به گزارش برنا؛ اصل این تعبیر یعنی تمامیت کلمه یک تعبیری است که ریشه در قرآن کریم دارد و در آیاتی که تعبیر کلمه به کار رفته است گاه تمامیت کلمه هم مورد تأکید قرار گرفته است. مثلاً در سوره انعام میفرماید: «وَتَمَّت کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدقا وَعَدلا لَّا مُبَدِّلَ لِکَلِمَتِهِ». این تعبیرات که در لسان ادعیه تکرار شده و در تعابیر قرآنی هم مشابه آن وجود دارد ما را به تأمل وادار میکند که چگونه یک کلمه، کلمه تامه میشود و چگونه یک کلمه از تامه بودن به اتم بودن ارتقا پیدا میکند. در پاسخ به این پرسش ابتدا باید توجه داشته باشیم که کلمه برحسب آنچه در قرآن کریم هست، اشاره به یک واقعیت عینی دارد نه یک لفظ و کلمات همان موجوداتی هستند که نظام هستی را تشکیل میدهند. بر این اساس باید گفت چگونه یک کلمه به مرتبه تمامیت میرسد و آیا هر کلمهای تام است؟
آنچه از مباحث علمی اهل معرفت میتوان استفاده کرد این است که هر کلمه یعنی هر واقعیتی که بهرهای از هستی برده است در هر مرتبهای که قرار گرفته است و آن سهمی که از هستی دارد به هر مقداری که باشد تام و تمام است یعنی برحسب ظرفیت وجودی خود بهرهای از هستی برده است و اگر بیش از آنچه دارد، ندارد به دلیل آن است که استعداد بیشتری در او نیست. با این نگاه هر موجودی از فعلیتی برخوردار است که آن فعلیت به اقتضای همان وجود است. با این نگاه همه موجودات تام هستند یعنی امکان ندارد ظرفیتی در موجودی وجود داشته باشد و افاضهای نسبت به او صورت نگیرد. اگر افاضه نشده به دلیل آن است که ظرفیت و استعدادی نبوده است. هرچه این ظرفیتها افزایش پیدا کند دریافت فیض هم افزایش پیدا میکند.
اگر ما از این زاویه تمامیت را در همه کلمات الهی ببینیم آن وقت با این سوال مواجه میشویم که چرا برخی کلمات نسبت به کلمات دیگر اتم میشوند؟ پاسخ این است اگر ما موجودات را به لحاظ کمالاتی که دارند با هم مقایسه کنیم میتوانیم در یک مقایسه و نسبتسنجی به این نتیجه برسیم که استعداد برخی نسبت به برخی دیگر بیشتر است.
آن کسی که بالاترین ظرفیت وجودی را دارد که وقتی سخن از علم است عالیترین را دریافت میکند، سخن از قدرت است عالیترین را دریافت میکند، سخن از رحمت است بالاترین را دریافت میکند، نسبت به موجودات دیگر از ظرفیت بالاتری برخوردار است، آن کلمه اتم است. اگر ظرفیت موجودی را نسبت به خودش در نظر گرفتیم کلمه تامه است و اگر ظرفیت موجودی را در مقایسه با موجودات دیگر سنجیدیم سخن از کلمات اتم به میان میآید.
اینجاست که مسئله توحید با مسئله انسان کامل به یک نقطه میرسند. از یک سو سخن از کلمات الهی است و افاضهای که از مبدأ آغاز میشود و از یک سو بالاترین ظرفیت برای ارتقای وجودی و نزدیک شدن به اسمای الهی برای کیست؟ برای انسان. آیا در همه انسانها این ظرفیت به فعلیت میرسد؟ نه، آن انسان کاملی که همه اسمای الهی در او به فعلیت میرسد کلمه اتم الهی است که بالاتر از او کلمهای وجود ندارد و آن کسی نیست جز وجود مقدس خاتم انبیا محمد مصطفی(ص) به عنوان کاملترین انسان. کسانی که با این معارف کمتر آشنا هستند گاه بین مقام انسان کامل با حقیقت توحید تضاد میبینند در حالی که به عکس، قرآن کریم و معارف اهل بیت این تضاد را از میان برمیدارد.
فاضل تونی نیز میگوید همچنانکه هر عالمی کتابی است هر کدام از موجودات کلمه است زیرا کلمه برای اظهار ما فی الضمیر وضع شده است و موجودات چون هر یک بر وجود صانع حکیم دلالت دارد هر کدام امری غیبی را اظهار میکند بنابراین اطلاق کلمه بر موجودات عینی به نحو حقیقت است. بعد ایشان اشاره میکند که همه کلمات تامه است و تفاوتی میان آنها در تمامیت نیست اما برخی موجودات تام هستند و برخی اتم هستند. به این جهت است که امام باقر(ع) در دعای سحر هم درخواست اتم از کلمات میکند و هم درخواست از کلمات تامه. پس اگر با این نگاه مقایسهای موجودات را با هم بسنجیم برخی در مرتبه نازلتر هستند و برخی در مرتبه عالیتر قرار دارند و اینجا سخن از اتم کلمات است. اگر هر موجود را به لحاظ ظرفیت خودش مقایسه کنیم تام است و هیچ موجودی به این نگاه ناقص نیست.