سیدمحمدعلی صدری نیا؛ کارگردان مستند «طهران بیروت» در گفتگو با خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا درخصوص این مستند توضیح داد: چند روز بعد از شهادت سیدحسن نصرالله ما به لبنان رسیدیم. فضایی که در این کشور وجود داشت، به لحاظ اجتماعی؛ فضای سنگینی بود. چند روزی میشد که اسرائیل وارد مرحله تازهای از جنگ شده بود و متاسفانه حتی در افکار عمومی کشور خود ما هم تصویر درستی از این اتفاقات وجود نداشت. در واقع تصویر کاملی نسبت به ابعاد این جنگ، میزان درگیری، اقدامات حزب الله، فضای جبهه مقاومت و حتی آوارگان جنگی وجود نداشت.
از ابتدا قصد داشتیم به صورت روزانه به پخش برسیم
وی با اشاره به اینکه فضای خبری تنها به مسائل بهخصوص بسنده میکند، عنوان کرد: به عنوان مثال در آن روزها میشنیدیم که ضاحیه بمباران میشود، اما روایتی از بمباران نداشتیم و اساسا مردم سوال داشتند که اصلا ضاحیه کجاست! یا اینکه بعد از بمباران برای مردم لبنان و بیروت چه اتفاقی رخ داده است! ما سعی کردیم با روایتهای مجموعه مستند «طهران بیروت» سراغ یک بیان نرم از حوادث و اتفاقاتی برویم که از آن روزها تا روزهای بعدی در جنگ لبنان میگذشت. در واقع قصد داشتیم در قسمتهای ١۵ دقیقهای، خرده روایتهایی را برای مخاطب بیان کنیم و در نهایت یک تصویر کلان برای او بسازیم. به نظرمان اینکه روایتها بتوانند به روز باشند و به پخش روزانه برسند دارای اهمیت بود. قصد داشتیم به جای اینکه مستندی را به صورت کامل بسازیم و مثلا یک سال بعد پخش کنیم، روایتهای کوتاهی داشته باشیم که به روز پخش شوند و روایتی از اتفاقات پشت جنگ باشند.
با یک کوله پشتی راهی بیروت شدیم
این مستندساز در توضیحات تکمیلی به ضبط و پخش روزانه تاکید کرد و ادامه داد: اساسا این مجموعه یک کار دو نفره بوده است که به کارگردانی مشترک من و محسن اردستانی تولید شد. ما هر کدام با یک کوله پشتی از تجهیرات راهی لبنان شدیم و نمیتوانستیم تجهیزات خیلی زیادی با خودمان ببریم. شرایط هم شرایطی نبوده که بتوان تجهیزات عجیب و غریبی را با خود به همراه برد. البته هر کدام از ما تجربههای قبل از این را داشتهایم. هم محسن اردستانی تجربههای متعددی از جنگ سوریه داشته و با مستندسازی بحران آشنا بوده است و هم خود من در سال ١٣٩۶ برای تولید «تهران دمشق» مقطعی را در سوریه بودم. تجربههای قبلی به کمک ما آمد برای اینکه بدانیم چگونه باید این مستند جدید را روایت کنیم.
چند روز ابتدایی مجوز تصویربرداری نداشتیم
صدرینیا ادامه داد: نکته مهمتر از تجهیزات این بود که ما در روزهای ابتدایی در شرایطی وارد لبنان شدیم که اساسا کار برای تیمهای رسانهای بسیار مشکل بود. همه گروههای رسانهای قبلی که آنجا بودند به ما میگفتند تا مجوزتان نیامده است، شروع به تصویربرداری نکنید. چرا که اصلا بدون مجوز نمیتوان کار کرد و حساسیتها بسیار بالا بود. در واقع به دلیل اینکه فضای نفوذ و جاسوسها در لبنان فعال هستند و از آن طرف مقابله با جاسوسها هم یک بحث مهمی است، به گروههای رسانهای سخت میگیرند. در نتیجه وقتی یک ساختمانی هدف قرار میگیرد طبیعتا جمع آوری اطلاعات پیرامون ساختمان ها، انفجار، تلفات و ... حتما برای جریان مقابل هم دارای اهمیت میشود. در این شرایط نیروهای امنیتی نمیتوانند تفکیک کنند که کسی که دوربین را بالا میآورد که تصاویر را ثبت کند واقعا فردی رسانهای است یا جاسوس! سخت است که هویت و هدف شما را تشخیص دهند. از این رو فرآیند دریافت مجوز بسیار زمانبر است.
