از طرفی جان. اف.کندی با شعار اجرای اصلاحات در کشورهای پیرامون از جمله ایران در آمریکا در اواخر سال 1339 روی کار آمد و بلافاصله دستورالعمل اجرای این اصلاحات را برای حکومت ایران فرستاد. اما محمدرضا پهلوی به دلیل نفوذ غیر قابل انکار آیت ا... بروجردی در ایران که مرجعیت مطلق را داشتند اجرای اصلاحات مورد نظر آمریکایی ها را تا حدودی به تعویق انداخت. تا اینکه در فروردین 1340 آیت ا... بروجردی به رحمت خدا رفت و محمدرضا پهلوی بلافاصله پس از رحلت ایشان، با انتصاب علی امینی مُهره مورد وثوق آمریکایی ها به نخست وزیری در صدد اجرای اصلاحات برآمد. البته محمدرضا پهلوی برای آسوده شدن از مخالفت های احتمالی علمای قم علیه اصلاحاتش، در صدد برآمد تا پایگاه مرجعیت را از قم به نجف اشرف در عراق منتقل کند. از این رو، پیام تسلیت رحلت آیت ا... بروجردی را به آیت ا... سید محسن حکیم، مجتهد شیعی عراقی ارسال کرد. (فراتی، 1378: 30) روحانیان مبارز این اقدام شاه را بی اعتنایی به مراجع قم و قدم اول در راه تضعیف روحانیت ایران تلقی کردند. هرچند محمدرضا شاه در چنین هدفی ناکام ماند، اما علاقه مند بود تا این مقام در مراجع قم متمرکز نگردد و پراکندگی و تشتت مرجعیت از نگرانی های او بکاهد. در درجه بعد واکنش های متعددی نیز در حوزه علمیه قم در قبال مسئله مرجعیت به وقوع پیوست. نگرانی از آینده زعامت حوزه سبب شد تا آیت ا... بهبهانی از علمای بزرگ قم که در مظان مرجعیت بودند را دعوت کند تا در نشست اضطراری درباره سرنوشت حوزه تصمیم مشترکی اتخاذ کنند. از این جلسه به بعد بود که به تدریج امام خمینی در کنار عالمانی همچون آیت ا...گلپایگانی و آیت ا... نجفی مرعشی مرجعیت تقلید را برعهده گرفت. بنابراین، از این زمان به بعد شاهد هستیم که امام خمینی (ره) به عنوان مرجع تقلید در کنار مسائل مربوط به امور دینی و مذهبی مردم به امور اجتماعی و سیاسی جامعه واکنش نشان می دهند.
2ـ سیاست ها و برنامه های ضداسلامی نظام پهلوی
همانطور که اشاره شد، رژیم پهلوی بعد از رحلت آیت ا... بروجردی که تصور می کرد کسی نمی تواند جای خالی وی را پر کند، در صدد اجرای سیاست ها و برنامه های اصلاحی ضددینی و مذهبی برآمد. در اولین گام در 16 مهر سال 1341 به تصویب لایحه اصلاحی قانون انجمن های ایالتی و ولایتی اقدام نمود. به موجب این لایحه، واژه اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف شده و انتخاب شوندگان نیز به جای این که مراسم تحلیف را با قرآن به جای آورند، از این پس این کار را با کتاب آسمانی خود انجام می دادند.
امام خمینی که تصویب لایحه مذکور را مقدمه برنامه های ضد قانونی و ضد اسلامی رژیم شاه می دانست، بلافاصله علمای طراز اول قم را دعوت کرد تا درباره این لایحه به مشورت و تصمیم گیری بپردازند. امام در این جلسه، اهداف دولت را برملا کرد و نسبت به تصویب چنین لایحه ای اعلام خطر کرد. در پایان جلسه نیز تصمیمات زیر گرفته شد؛
1. طی تلگرافی به شاه، مخالفت مراجع و علما را با لایحه اعلام داشته و لغو فوری آن، درخواست شود.
2. علمای تهران و شهرستانها را از طریق نامه و پیغام در جریان امر قرار داده و از ایشان برای آگاه کردن مردم و مقابله با دولت دعوت شود.
