به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ در روزهای اخیر ویدئویی از صفحه اینستاگرام بهرنگ علوی یکی از بازیگران سریال «ازازیل» به نویسندگی و کارگردانی حسن فتحی جنجالآفرین شد. این ویدئو که در ابتدا به نظر میرسید به حادثهای واقعی اشاره دارد در حقیقت تبلیغی برای این سریال بود. محتوای آن که با فضایی ترسناک و حضور عروسکهای بیسر همراه بود، مخاطبان را در لحظات ابتدایی دچار وحشت کرد؛ تا جایی که برخی گمان کردند اتفاقی واقعی رخ داده است اما پس از مشخص شدن ماهیت تبلیغ، موجی از واکنشها از شوک تا نقد، در فضای مجازی شکل گرفت.
حسن فتحی کارگردانی که آثار او همواره با استانداردهای بالای هنری شناخته میشوند شب گذشته با انتشار بیانیهای در صفحه اینستاگرام خود از این تبلیغ فاصله گرفت و نوشت: «بارها در گفتوگو با همکاران و رسانهها بر این نکته تأکید کردهام که جنس تبلیغات رسانهای پلتفرمها باید با شرایط روحی و ذهنی جامعه منطبق و همسنگ باشد، از ماجرای تبلیغی پیشامد کرده تا دیشب کاملاً بیخبر بودم و اساساً نیازی به این دست از تبلیغات نمیبینم؛ عطر آنست که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید!»
اما در حقیقت، باید پرسید مفهوم از آن تبلیغ و عروسکهای ترسناک بیسر چه بود؟ مگر میشود کارگردان اثر از این مسئله بیاطلاع باشد؟ این را باید بدانند که یک تصویر یا ویدئوی عمومی دیگر متعلق به «من» و «دنیای من» نیست. این محتوا متعلق به دیگران است. آیا این کارها خود تهیسازی برای یک کارگردان و یک اثر محسوب نمیشود؟
آنچه این ماجرا را به بحثی جدیتر بدل میکند، نه صرفاً واکنش کارگردان، بلکه جایگاه این نوع تبلیغات در هنر امروز است. آیا مخاطب هدف چنین محتوایی واقعاً جذب سریال خواهد شد؟ یا این قبیل تبلیغات صرفاً شکلی از نمایشی تهی هستند. به قول والتر بنیامین: «ملال پرندهی رویاست که بر تخم تجربه مینشیند.» اما گویا اینجا تجربه حسن فتحی به او نه تنها کمکی نکره است بلکه جای غلطی نشسته است.
حسن فتحی که آثارش از جمله «شهرزاد» و «مدار صفر درجه» بهعنوان نمونههایی از هنر روایی در ایران شناخته میشوند، اینبار با تبلیغی روبهرو شد که بهجای برجستهسازی کیفیت اثر، به هراس و هیاهو متوسل شده است. این پرسش مطرح میشود که آیا «ازازیل» اثری آنقدر قدرتمند است که نیازی به چنین جنجالهای تبلیغاتی نداشته باشد؟ یا اینکه این شیوه، ناخواسته به اعتبار کارگردانی با پیشینهای درخشان آسیب میرساند؟ مخاطب در کجای این مسیر ایستاده است؟ در نهایت، باید به جایگاه مخاطب اشاره کرد. مخاطبی که در عصر شبکههای نمایش خانگی با انبوهی از آثار روبهروست، ممکن است در ابتدا جذب جنجال چنین تبلیغاتی شود، اما آیا این ماندگاری دارد؟ ملال ناشی از مصرف سریع محتوا، بهجای تعمق در اثر، میتواند چالشی جدی برای هنرمند و مخاطب باشد. اینجا است که تجربه حسن فتحی، بهجای ایجاد رؤیا و جذب مخاطب به جهان داستانی «ازازیل» شاید در مسیر دیگری قدم برداشته باشد.
هنر، بهویژه در سینما و تلویزیون، نیازمند ارتباطی واقعی و صمیمی با مخاطب است. شاید بهتر باشد هنرمندانی، چون حسن فتحی، که به کیفیت آثارشان این چنین محکم ایمان دارند راههای دیگری را برای معرفی آثار خود انتخاب کنند؛ راههایی که نه بر هراس بلکه بر قدرت داستان و عمق اثر استوار باشد.
در انتها با توجه به اینکه اقدام غیراخلاقی بهرنگ علوی در خصوص تبلیغ یک فیلم باعث ترس و وحشت بین مردم شده و حتی در برخی موارد مشاهده شده افراد به دنبال خانه ارواح رفتهاند میتوان در این موضوع جرمانگاری کرد و پلیس فتا و قوه قضاییه هم به این موضوع ورود کنند. چرا که طبق قانون تشویش اذهان عمومی به جرمی گفته میشود که یکی از مصادیق نشر اکاذیب در آن وجود داشته باشد و امنیت روانی جامعه را مختل کند. بنابراین قانونگذار میتواند اقدام به جرمانگاری آن میکند.
انتهای پیام/