به گزارش گروه فرهنگ و هنر برنا؛ شب بزرگداشت محمد عبدی، منتقد فیلم، داستان نویس و مستندساز، جمعه چهاردهم مهر در انستیتو مطالعات فیلم FCI با سخنرانی آیدین آغداشلو، داوود مسلمی، علی فرهمند و پیامهای صوتی و تصویری سوسن تسلیمی، اصغر فرهادی، شیرین نشاط و کیومرث وجدانی برگزار شد.
در این گردهمایی، سخنرانان درباره ابعاد مختلف بیش از سه دهه فعالیت عبدی در زمینه نقد، داستان نویسی و مستندسازی پرتره سخن گفتند.
انستیتو مطالعات فیلم FCI با همکاری موسسه فرهنگی خانه آشنا، در کنار فعالیتهای هنری و سینمایی، حامی برگزاری سلسله بزرگداشتها برای منتقدان سینمای ایران است.
محمد عبدی، متولد ۱۳۵۳ تهران، در نوجوانی پس از شرکت در کلاسهای فیلمسازی در انجمن سینمای جوان تهران، از پانزده سالگی (۱۳۶۸) نوشتن مقالات سینمایی را برای صفحه نقد جوان آغاز کرد و از آن زمان تاکنون به طور مرتب در بیش از پنجاه نشریه به نوشتن نقد و مقالات سینمایی و هنری پرداخته است. از عبدی تاکنون چهارده جلد کتاب از جمله «و شبم پرستاره شد» (مجموعه مقالات) و «غریبه بزرگ» (زندگی و آثار بهرام بیضائی) به چاپ رسیده و مجموعه داستان کوتاه «مرگ یک روشنفکر» و داستان بلند «پنج زن» از آثار ادبی اوست. مستند «ابراهیم گلستان؛ نقطه سر سطر» و «در دوردست...» درباره سوسن تسلیمی از جمله فیلمهای عبدی هستند.
آیدین آغداشلو، نقاش و منتقد شناخته شده در این جلسه گفت: «این جلسه درباره محمد عبدی عزیز من است، دوست سالیان دراز. من اینجا به جز پیگیری علی فرهمند، وظیفه داشتم اینجا بیایم و خودم را نشان بدهم و بگویم من هم هستم! شکر خدا در این جلسه درباره کسی داریم صحبت میکنیم که حی و حاضر است و خیلی هم حی و حاضر است!»
آغداشلو درباره فیلم «ابراهیم گلستان، نقطه سر سطر» ساخته محمد عبدی گفت: «خیلی تعجب کردم که ابراهیم گلستان با مهربانی رفتار کرده بود. کتاب آقای جاهد هست و آقای جاهد شاید نگفته که گلستان با چه شدت و خشونتی با او رفتار کرده، مچ گرفته، مسخره کرده، تحقیر کرده. من ابراهیم گلستان را خیلی دوست داشتم، ولی خب این طور هم بود دیگر. اما خیلی مهربان با محمد عبدی صحبت کرده بود. راه داده بود. به خودش هم گفتم که فیلمش خوب بود. عبدی راهش را بلد بود. محمد عبدی راه هر چیزی را بلد است. مهمترینش راه دوام آوردن در لندن است. بعد از این که رفت به لندن، خیلی سخت گذشت به او. در سختی زندگی کرد. اما جان به در برد و ماند. از زیر آب آمد روی آب، شنا کرد و آمد به ساحل و حالا هم خیلی محکم و قرص در همین ساحل یعنی لندن دارد زندگی میکند. همیشه ما همدیگر را خیلی دوست داشتیم، هنوز هم. با هم در جایی برخورد کردیم یعنی همدیگر را پیدا کردیم و اینها هر کدام سرفصلی شدند برای ادامه و دوام این رفاقت خاص. در تمام این سالها، محمد عبدی منقد فیلم بود، میدانست که چه مینویسد و سلیقهاش هم خیلی خوب بود. فکر میکنم، چون شعور و سلیقه بالای داشت، حرفهایش قابل قبول میشد.»
آغداشلو درباره رمان «پنج زن» گفت: «کتاب را به من داد و خواندم و دیدم کتاب خیلی معقولی است در قصهنویسی معاصر. خیلی متأسفم از این که ادبیات و شعر معاصر به محاق رفته. میبینم که چه اتفاقی دارد میافتد و وحشتناک است. در نتیجه وقتی که قصههای محمد عبدی را خواندم، برایم جالب بود و لذت بردم. قرار بود چیزی دربارهاش بنویسم، اما چیز نوشتن برای من چقدر سخت شده. محمد عبدی علاوه بر نقد، داستان کوتاه مینویسد و داستان خوبی نوشته و انشاالله بر خودم غلبه کنم و چند خطی بنویسم.»