محمدرضا پهلوی و اسدا... علم نخست وزیر وقت با پاسخ های بسیار سطحی به تلگراف علما با بی اعتنایی از کنار این موضوع عبور کردند. اما امام خمینی ساکت ننشستند و با ارسال تلگراف مستقیم به نخست وزیر و با سخنرانی ها، صدور اعلامیه های متعدد و ارسال نامه ها و پیک های بسیاری برای شخصیت های سیاسی و روحانی شهرها، تحرکی گسترده انجام داد، که بسیج مردمی علیه دولت و رژیم پهلوی برپا شد. سرانجام، با تلاش ها و پیگیری های امام و مراجع قم و پشتیبانی مردم، لایحه مذکور در آذر 1341 لغو شد.
رژیم پهلوی که در اولین گام از اجرای سیاست های ضد دینی و ضد اسلامی خود در مقابل علما و روحانیون ناکام ماند، تلاش کرد از طریق دیگری این سیاست ها را پیگیری کند. بر این اساس، محمدرضا پهلوی در 19 دی 1341 (سالروز تصویب اصلاحات ارضی) به طور رسمی اعلام کرد، قصد دارد اصول شش گانه ای را به رفراندوم (همه پرسی) بگذارد. 1. الغای رژیم ارباب رعیتی 2. ملی کردن جنگل ها در سراسر کشور 3. فروش سهام کارخانجات دولتی 4. سهیم کردن کارگران در منافع کارگاه های تولیدی و صنعتی 5. اصلاح قانون انتخابات 6. ایجاد سپاه دانش به منظور اجرای تعلیمات عمومی و اجباری. این اصول که شاه به آنها نام «انقلاب سفید» داده بود، در حقیقت همان دستورالعمل ها و اصلاحاتی بود که آمریکا به کشورهای توسعه نیافته و پیرامون خود اعلام کرده بود. (رجبی، 1374: 181) اصول فوق، با جملاتی زیبا و سنجیده معرفی شده بود که مخالفت با آنها، مخالفت با منافع عمومی و مصالح ملی قلمداد می گردید.
در واکنش به این اقدام شاه، امام خمینی بار دیگر مراجع قم را به تشکیل جلسه و اخذ تصمیم فراخواند. در آن جلسه نتیجه بر آن شد که نمایندهای از سوی رژیم دعوت شود تا انگیزه شاه را از طرح این لوایح توضیح دهد. گفتگوی چند باره علما با نماینده شاه (بهبودی) و عدم پاسخ مناسب به پرسش ها و پیشنهادهای علما بی نتیجه ماند و سبب شد که روحانیون خود نمایندهای (آیت ا... آقا روح ا... کمالوند) به نزد شاه روانه کنند. شاه نیز به جای اینکه توضیح روشنی به پرسش های نماینده علما بدهد، می گوید: اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود من باید این برنامه را اجرا کنم، زیرا اگر (این کار را) نکنم از بین میروم. (رجبی،1374: 181) با این سخنان شاه، برای امام خمینی و سایر علما روشن شد که اصول ادعایی محمدرضا پهلوی مورد حمایت کامل آمریکاست تا جایی که ادامه سلطنتش به اجرای لوایح بستگی دارد.
امام خمینی (ره) در واکنش به اصرار شاه بر انجام رفراندوم، در 2 بهمن 1341 طی اعلامیه ای آن را تحریم کرده و رفراندوم را اجباری نامید که در مقابل حکم اسلام و قانون اساسی بیارزش است. امام خمینی که این اعلامیه را در پاسخ به استفتای جمعی از متدینان تهران نگاشته است به اشکالاتی نظیر پیشبینی نشدن آن (رفراندوم) در قانون، روشن نبودن مقام صالحه اجرای آن در قانون، کم بودن مهلت بررسی، کافی نبودن معلومات رأی دهندگان برای بررسی و وجود جو زور و فشار اشاره می کند. به دنبال انتشار این اعلامیه، بازار تهران تعطیل شد و کسبه با سردادن شعارهایی علیه رفراندوم به تظاهرات پرداختند. گروهی از مردم و دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران نیز تظاهراتی برپا کردند که مورد هجوم پلیس قرار گرفته و تعدادی از آنها مجروح و دستگیر شدند. در قم نیز تظاهرات مردمی با حمله پلیس و مجروح شدن و دستگیری عده ای مواجه شد.
