چرا بخش زیادی از جوانان علاقه دارند که کافه داشته باشند

تب داغ کافه دار شدن میان جوانان

|
۱۳۹۲/۱۲/۰۵
|
۱۵:۵۷:۵۵
| کد خبر: ۱۶۸۹۵۰
تب داغ کافه دار شدن میان جوانان
کافه داری، یکی از شغل های مورد توجه و مورد علاقه جوانانی است که از دهه 60 به اینطرف، متولد شده اند. یک کافه اما مگر چه دارد؟

موضوع جدید نیست. اینکه جوانان زیادی هستند که دوست دارند کافه شخصی خودشان را داشته باشند. اصولا کافه داری، یکی از شغل های مورد توجه و مورد علاقه جوانانی است که از دهه 60 به اینطرف، متولد شده اند. یک کافه اما مگر چه دارد؟

کافه های زیادی امروز در سطح شهر تهران هستند. خصوصا در مناطق مرکزی شهر و اطراف دانشگاه های مادر، تعداد این کافه ها سر به فلک می گذارد. از کنار هر کوچه و گذر که رد شوی، یک کافه می بینی که چند نفر در آن نشسته اند، هگل و کانت را نقد می کنند یا نه؛ نشسته اند منچ و مار پله بازی می کنند و کافه لاته می نوشند. همین تعداد زیاد کافه ها (که بعضا زنجیره ای هم شده اند) سبب شده تا خیلی از جوان ها دوست داشته باشند کافه خودشان را داشته باشند، آن را مطابق با سلیقه شخصی خودشان طراحی و دیزاین کنند و  البته منو را به سبک و سیاق خودشان تنظیم کنند. هر کافه قوانین خاص خود را دارد، برخی شان دیوارهایشان را به هنرمندان نوظهور اجاره می دهند و برخی نیز، به طور رایگان این کار را انجام می دهند.

تمام اینها باعث شده تا کافه داری شغل جذابی برای جوانان باشد. هم فال است و هم تماشا. هم در آن کار می کنند، درآمد دارند و سرشان گرم است؛ و هم به نوعی داخل آن تفریح می کنند. بخش اقتصادی و مالی را اما هیچگاه نمی توان نادیده گرفت؛ شاید هم یک دلیل اینکه جوانان اینقدر به شغل کافه داری علاقه دارند، همین مساله است که گاه احساس می کنند این کار به شدت سودآور است. فکری که چندان هم بیراه نیست.

بیایید با هم یک کافه کوچک را در نظر بگیریم. یک کافه با تنها 5 میز که در روز تنها 8 ساعت، از 12 ظهر تا 8 شب کار می کند. قیمت یک قهوه فرانسه، این روزها کمتر از 6 یا 7 هزار تومان نیست. گاه البته این قیمت به بالای 10 هزار تومان هم می رسد. قیمت غذاهای یک کافه هم هیچگاه کمتر از 10 هزار تومان نیست. حالا با این حساب، بیایید به طور میانگین در نظر بگیریم که یک کافه دار، از هر میز اش در طول یک ساعت، تنها 10 هزار تومان درآمد داشته باشد. یک ضرب ساده نشان می دهد که همین کافه کوچک، با ساعت کاری کم و البته درآمد زیر حد متوسط از هر میز در طول یک ساعت در انتهای ماه چیزی حدود 12 میلیون تومان درآمد خواهد داشت. پولی که برای یک کافه که عموما توسط 3 یا  نفر اداره می شود پول خوبی است.

سوالی اما اینجا مطرح می شود که با این حساب چرا بسیاری از کافه ها، تنها چند ماه پس از افتتاح، برچیده می شوند؟ پای درد دل خیلی از کافه دار ها که بنشینی، سخن از خاطرات عجیبی می آورند. «نمی گذارند» و «اذیت می کنند» و «باید راضی شان کنیم» و ... ورد زبان اکثر آنهاست. خصوصا آنهایی که اسم و رسمی به هم زده باشند یا با پیدا کردن مشتری های ثابت، به نوعی تبدیل به پاتوق شده باشند. چنین موانعی بعضا سر کار کافه داری هست. اما این، همه مساله نیست. بخش عظیمی از این که کافه ها جمع می شوند، به این بازمی گردد که در عمل، کار کافه داری با آنچه که از آن تصور می شود، همخوانی ندارد. کار کافه، همیشه طراحی منحصر به فرد، ارائه خدمات، برگزاری همایش و دورهمی و اجرای زنده و نمایشگاه عکس و ... نیست. بخش عمده ای از کار آن برمی گردد به تهیه مواد اولیه. اینکه از چه کسی باید خرید کرد، به چه قیمتی، چه میزانی، کدام محصول کیفیت بهتر دارد، از چه کسی می شود راحت تر و ارزان خرید کرد، هزینه حمل، حزینه خود کافه، شکستن ظروف، خرابی دستگاه ها، تعمیرات احتمالی کافه و ... خرید دستگاه های قهوه جوش، بستنی ساز و ... . نگهداری و کار با این دستگاه ها هم خود داستانی است هفتاد من. اینها شاید نکاتی باشد که کمتر کسی به آن توجه کند.

کافه داری اما با تمام سختی هایش، با تمام موضوعاتی که ممکن است برای آن پیش بیاید، اما باز هم کار جذابی است. اینکه بتوان جایی را فراهم کرد تا محل گپ و گعده عده ای از جوان ها باشد، بسیار مطبوع است. ولی بد نیست به این نکات هم، قبل از اقدام عملی، توجه کرد تا بعد از چند ماه دست از پا دراز تر مجبور به برچیدن بساط کافه داری نشد!

نظر شما