایینی های یک درام را گرم می کند و در واقع با ایجاد هیجان میان تماشاگر اوراهای اثر حفظ می کند .
نکته ای که در ساخت آثار تاریخی و به خصوص تاریخ اسلام نباید فراموش کنیم توجه به این نکته است که در نمایش شخصیت های مثبت و منفی طبیعتا تماشاگر به دنبال یک واقع گرایی است تا با باور لحظات کار برای اثر زمان بگذارد .
در تمام این سالها شاهد این بوده ایم که برخی از آثار تاریخی موفق و برخی دیگر با شکست مواجه شده اند ودلیل اصلی این اقبال یا عدم موفقیت جدا از مسائل فنی و ساخت به سبک و سیاق روایت و نوع شخصیت پردازی ها مرتبط می شود.
اگرچه در تولید آثار تاریخی صاحبان اثر بایستی به آنچه در تاریخ رخ داده است پایبند باشند و طبیعتا مخاطب نیز با اطلاعات پای اثر می نشیند اما فراموش نکنیدطراحی و جذابیت ایجاد شده از سوی نویسنده و کارگرداناست که میتواند به ماندگاری کار و شخصیتها کمک دوچندانی کند.
اگر به ساخته های داود میرباقری در کارنامه تاریخی سازی اش دقت کنیم به این نکته می رسیم که او با مطالعه و تحقیق میدانی بسیار تلاش دارد که شخصیت ها را با ریزه کاری و جزئیات مورد نیاز برای شکل گرفتن یک شخصیت قابل باور طراحی می کند و به دور از هرگونه قضاوت در مورد شخصیت های سیاه و سفید سعی بر این دارد که تاریخ را آئینه طور برای مخاطبش تعریف کند و هرگز درگیر ذهنیت های شخصی و حتی آنچه معمولا در ساخت این آثار سفارش می شود نخواهد شد .
اینکه تو بتوانی از شخصیت های منفی و منفور تاریخ اسلام کاراکترهایی جذاب مانند عمرو عاص با بازی ماندگار مرحوم مهدی فتحی خلق کنی و از فرهاد اصلانی در نقش ابن مرجانه در سریال مختارنامه بازی دوست داشتنی بگیری و کاراکتر مختارثقفی را از ابعاد مختلف یک قهرمان بررسی کنی و حتی در لحظات بحرانی داستان از شخصیت اصلی قصه ات هامارتیا (اشتباه دراماتیک قهرمان) به تصویر بکشی جدا از جسارت وتوانمندی مستقیما به این نکته برمی گردد که در قالب یک فیلمساز و مولف یک اثر هنری تو یک تاریخ شناس و روانشناس دراماتیک هستی وخوب می دانی که برای باور تماشاگر باید تعادل مناسب میان شخصیت ها به دور از هرگونه اغراق و شعار زدگی ایجاد کرد تا تماشاگر برای اثر تو ایستاده کلاه از سر بردارد.
بی تردید در تمام آثار نزدیک به استاندارد تاریخی و تاریخ کلاسیک در دنیا شخصیت های جذاب خاکستری هستند که هم برای بازیگر دراجرا چالش و چلنجی دوست داشتنی دارد و هم برای کارگردان در خلق شخصیت اتفاقی ویژه است و نیاز است این طراحی ، برجسته سازی ، شکل دادن و تزریق ویژگی های یک شخصیت چند بعدی روی کاغذ و در فیلمنامه اتفاق بیفتد تا بازیگر با در آوردن لایه های لابیرنتی کاراکتر به دور از هر گونه قضاوت لحظه ای در اجرا برای نمایش شخصیت تلاش کند.
بارها شاهد این بوده ایم که سفیدی های بیش از حد یک کاراکتر قهرمان و سیاهی های به دور از واقعیت یک ضد قهرمان تماشاگر را پس زده است و نه تنها باور مخاطب را تسخیر نکرده است که گاهی در اوج یک اتفاق دراماتیک تاریخی شاهد لبخند و به سخره گرفتن مخاطب هستیم . بدیهی است که دلیل اصلی این مسئله به چند نکته برمی گردد که شاید در رمان نویسی و یا مداحی و مدیحه سرایی این فرمول پاسخگو باشد اما در فیلمسازی تو باید از تخیل مخاطبت عبور کنی تا او را در گوشه ای از رینگ باور تسلیم خود سازی !
خواهی یا نخواهی شخصیت های خاکستری و سیاهی ها و سفیدی های هر درام عامل ماندگاری کار است به خصوص در آثار تاریخی که شخصیت های منفی برای دوست داشته شدن هم تلاشی ندارند اما در ویژگی های انسانی آنها می شود رگه هایی از انسانیت را دید مقبول است که خالق اثر در نموداری منطقی در میان تمام سیاهی های شخصیت لحظاتی نور بپاشد تا از خلق کاراکترهای تخت و خسته کننده فاصله گرفته و شخصیت های جذاب منفی را که می توانند در موفقیت اثر نقشی مهم بازی کنند در جای مناسب از درام جانمایی کنیم.
انتهای پیام//