شاه درصدد برمیآید با سفر به قم در جهت کنترل اوضاع اقدام نماید. ولی در سفر خود به قم با عدم استقبال و بیاعتنایی مواجه میشود و در واکنش بدین وضع، طی یک سخنرانی روحانیت را با تعابیر موهن «ارتجاع سیاه» و بدتر از «ارتجاع سرخ» مورد حمله قرار میدهد. سرانجام در 6 بهمن، رفراندوم انجام گردیده و اعلام میشود که اصول پیشنهادی شاهنشاه به تصویب ملت رسید. «کندی» رئیسجمهور وقت آمریکا پیروزی شاه را تبریک میگوید و سفیر انگلیس رضایت ملکه انگلیس را به اسدا... عَلَم نخست وزیر اعلام مینماید و رادیو مسکو برنامه اصلاحی شاه را میستاید. (روحانی، 1356: 271)
امام خمینی به علما و مراجع پیشنهاد میکند در ماه رمضان - که از 8 بهمن آغاز میشد - از شرکت در نماز جماعت و سخنرانی خودداری نموده، همه مساجد کشور تعطیل گردد و دلایل آن نیز به عموم مردم اعلام شود. به دنبال این حرکت وضعیت فوقالعادهای در کشور پدید آمده و مساجد در پارهای از شهرها تعطیل میگردد و ماه رمضان در هالهای از تردید و سکوت آغاز میگردد.
شاه نیز در 23 اسفند 1341 طی سخنانی در پایگاه وحدتی دزفول، از مراجع و روحانیان به زشتی یاد کرد و نسبت به یک سرکوب قریب الوقوع هشدار داد. امام خمینی نیز با صدور اعلامیهای نوروز 1342 را عزای عمومی اعلام میکند (صحیفه نور، ج1، 1361: 336) و در جلسهای با مراجع و علمای قم از آنها نیز درخواست مینماید چنین اقدام کنند که برخی با این اقدام مخالفت مینمایند، ولی آیات عظام میلانی، شریعتمداری، روحانی و بهبهانی در اعلامیههای جداگانه و چهل و شش نفر از علمای سرشناس تهران در اعلامیه مشترک، عید نوروز را عزای عمومی اعلام میکنند. این واکنش وضعیت ویژهای را در کشور پدید میآورد و سرآغاز دور تازهای در مسیر تحولات این مقطع میگردد.
در دوم فروردین 1342 که مصادف با 25 شوال 1382 ه.ق. سالگرد شهادت امام صادق(ع) بود، مجلس سوگواری از سوی امام خمینی در بیتشان و از سوی آیت ا... گلپایگانی در مدرسه فیضیه برگزار گردید. آن روز مأموران زیادی که به طور ناشناس با اتوبوس وارد قم شده بودند پس از ناکامی از برهم زدن مجلس سوگواری بیت امام، وارد مدرسه فیضیه شده و با حمله به طلاب و به گلوله بستن مدرسه، اثاثیه حجرهها را در وسط مدرسه به آتش میکشند. در این حادثه عدهای از طلاب کشته و زخمی شدند. در همین روز حملة مشابهی نیز به مدرسه طالبیة تبریز صورت میگیرد. وقتی خبر فاجعه فیضیه را به امام خمینی رساندند ایشان بلافاصله تصمیم گرفت به طرف آن مدرسه حرکت کند. روحانیان و مردم حاضر در منزل که از احتمال گزند به ایشان نگران بودند، مانع خروج امام از منزل شدند. این واقعه طنین خود را در کشور بازیافت؛ نماز جماعت مساجد تهران و پارهای دیگر از شهرها تا یک هفته تعطیل شد. علمای نجف، کربلا و مشهد با صدور تلگرامهایی واکنش نشان دادند و آیتا... خویی و شیرازی، شاه را عامل این جنایت تلقی نمودند و آیتا... حکیم تقاضای مهاجرت مراجع ایران به نجف به عنوان اعتراض به شاه را کرد. رژیم شاه تلاش نمود واقعه را درگیری میان مردم و دهقانان از یک سو و روحانیان از سوی دیگر، بر سر مسئله اصلاحات ارضی و حق رأی بانوان معرفی نماید. شاه برای تحقیر روحانیان، دستور داد آنها به خدمت وظیفه اعزام شوند. در مقابل، امام خمینی از این امر استقبال نمود و طلاب را دعوت به فراگیری خوب تعلیمات نظامی کرد. (روزنامه اطلاعات، 6/ 1/ 1342) از طرفی امام خمینی در واکنش به فاجعه فیضیه در سخنان و اطلاعیه های متعددی که به مناسبت های مختلف درباره این حادثه ایراد و منتشر می ساخت به افشاگری علیه ماهیت دولت پهلوی می پرداخت و مردم را نسبت به عمق فاجعه مطلع می نمود. (صحیفه نور، 1361: 84-82)