آغداشلو در پایان حرفهایش گفت: «محمد عبدی آدمی است که میتوانی به او افتخار کنی و حرفهایش قابل اعتماد است و زندگی درست و شریفی را دارد میگذراند. همچنان دارد نقد مینویسد و به جشنوارههای مختلف میرود و نظرش برای من اغلب اوقات مهم است، برای این که آدم زبده و فهمیدهای است.»
داود مسلمی منتقد قدیمی سینما در این جلسه ضمن نقل خاطرات و آغاز کار عبدی در نوجوانی به حجم عمده آثار او طی بیش از سه دهه اشاره کرد و در پایان درباره رمان پنج زن گفت: «عبدی پیش از رفتن از ایران، در اینجا یک مجموعه داستان کوتاه به نام مرگ یک روشنفکر منتشر کرد. یک مجموعه داستان هم در سال ۱۹۹۲ در پاریس منتشر کرد، ولی اتفاق غافلگیر کننده و حیرتانگیز برای من زمانی بود که پنج زن به دستم رسید. امروز در لحظهای که آیدین آغداشلو اشاره کرد که در قصه نویسی و وادی ادبیات هیچ چیزی وجود ندارد، در پنج بار خواندن این اثر و یادداشت برداری، شکل به کارگیری زبان در این اثر توجهام را جلب کرد، در بسیاری از لحظهها حس کردم که من را یاد مد و مه و آذر ماه آخر پائیز گلستان میاندازد یا حتی دو تا قصه شگفتانگیز و زیبای شمیم بهار. فکر میکنم ارزشهای پنج زن پوشیده نخواهد ماند و قطعاً خیلیها برخواهند گشت و برای کشف دوباره این زبان و این قصه و این دنیای ذهنی و این پیچشهای حیرت انگیز، پنج زن را دوباره خوانی خواهند کرد.»
سوسن تسلیمی بازیگر برجسته سینما و تئاتر، در بخشی از پیام تصویری که برای این مراسم فرستاده بود گفت: «از ویژگیهای آقای عبدی عشق و علاقه بسیار زیاد ایشان به هنر سینماست و تلاش و کنجکاوی برای دانستن بیشتر. آقای عبدی تمام فیلمهای مهم و ارزشمند تاریخ سینمای ایران و جهان را بارها و بارها دیده و دربارهشان بسیار موشکافانه مقاله نوشته. سالنهای سینما، فستیوالهای فیلم و تئاتر، نمایشگاههای هنری و موزهها، خانه اصلی آقای محمد عبدی است. آقای عبدی از مهمترین و بهترین منتقدان سینمای ایران هستند.»
تسلیمی ادامه داد: «ویژگی دیگری که ایشان دارند، صمیمیت، سادگی و روان بودن است. این را میشود در همه کارهایشان مشاهده کرد، چه نقدها و گفت و گوها، چه فیلمهای مستند و چه داستانهای کوتاه و بلند در زمینه ادبیات. برای مثال داستان بلند پنج زن. این داستان با ابعاد بسیار فلسفی و سوررئالیستی، با فضاهای وهم آلود، شاعرانه و رویاگونهای که دارد، بسیار راحت و قابل لمس و روان با خواننده خودش ارتباط برقرار میکند.»
اصغر فرهادی فیلمساز تحسین شده جهانی، در این جلسه گفت: «خوشحالم فرصتی پیش آمد که درباره دوست عزیز، آقای محمد عبدی در این جلسه صحبت کنم. ترجیح میدهم از این فرصت استفاده کنم و درباره یکی از کتابهای آقای عبدی به نام مرگ یک روشنفکر که من خیلی دوست داشتم و درباره اش با خودش هم صحبت کردم، حرف بزنم. کتابی که شامل مجموعه داستانک یا داستانهای خیلی کوتاهی است که هر کدام علیرغم کوتاه بودن و مختصر نویسی، میتواند تأثیر احساسی/عاطفی روی مخاطب بگذارد که احساس کند آن راوی را بیش از یک صفحه یا چهار صفحه داستانک میشناسد.»
فرهادی درباره این داستانها گفت «ترکیب واقعیت و رویا به طور خیلی ظریف طراحی شده به شکلی که کشف آن در این داستانک کوتاه لذت بخش است.»
شیرین نشاط هنرمند شناخته شده و برنده شیر طلای دو سالانه ونیز، در این جلسه گفت: «در ارتباط با محمد متوجه شدم که طرز فکر و تفکر او با بقیه خیلی فرق میکند. خیلی آرام و مهربان است، اما خیلی رک، رک بودنش را خیلی دوست داشتم. دفعه دومی که من را در ونیز دید، گفت من این فیلم دومت را به اندازه فیلم اول دوست نداشتم. در خیابان همین را رک گفت. خیلی به من چسبید که یک آدم اینقدر صادقانه صحبت میکند. تمام فستیوالها را میرود و راجع به سینما دید خیلی خوبی دارد. یکی از دلایل این که منتقد خوبی است این است که سینما را خوب میشناسد و خودش هم سینماگر است. از فیلمش درباره ابراهیم گلستان خیلی لذت بردم.»