در لبنان با داشتن مجوز هم نمیتوانید به راحتی تصویربرداری کنید
وی اضافه کرد: ناگفته نماند که وقتی در لبنان مجوز دارید، باز هم نمیتوانید به راحتی تصویربرداری کنید. ما بارها در بعضی قسمتهای «طهران بیروت» این موضوع را نشان دادیم. خیلی وقتها در یک رفت و آمد معمولی در خیابان هم مجبور میشوید توقف کنید و مجوزتان را ارائه دهید تا بررسیهای لازم صورت بگیرد و مشخص شود که ماموریت شما چیست و برای چه تصویربرداری میکنید. برخی محدودیتها مربوط به خود جامعه لبنان میشود. یعنی مردمی که در یک بهت بزرگ بعد از شهادت سید حسن نصرالله قرار داشتند. خصوصا در هفتههای ابتدایی که اصلا دوست نداشتند جلوی دوربین بیایند و صحبت کنند. ما با جامعهای مواجه بودیم که هنوز فرصت پیدا نکرده عزاداری کند. حالا این را تصور کنید که میخواهید با دوربین جلوی کسانی بروید که از دوربین گریزان هستند.
مردم حاضر نمیدشند جلوی دوربین حاضر شوند!
کارگردان مستند «طهران بیروت» درخصوص قانع کردن مهمانان برنامه برای مصاحبه توضیح داد: این ماجرا یک فرآیند بسیار سخت بود. سعی کردیم در دل این ماجرا به یک فرمی برسیم که بتواند ما را از محدودیتها نجات دهد. فرمی که با آن گفتگوها را از همان قسمت ابتدایی شروع کردیم. حتی در قسمت اول ما هنوز مجوز تصویربرداری نداشتیم و تمام گفتگو در ماشین انجام شد و نمیتوانستیم از ماشین پیاده شویم و به محل انفجارها برویم. مجبور بودیم از فاصله دور محل انفجار را نشان دهیم. کم کم مجوز ما آمد و توانستیم به شهرهای دیگر و مناطق درگیری و جنوب لبنان برویم. بعد از آن تا نزدیک محل انفجار رفتیم.
وسط یکی از ضبطها دو ساختمان منفجر شد
وی اضافه کرد: به عنوان مثال در شهر «صور» در حین ضبط ما، چند ساختمان آن طرفتر از ما منفجر و بمباران شد. ما سعی کردیم با تمام محدودیتها چابکی را حفظ کنیم تا بتوانیم با وجود تمام سختیها به پخش روزانه برسیم. طبیعتا این تیم دو نفره باید به اندازه ۵ - ۶ نفر کار میکرد تا این کار به پخش برسد. ما هر روز بلافاصله که ضبطمان تمام میشد، فرآیند تدوین را شروع میکردیم. در دو شیفت کار میکردیم تا به پخش فردا برسیم. شاید سه یا چهار ساعت در طول شبانه روز میخوابیدیم.
اگر خدا بخواهد اتفاقی بیافتد در فضای غیرجنگ هم میافتد!