امام خمینی به مناسبت چهلم حادثه فیضیه دعوت به برگزاری مجلس ختم کرد و روز بعد در بیانات آغاز درس حوزه، دولت را مورد حمله قرار داد. وی در همین زمان علمای نجف و قم را نیز مورد عتاب قرار میدهد. مذمت دولت در رابطه با حمایت از فرقه بهایی و یادآوری خطر نزدیکی ایران به اسرائیل از مضامین مورد تأکید امام خمینی بود. ایشان پیش از آغاز محرم، وعاظ را مورد خطاب قرار داد و از آنها خواست سیاست های ضداسلامی شاه و همدستی او با اسرائیل را مورد انتقاد قرار دهند. ساواک نیز متقابلاً عدهای از وعاظ را احضار نمود و از آنان خواست به سه مطلب اشاره نکنند؛ 1. برضد شاه سخنی نگویند 2. علیه اسرائیل مطلبی نگویند.3. مرتب به مردم نگویند اسلام و قرآن در خطر است.
امام خمینی از آغاز محرم در منزل خود مجلس روضهخوانی منعقد میکند و هر شب نیز به یکی از مجالس سوگواری محلههای قم سر میزند. پیشتر به مراجع و علمای قم نیز پیشنهاد کرده بود تا در روز عاشورا در مدرسه فیضیه سخنرانی نموده و از مظالم رژیم سخن گویند. در این زمان، غلیان و التهابی در شهر پدید آمده و بسیاری نیز از دیگر شهرها به قم آمدند. بعدازظهر عاشورا - 13 خرداد42 -امام خمینی برای ایراد سخنرانی به طرف مدرسه فیضیه ره سپار شد. جمعیت بسیاری در اطراف فیضیه و در صحن حرم تجمع نمودند. اکنون این امام بود که واکنش های او امواج اجتماعی را به حرکت درمیآورد؛ امام خمینی در سخنرانی کوبنده خود، حادثه حمله به فیضیه را مورد مؤاخذه قرار میدهد، به اسرائیل و نقش او در سیاست ایران حمله میکند، و به نصیحت شاه میپردازد. صبح این روز در تهران نیز مردم به خیابان ها ریخته و در میدان بهارستان و دانشگاه تهران تجمع میکنند. روز بعد نیز تظاهرات و حرکت های خیابانی ادامه مییابد. این حرکت ها در قم در شکل دستههای عزاداری تا پاسی از شب ادامه یافت. شاه دیگر دریافته بود که موج های خروشان در دستان امام قرار گرفته و بدین سان تصمیم میگیرد با حذف او از صحنه، به هر شکل ممکن، به کنترل امور بپردازد. در نیمه شب 12 محرم -15 خرداد- مأمورن نظامی به منزل امام خمینی هجوم آورده، او را دستگیر نموده، به باشگاه افسران تهران و از آنجا به پادگان قصر منتقل مینمایند. در روز 15 خرداد با رسیدن خبر دستگیری امام، اعتراضات گستردهای در قم، تهران، ورامین، مشهد و شیراز برگزار شد. تظاهرات تبدیل به شورش گسترده خیابانی میشود و دستجات مردم بیمهابا در مواجهه با نظامیان مستقر در شهر قرار میگیرند. در خیابان های مرکزی قم و تهران سیل جمعیت غیرقابل کنترل میشود. مأموران نظامی به روی تظاهر کنندگان آتش گشودند. مردم نیز با چوب و سنگ به دفاع از خود برخاستند. تظاهرات در آن روز و دو روز بعد نیز ادامه یافت و هزاران نفر از مردم کشته و مجروح شدند. فجیع ترین حادثه، قتل عام دهقانان کفن پوش ورامینی بود که در پشتیبانی از امام راهی تهران شده بودند. مأموران نظامی در سرپل باقرآباد با آنها روبرو شده و با سلاح های سنگین مردم را قتل عام کردند. (حدیث انقلاب،1377: 228-227)