نشاط ادامه داد: «محمد عبدی آدم استثناییای است، چون سختیهای خیلی زیادی در زندگی داشته، در ایران و خارج از ایران، اما در خارج از ایران، خودش را از صفر دوباره ساخته، توانسته روی پای خودش بایستد و شخصیتی بشود که عده خیلی زیادی خیلی به او احترام میگذارند به عنوان یک نویسنده و یک منتقد.»
کیومرث وجدانی منتقد پیشکسوت ساکن بریتانیا درباره عبدی گفت: «پس از مهاجرتم و سالها دوری از ایران، اولین کسی که با من در لندن تماس گرفت، محمد عبدی بود. در اولین دیدار عبدی را جوان متواضعی دیدم که با محبت و با صفا و دوستانه رفتار میکرد و در اظهار عقیدهاش هم خیلی صریح بود. این خصوصیات عبدی هنوز فرق نکرده. گاه و بی گاه در لندن همدیگر را میبینیم و با هم فیلم تماشا میکنیم و درباره سینما مذاکره میکنیم. معلومات وسیع عبدی صرف فعالیت در رشتههای مختلف سینما میشود: نقد فیلم، نوشتن کتاب و کارگردانی.»
علی فرهمند، منتقد و مدرس سینما، درباره فضای نقد نویسی در ایران صحبت کرد و گفت: «محمد عبدی به تنهایی یک دهان کجی بزرگ است به جامعهای که ایستاده تا آدمها کار نکنند. او یک تنه نشان داد که میشود کار کرد. او شغلش این است که به جشنوارههای فیلم میرود و درباره فیلمها مینویسد. این ایدهآل یک منتقد فیلم است. در لندن میشود چنین کسی را پیدا کرد، اما شاید دو نفر. در آمریکا هفت هشت نفر و در فرانسه کمی بیشتر، شاید بیست نفر. اما ایرانی، فقط یک نفر است و او هم محمد عبدی است. شغل او منتقد بودن است.»
فرهمند درباره آثار ادبی عبدی گفت: «خیلی راجع به فضای واقعیت و خیال در آثار نوشتاری محمد حرف زده شد، اما پیشنهاد میکنم حتما رمان پنج زن را بخوانید. پنج زن یکی از نقاط عطف ادبیات معاصر است. این را در نقدم هم نوشتهام. اولین باری است در ادبیات داستانی ایران- راجع به آن طرف نمیتوانم اظهار نظر کنم- که دارید رمانی میخوانید که یک مرد درباره پنج زن نوشته و هر کدام از این زنان ویژگیهای زنانه مشخصی دارند. دیدید که دو زن در این جلسه درباره پنج زن حرف زدند و این نشان میدهد که چقدر کتاب ویژگیهای زنانه را رعایت کرده. در کمترین تعداد ورق، یک جهان را نشان میدهد، جهانی که جهان گذشته است، جهان حال است و جهان آینده. این کتاب مملو از خیال و واقع، حتی یک جایی از مشروطه هم گذر میکند. از مشروطه میرسد کرونا.»
محمد عبدی که در این جلسه به شکل مجازی حضور داشت، در پایان گفت: «یکی از سوالهای سخت و بی پاسخ جهان را باز چند روز پیش از خودم پرسیدم، این که بالاخره معنای زندگی چیست و این زندگی چه ارزش دارد؟ جوابی که به آن رسیدم این بود که در این دنیا تنها وقتهایی که صرف یاد گرفتن، یاد دادن و خلق هنری، و همین طور عاشق شدن و عشقورزی میکنیم ارزش دارد و باقی وقتهایی است که تلف میشود. حالا که در چهل و نه سالگی به زندگیام نگاه میکنم میبینم تا جای ممکن یاد گرفتهام و ولع زیادی داشتهام برای آن، اگر چیزی در چنته داشتهام، یاد دادهام با چند هزار مقالهای که از سال ۱۳۶۸ یعنی پانزده سالگی تا به امروز نوشتهام، چند فیلم مستند ساختهام، چهارده کتاب منتشر کردهام از جمله سه مجموعه داستان و داستان بلند که فکر میکنم پنج زن مهمترین کار زندگیام است و همان طور که داود عزیز گفت بعدها بیشتر قدر خواهد دید. برای همین هر سه این چیزهایی را که به نظرم به زندگی ارزش میدهد، داشتهام، پس بدهیای به دنیا ندارم و دنیا هم بدهیای به من ندارد.»
انتهای پیام/