به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ «آبادان در التهاب است گروهی به روشن ماندن چراغ پالایشگاه فکر میکنند.» آنچه در ابتدا خواندید خلاصه داستان فیلم سینمایی «پالایشگاه» است که به تازگی اکران آنلاین شده است.
این فیلم که نخستین بار در جشنواره فجر چهل و یکم با نام «گلهای باوارده» به نمایش درآمد توانست سه نامزدی و دو سیمرغ بلورین جلوههای ویژه بصری و جایزه ویژه دبیر جشنواره را از آن خود کند.
بانیپال شومون، امیررضا دلاوری، الهام نامی، یاسین مسعودی، عبدالرضا نصاری، حیدر رحیمی، پوریا ریحانی، شقایق تنگستانی با حضور نادر سلیمانی گروه بازیگران اصلی «پالایشگاه» را تشکیل میدهند.
اکران آنلاین این اثر بهانهای شد تا خبرنگار خبرگزاری برنا با «مهرداد خوشبخت» کارگردان این فیلم سینمایی به گفتوگو بنشیند که در ادامه میخوانید.
علاقهمندم ابتدا این سوال را مطرح کنم که اگرچه در «پالایشگاه» با حسین ترابنژاد دومین همکاری خود را پس از فیلم «آبادان یازده ۶۰» رقم زدید نگارش یک فیلمنامه سینمایی همراه با نفر دیگر چه معایب و مزایایی دارد؟
بسیار به این مسئله بستگی دارد که دو نفر که قصد نگارش مشترک دارند، چه قدر همفکر و همراه هستند. حسین ترابنژاد بسیار به کار گروهی اعتقاد دارد، همراه است، کاملا خود را در اختیار فیلم قرار میدهد و تعصب بیمنطقی روی نوشتهای که مینویسند، ندارد و بیشتر به این فکر میکند که متن چگونه به درد فیلم میخورد و آیا در راستای این است که کارگردانی شود یا نه. یعنی به سلیقه کارگردان توجه و در این مسیری اصول و قواعد فیلمنامهنویسی را رعایت میکند.
یکی از دلایلی که مشترک با نویسنده دیگری کار میکنم این است که بتواند از تفکرات دیگران بهره ببرم. دلیل دیگر این است که سرعت بالاتر میرود، چون ما همیشه دیر شروع به کار و اقدام به پیش تولید میکنیم و قاعدتا مجبوریم دو نفره یا چند نفره کار کنیم. ناگفته نماند که «آبادان یازده ۶۰» را با چند نفر پیش بردم، اما هیچکدام نتوانستند آنگونه که فکر میکردم و باهم حرف میزدیم آن را روی کاغذ بیاورند، اما وقتی حسین ترابنژاد اضافه شد، در بازنویسی بسیار کمک کرد و اثر موثری داشت.
فیلم «پالایشگاه» اگرچه در دسته فیلمهای دفاع مقدسی قرار میگیرد ولی مثل فیلمهای مرسوم جنگی صحنههای انفجار و خونریزی و... ندارد. چه تمهیدی در نظر گرفتید تا این اثر مخاطبان امروز سینما و حال شبکه نمایش خانگی را ترغیب به تماشا کند؟
قاعدتا قصه فیلم مرتبط با زمان جنگ و در ژانر دفاع مقدس است. حال با گذشت سالها از جنگ وقتش است که بپردازیم به موضوعات ناگفته و پشت جبهه جنگ چراکه پشتیبانی در خط مقدم حضور داشته است و آنها افراد را حمایت میکردند تا بجنگند. شاید اگر بگوییم ۳۰ درصد جنگ در جبههها رقم خورده، ۶۰ تا ۷۰ درصد پشتیبانی آن بوده است تا افراد روحیه خود را حفظ و از میهن دفاع کنند. ما در فیلم «پالایشگاه» این حمایت را نشان میدهیم. قاعدتا نسل جدید باید نسبت به اتفاقات آن زمان آگاه شوند و بدانند برای پالایشگاه و رادیو نفت چه اتفاقاتی رخ داده است.