شاه دو روز بعد از نهضت 15 خرداد، قیام مردم را بلوا و اقدامی وحشیانه و نتیجه اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه نامید و سعی کرد تا آن را به خارج از مرزها و کسانی همچون جمال عبدالناصرنسبت دهد. سستی ادعاهای شاه بر هیچ کس پوشیده نبود. برخلاف ادعاهای مکرر شاه، عناصر چپ و کمونیست ها نه تنها هیچ گونه مشارکتی در این قیام نداشتند بلکه حزب توده و دیگر کمونیست های ایران در نوشته ها و مواضع خویش به تکرار تفسیر رادیو مسکو و روزنامه های شوروی از وقایع پانزده خرداد می پرداختند. حزب کمونیست شوروی، قیام 15 خرداد را حرکتی کور و ارتجاعی بر ضد اصلاحات مترقّیانه شاه می دانست.ادعای کذب دیگر شاه (در مورددخالت دولت مصر) نیز علیرغم تلاش و دسیسه ساواک هیچ گاه از سوی احدی باور نشد. استقلال تمام عیار قیام پانزده خرداد آنچنان برملا و فاحش بود که اینگونه اَنگها نمی توانست کمترین لطمه ای بدان وارد سازد. (سایت جماران)
امام خمینی نیز در بازداشت، با استناد به اینکه استقلال قضایی در ایران وجود ندارد و قضات تحت فشارند، از پس دادن بازجویی خودداری کرد. علما و روحانیون در ایران و عراق، با صدور تلگرامهایی دستگیری امام خمینی و دیگر روحانیون و کشتار مردم عزادار دوازدهم محرم را محکوم کردند. امام خمینی در 4 تیرماه به زندان پادگان عشرتآباد منتقل شد و 40 روز در آنجا حبس گردید. در 29 تیرماه، همه روحانیون دستگیر شده به استثنای امام خمینی، شیخ بهاءالدین محلاتی و حاج آقا حسن قمی و دستغیب آزاد شدند. در 11 مرداد، امام خمینی، محلاتی و قمی به یکی از منازل ساواک در داودیه تهران منتقل شدند. مردم به محض اطلاع، برای دیدار وی به محل اقامت روانه شدند و صف طویلی از دیدارکنندگان پدید آمد. از روز بعد ملاقات با امام ممنوع اعلام شد و منزل به محاصره پلیس درآمد، ایشان سه روز بعد به منزلی در قیطریه منتقل گردید. امام در مدت اقامت در این محل، از طریق آمد و شد نزدیکان اخبار را دریافت میکرد و دستورات و توصیههای خود را انتقال میداد. در 15 فروردین 1343، پس از سالگرد واقعه فیضیه و پیش از ماه ذیحجه و محرم، رژیم پهلوی امام را آزاد کرد. خبر آزادی امام موجی از شادی آفرید و دیدارکنندگان را از قم و شهرهای دیگر، به سمت منزل ایشان روانه ساخت.
راز ماندگاری پانزده خرداد در این است که به عنوان نقطه عزیمت و سرمنشاء بسیاری از تحولات ایران به شمار می آید. گرچه خود نیز با توجه به کارکردهای علما و گروه های دینی در دهه های گذشته می باشد. به عبارت دیگر پانزده خرداد ثمره تلاش های گذشتگان بود و خود نیز نقطه عطفی در مبارزات سیاسی و دینی انقلاب اسلامی می باشد. بنابراین، عمده ترین نتایج، آثار و پیامد قیام 15 خرداد 42 را می توان به شرح ذیل برشمرد:
1- مردمی و خودجوش بودن قیام؛ در شرایطیکه بنا به شواهد و قرائن، در آستانة قیام 15 خرداد گروه ها و احزاب فعالسیاسی در انفعال و بلاتکلیفی به سر میبردند، مردم از اقشار گوناگون بهطور خودجوش به صحنه آمدند و با فداکاری و ایثارگری بینظیر نظامشاهنشاهی را به مبارزه طلبیدند.