صدری نیا با اشاره به امنیت جانی توضیح داد: هر شخصی براساس ریشه اعتقادی خود در چنین فضاهایی قرار میگیرد. شخصا بر اساس تجربه و اعتقاد قلبی که دارم بر این باور هستم که اگر خدا بخواهد اتفاقی بیافتد، در فضای آرام و امن هم اتفاق میافتد. شما در منطقه جنگی هم قرار بگیرید اگر خدا نخواهد اتفاقی برایتان رخ نمیدهد. طبیعتا فضای این مناطق هم به شما یک چیزهایی میدهد. وقتی میبینید که خود مردم چگونه با این فضا کنار میآیند، شما هم شبیه به آنها میشوید. حتی در تهران یا جای دیگری هم باشید قطعا خودتان را جای آن کودک در غزه میگذارید. هر شخصی از اندک کاری که از دستش برمی آید دریغ نمیکند. گاهی در این سفر، به مناطقی میرفتیم که فکر میکردیم دقایق پایانی ما خواهد بود. اما رفتیم و این کاملا به اعتقاد قلبی ما مربوط میشد.
بخشی مهم از این جنگ بُعد رسانهای آن است
وی درخصوص مطالب ضد و نقیض رسانهها گفت: بخشی مهم از این جنگ بُعد رسانهای آن است. قبل و بعد هر اتفاقی رژیم صهیونستی پیوست رسانهای دارد که با آن که بین بخشهای مختلف جبهه مقاومت شکاف ایجاد کند. یا در خود لبنان از مسیحی و شیعه و تا سنی هم همین کار را میکرد. اما در مقابل حزب الله سالها است که کار رسانهای خود را بر پایه صداقت بنا کرده است. از اول این جنگ و از همان روزی که حزب الله شهید داد، تماما اسامی شهدا را به طور دقیق اعلام میکرد. در حالیکه شما در رژیم صهیونسیتی این صداقت را نمیبینید و آنها حتی اسامی تلفات خودشان را هم پنهان میکنند.
این مستندساز ادامه داد: زمانیکه عملیات پیجرها اتفاق افتاد. سیدحسن نصرالله در سخنرانی خود گفت: «ما در مورد سنگینی آن ضربه صحبت کردیم و کوچک نمایی نکردیم و نگفتیم که اتفاقی نیفتاده! این عملیات بزرگ و ضربه سنگین به ما بود.» این طرز سخنرانی اعتماد ایجاد میکند و مردم میدانند که حزب الله اگر بگوید سید حسن نصرالله شهید شده یعنی شهید شده است. اگر بگوید سید صفی الدین شهید شده، حتما شهید شده است. اگر خبر شهادت صفی الدین با تاخیر اعلام شد به این دلیل بود که آن منطقه را اسرائیل بمباران کرده بود و اجازه داده نمیشد هیچ گروه امدادگری به آنجا برود و آواربرداری انجام شود و تفحص صورت بگیرد. گروههای امدادی و ماشینهایی که برای آورابرداری میرفتند هدف اسرائیل قرار میگرفتند. حزب الله میدانست که سید هاشم در این محل بوده، اما نمیدانستند که شهید شده یا نه، زمانی که کار تفحص انجام شد و پیکر را پیدا کردند بلافاصله اعلام کردند. این صداقت در اعلام خبر و خبر رسانی به این که جامعه نسبت به نوع خبرها حس اعتماد پیدا کند، کمک میکند.
فاز دوم «طهران بیروت» در راه است
صدری نیا با اشاره به تعداد قسمتهای «طهران بیروت» گفت: در فاز اول این مستند، تاکنون ٢١ قسمت پخش شده و قسمتهای ضبط شده را داریم که تدوین میکنیم. فاز اول این مجموعه، حدود سی قسمت میشود. در چند روز آینده دوباره به لبنان میرویم و این سفر ما ادامه خواهد داشت. به همین شیوه باز هم به سراغ روایتهای جدیدتر و بخشهای دیگر لبنان میرویم. به جاهایی میرویم که در فاز اول نتوانستیم برویم؛ چراکه قصد داریم عمق بیشتری از این جنگ را نشان دهیم. در فاز دوم مهمانان لبنانی ما بیشتر میشوند.
انتهای پیام/