شما «پالایشگاه» را با چه نگاهی ساختید تا مثل بسیاری از فیلمهای امروزی دفاع مقدسی صرفا حول یک قهرمان شهید پیش نرود؟
این کار بر خلاف «آبادان یازده ۶۰» که شخصیتمحور بود، حادثهمحور است و حادثهها هستند که داستان را پیش میبرند. عموما هم مدل فیلمهای من مستند کردن وقایع تاریخی و نمایش آن است. من خود این مدل را دوست دارم و سعی میکنم جذاب بسازم. از مخاطبانی که این فیلم را تماشا کردند، شنیدم که میگفتند با این که فیلم داستان سر راستی ندارد، اما کشش دارد و پیش میرود.
ما فیلمی را میبینیم که در کارگاه مرکزی پالایشگاه، تعمیرات اسلحه و ماشین انجام میشود یا اینکه سوخت کشور را تامین میکند. برایمان بگویید برای به تصویر کشیدن آنها با چه چالشهایی مواجه بودید؟
برایم جالب بود وقتی نسل جدید (که جنگ را تجربه نکرده) پس از تماشای «پالایشگاه» از سینما بیرون میآمد، در حالی که کمتر پیش میآید فیلم دفاع مقدسی دوست داشته باشند، این اثر برایشان جالب بود و میگفتند مگر جنگ این شکلی هم بوده است. این واکنش برایم جالب بود که فیلم توانسته است زاویه نگاه دیگری به نسل جدید ارائه دهد. همچنین نظراتی که هماکنون در اکران آنلاین فیلم از مخاطبان میشنوم، برایم جذاب است و انرژی بخش.
بخشهایی از تاریخ جنگ ما مغفول مانده. اگرچه در کتابها ثبت شده یا در تاریخ شفاهیها گفته شده ولی خیلی کم به فیلم تبدیل شده است. عمدتاً هم اگر به فیلم تبدیل نشوند مردم در جریان آنها قرار نمیگیرند. در تحقیقات خود به چه سوژههایی برخوردید که توجهتان را جلب کرد و دوست دارید درباره آنها فیلم بسازید؟
ما «پالایشگاه» را بر اساس یکسری مستندات ساختیم. همچنین اکثر کسانی که سال ۵۹ درگیر ماجرای پالایشگاه بودند، خوشختانه در قید حیات هستند. بارها با افراد مختلفی ملاقات و سوالاتم را مطرح کردم. همچنین از لوکیشنهای مختلف بازدید داشتیم. از دل همین تحقیقات یکسری اتفاقات را که بسیار زیاد هم هست، گلچین کردم و کنار هم قرار دادم. بسیار دوست دارم مستند این کار را هم بسازم چراکه محتوا و مصاحبههای تصویری باکیفیت خوب هم موجود است، اما این وظیفه شرکت نفت است که این کارها را به شکل مستند ثبت کند. من نیز با آنها مذاکره کردم، اما هنوز نتوانستند بودجهای برای آن تامین کنند که امیدوارم این اتفاق روزی رخ بدهد.
جبهه جنگ، یک پشت خط مقدمی هم داشت ولی کمتر به آنها پرداخته شده است. چرا فیلمسازان کمتر به این مسائل پرداختند؟
از دل تحقیقاتی که کردم، سوژههای بسیاری بیرون میآید که دوست دارم فیلمسازان دیگر از آن بهره ببرند. همچنین علاقهمندم فیلم سوم خود را درباره جنگ ذوالفقار که تکاور و سپاهی و مردم عادی و شرکتی نگذاشتند شهر سقوط کند، بسازم. متاسفانه عموما برای اینگونه فیلمها سرمایهگذار پیدا نمیشود چراکه هم هزینه ساخت آن زیاد است و هم موضوعات این چنینی به نظر در اولویت است. اما اگر فیلمنامه درباره یک شهید باشد، پای کار میآیند. در صورتی که ما قهرمان پشت جبهه هم داریم، اما چون اسم و رسمی ندارند کمتر به سراغ آن میروند.
در چند سال گذشته بازیگران سرشناسی به فیلمهایی که در دسته فیلمهای دفاع مقدسی قرار میگیرند، وارد شدهاند. با توجه به حمایت مالی که از طرف وزارت نفت داشتید نمیخواستید از بازیگران چهره استفاده کنید تا فیلم جذابیتهای بیشتری برای فروش در گیشه داشته باشد؟
هم در «آبادان یازده ۶۰» و هم در «پالایشگاه» به لحاظ هزینهای نمیتوانستیم همه بازیگران را از میان هنرمندان شاخص سینما انتخاب کنیم. پس تصمیم گرفتیم در کنار بازیگران بومی از بازیگران خوب سینما نیز بهره ببریم. به عنوان مثال از حضور امیررضا دلاوری یا بانیپال شومون بهره بردیم که آبادانی هم صحبت میکنند اگرچه برای آن خطه نیستند، اما فوق العاده نزدیک شدند به نقش. ما در این گونه آثار دو راه بیشتر نداریم یا باید ترکیب بازیگران همه از سوپراستارهای سینما و یا نباید هیچکدام ستاره باشند. من معتقدم که باید یکدست باشند و چه بسا در این اثر هنرمندان هیچ چیز از ستاره کم ندارند و نقشهایشان را به خوبی ایفا کردند.