2-رهبری منحصر به فرد و بینظیر؛امام خمینی؛امام خمینی از جمله رهبرانی است که دارای شخصیتی ممتاز و دارای ابعاد مختلف فکری می باشد. تسلط کم نظیر در شناخت مکتب های فلسفی شرق و غرب به ویژه عرفان، مرجعیت او، صراحت بیباکانه، قدرت کمنظیر در جذب مخاطب، چهره ناآرام، مبارز و قاطع، داشتن بیان و لهجه عادی و مردمی از جمله ویژگی های این بزرگ مرد مبارزه بودهاست. با چنین خلق و خوی و توانائی های بود که امام خمینی (ره) در صحنة سیاست ایران ظهور کرد و مرشد و مراد مردم خود شد. تهور تردید ناپذیر امامخمینی در ابراز سخنان هیجانزا و بهمیدان مبارزه طلبیدن مقام «قدر قدرت شاهی» سبب شد که مهر تائید «رهبریت» ایشان توسط گروه های مخالف شاه در کارنامة زندگیشان نقش بندد.
3- مطرح شدن اسلام به عنوان یک مکتب مبارزه در این قیام؛ مردم با الهام گرفتن از الگوهای اسلامی دست به مبارزه با نظام مستبد و طاغوت زدند. وقوع قیام در ماه محرم و به ویژه روز عاشورا، تشبیه شاه به یزید، رهبری روحانیت و مشارکتگستردة گروه هایمذهبی در این قیام همگی نشان از اسلامی بودن مبارزه دارند.
4- مبارزة همزمان علیه استبداد داخلی و استکبار خارجی؛ در نهضت های قبل از 15خرداد 42 همواره یک جنبة مبارزات نادیده گرفته میشد. به علت نادیده گرفتن یک بعد مبارزه نهضت های مشروطه و ملی شدن صنعت نفت شکست خوردند. نهضت مشروطهاستبداد داخلی را از بین برد ولی از آنجائیکه مبارزه با استکبار نادیده گرفته شد، استبداد دوباره بازگردانده شد. در نهضت ملیشدنصنعت نفت استکبار انگلیس شکست داده شد، ولی در نهایت پایگاه استبداد به محلی برای سرنگونی دولت ملی تبدیل شد. امامخمینی به درستی واقف بود نهضت زمانی موفق خواهد بود که همزمان علیه استکبار و استبداد مبارزه کند. به همین دلیل است کهامام هم به شاه حمله میکند و هم به رژیم صهیونیستی. ایشان با این استراتژی نشان میدهد که استبداد و استکبار دو روی یکسکه هستند که این وضعیت ناگوار را برای مردم ایران به وجود آوردهاند. لذا اگر از یکی از طرفین غافل باشیم موفق نخواهیم شد. فرایند مبارزه همزمان در دو جبهه در پیروزی انقلاب اسلامی به سرنگونی نظام شاهنشاهی منجر شد و در تصرف سفارت آمریکا (لانه جاسوسی) به خشکانیدن ریشه استکبار انجامید.
5- رویارویی با اصل نظام شاهنشاهی و مبارزه با شخص اول مملکت؛ امام خمینی بهدرستی ریشةمشکلات راوجودشاه در رأسحکومت میدانست. بنابراین برخلاف دیگران که فقط به نهادهای فرودست و از جمله دولت انتقاد می کردند، ایشان نوک حملات را متوجه شاه کرد و بدین ترتیب راه را برای سرنگونی نظام شاهنشاهی باز کرد. از این رو، قیام 15 خرداد چهره مزورانه و منافقانه شاه را افشا و ماهیت رژیم وی را برای مردم روشن ساخت.
در نهایت اینکه، قیام 15 خرداد 1342 هر چند به ظاهر یک یا چند روز طول کشید، ولی به دلیل انگیزههای الهی که داشت، به عنوان مبداء انقلاب اسلامی و منشاء تحولات وسیع داخلی و بینالمللی شد به گونهای که امام خمینی(ره) در تاریخ 1/ 6/ 1349 فرمودند:"15 خرداد از خاطرهها محو نخواهد شد و باید در سالروز آن، هر چه بیشتر آن را زنده نگه داشت، پانزده خرداد که مصادف با دوازدهم محرم بود؛ سند زنده مخالفت شجاعانۀ ملت ایران در مقابل استبداد عمال اجانب و استعمار چپ و راست بود." (صحیفه نور، 1381 : 988)