با وجود اینکه فیلمنامه «پالایشگاه» بر اساس یک قصه واقعی است، تعصبی که کارگران پالایشگاه به این مکان دارند شاید برای بسیاری از مخاطبان عجیب باشد. آیا این تعصب و دغدغه به همین شکلی که نمایش داده شده، واقعی است یا یک انتخاب استعاری است برای به تصویر کشیدن حس وطنپرستی؟
واقعا آدمهایی آن زمان بودند و حتی همین حالا هم هستند؛ همین قدر متعصب. به ویژه بچههای جنوب که شرکتی بودن خود را یک چیز شاخص میدانند انگار که مانند یک برند برایشان عمل میکند. پدر من کارگر شرکت بوده است و یکی از دلایل همین بود که دوست داشتم بپردازم به زحمات و از خودگذشتگیهایی که دوستان کشیدند.
ناگفته نماند که انتخاب اتفاقاتی که در واقعیت رخ داده، برای یک فیلم سختترین قسمت یک اثر اقتباسی است و این به سلیقه کارگردان و نویسنده باز میگردد که میخواهد چه بخشی را در فیلم نمایش دهد و بدان بپردازد.
از نظر من یکی از نقاط ضعف فیلم کشدار شدن برخی سکانسها است. بهتر نبود ریتم اثر را بالا ببرید با تدوین مجدد؟
شاید الان بتوان دستکاری کرد و تدوین را تغییر داد، اما آن زمان که ما دیدیم و بعدا اصلاح رنگ مجدد و میکس صدا انجام شد، احساس نکردم که تدوین باید تغییر کند. در مجموع از اکثریت مخاطبان اعتراضی نسبت به کش دار بودن برخی از سکانسها نشنیدم.
این اثر چرا در اکران عمومی با استقبال مواجه نشد؟
اکران ما با نمایش چند فیلم کمدی همراه بود و با وجود همه تلاشهایی که اتفاق افتاد به دلیل جو حاکم بر سینمای جدی، این اثر دیده نشد. آن زمان سانسهای خوب در اختیار فیلمهای کمدی قرار داشت. قطعا ساعت ۱۰:۳۰ صبح برای فیلم ما مناسب نیست بلکه این ساعت برای فیلم کودکان مناسب است. وقتی ما به این موضوع اعتراض میکردیم، میگفتند نمیفروشد. مشخص است که نمیفروشد چراکه دوستان امکان فروش را از این نوع فیلمها گرفتهاند.
اگر بخواهید از مخاطب دعوت کنید این اثر را در اکران آنلاین ببیند، میگویید به چه دلیل؟
توصیه من این است که «پالایشگاه» را به دلیل آنکه مدل دیگری از فیلم جنگی است، ببینند. ناگفته نماند عموما کسانی که این فیلم را دیدند، ناراضی نبودند.
سخن پایانی...
این فیلم یک اثر سنگین و بیگ پروداکشن بود که اجرای سختی داشت. همچنین ما در شرایط آب و هوایی بسیار سنگینی کار کردیم و همه بچهها زحمت کشیدند؛ از عوامل پشت صحنه تا بازیگران که در شرایط شرجی و گرمای آبادان کار کردند. «پالایشگاه» اثری برای پرده سینماست. ما کمتر فیلم ایرانی میبینیم که پرده را به لحاظ بُعد صدا و تصویر میتواند پُر کند و این اتفاق به گفته دیگران در این فیلم رخ داده است. همچنین در زمینه ویژوال افکت بسیار پیشرفت داشتیم. از دریاچه گرفته تا انفجاری که رخ میدهد و مخزنی که کنده میشود. حس و حال این اتفاقات درست درآمد و تماشاچی آن را باور میکرد.
انتهای پیام/