روستاهایی زیر پونز تبعیض / اینجا زمان متوقف شده است!
رها - قویدل: در جادهای باریک و پرپیچ، میان تپهها و زمینهای خشکشده از کمآبی، روستای «کم گرداب» آرام گرفته است؛ روستایی کوچک حوالی پلدختر که با وجود سالها سکونت مردم در آن، هنوز بسیاری از ابتداییترین نیازهای روزمره بر زمین مانده است. این روزها، اهالی روستا از مهمترین نگرانی خود میگویند؛ کمبود آب و تأثیر مستقیم آن بر زندگی، بهداشت و حتی آینده بچههای روستا.
مدرسهای کوچک با یک معلم برای همه پایهها
در قلب روستا، مدرسهای کوچک قرار دارد. مدرسهای که تنها یک کلاس، یک معلم و کمتر از ۲۰ دانشآموز دارد. دختر و پسر پایه دبستان همه در یک اتاق درس میخوانند. دانشآموزی که کلاس ششم است، با لهجهای آرام میگوید: "ما یک مدرسه داریم. همه تو یه کلاسیم، معلممون هم یه نفره. دختر و پسرم قاطیه. فقط زمستونا کلاس خیلی سرده و اذیت میشیم. "
دانشآموز دیگری ۱۲ سال دارد. با خجالت و صداقت کودکانهای توضیح میدهد: "بازیهامون هم قاطیه بیشتر فوتبال بازی میکنیم. مشکلمون بیشتر آبه. تابستونا آب نداریم. "
با وجود محرومیتهای آموزشی، بچهها از کمبود کتاب، دفتر یا خودکار شکایت نمیکنند؛ اما نبود سرویس بهداشتی در مدرسه باعث شده بسیاری از کودکان در ساعات مدرسه دچار دردسر شوند. برخی مادرها میگویند که بچهها مجبور میشوند برای استفاده از سرویس بهداشتی، به خانه برگردند!

آب اصلیترین، همیشگیترین و پایانناپذیرترین مشکل
در هر گفتوگو، هر خانواده و هر سنی، یک مسئله تکرار میشود: "آب نیست. "
روستا سالهاست از خشکسالی آسیب دیده است. چشمهای که زمانی تأمینکننده آب روستا بوده، خشک شده است. حالا اهالی مجبور هستند که آب مورد نیاز خود را با تانکر تأمین کنند. تانکرهایی که از سمت بخش ایلام میآیند. برخی زنان میگویند:
"تابستون اصلاً آب نداریم. الان که هوا خنک شده، یه کم آب هست. حموم رفتن میشه ماهی یه بار. لباسا رو هم با سختی میشوریم. "
قطع و وصل شدن برق هم یکی از مشکلات تابستانی است، اما در مقابل بحران آب، تقریباً بیاهمیت به نظر میرسد.
یک مرد میانسال که میگوید ۳۹ ساله است، مستأصل میگوید: "مشکل که زیاد داریم، ولی از همه بیشتر آب. نه آب داریم، نه بهداشت. نه دکتر. آسفالت هم نداریم. تازه جدولکشی رو شروع کردند. "
روستایی بدون دکتر، بدون ماما و بدون خدمات اولیه
در کم گرداب خانه بهداشت وجود ندارد. نه پزشک، نه ماما، نه خدمات زایمانی، هیچکدام ارائه نمیشود. زنان روستا برای یک معاینه ساده مجبور هستند تا پلدختر یا گاهی خرمآباد بروند. یکی از زنان که سالهاست در این روستا زندگی میکند، توضیح میدهد: "اگه زن باردار باشه، باید ببریمش شهر. اینجا ماما نیست. رسیدگی نمیکنن. بهداشت اصلاً نداریم. "
سالمندان و کودکان نیز در نبود امکانات درمانی در معرض خطر قرار دارند. مادران میگویند که بچهها در زمستان مرتب بیمار میشوند. کلاسهای سرد، لباسهای گلآلود و حمامکردنهای کمتعداد سلامتی انها را تهدید میکند. بیشتر مردان روستا هم کشاورز یا دامدار هستند. اما نبود آب، کار و درآمد آنها را کم کرده است. بعضی خانوادهها فقط برای مصرف روزانه، آب میخرند و دیگر آبی برای زمینها و کشاورزی نمیماند. یک مرد روستایی میگوید: "این خاک بدون آب به چه درد میخوره؟ برداشت که نداریم. گندم میکاریم، اما با بی بارونی و خشکسالی همهچی سخت شده و درامد انچنانی باقی نگذاشته. "
بعضی خانوادهها دامدار هستند و از طریق فروش گوسفند زندگی را میگذرانند. اما در نبود آب و علوفه، دامها نیز در شرایط سختی نگهداری میشوند.
وقتی ادامه تحصیل به روستاهای دیگر وابسته است
در کم گرداب، تنها یک مدرسه وجود دارد. برای ادامه تحصیل، دانشآموزان باید به روستاها یا شهرهای دیگری بروند. کاری که فقط با هزینه و سرویس مدرسه شدنی است. یکی از اهالی میگوید: "هرکی پول داشته باشه، بچهشو میذاره با سرویس بره روستای دیگه. اگه نه، دیگه نمیتونه مدرسه رفتن رو ادامه بده.. "
کمبود امکانات آموزشی و فاصله زیاد، بسیاری از دخترهای روستا را از ادامه تحصیل باز میدارد. با وجود سالها سکونت، جادهها و مسیرهای داخل روستا هنوز آسفالت نشده است. تنها اخیراً جدولکشی آغاز شده و مردم امیدوارند که این شروعی برای بهبود وضعیت باشد. اما فعلاً، تردد در گل و خاک کار روزمره مردم است؛ زنان میگویند لباسهای بچهها دائم گلآلود میشود و این باعث مریضی میشود.
صدای مردم؛ گلایهها و امیدها
با وجود همه مشکلات، مردم کم گرداب هنوز امیدوار هستند که اوضاع بهتر شود. امید دارند که آب لولهکشی پایدار شود، مدرسههای جداگانه داشته باشند، خانه بهداشت ایجاد شود و دکتر به روستا بیاید.
یکی از زنان، با نگاه به خانههای ساده و کاهگلی روستا میگوید:"ما چیزی نمیخوایم. فقط آب. فقط بهداشت. بچههامون راحتتر زندگی کنن. "
مرد دیگری، که سالهاست در این روستا زندگی میکند، میگوید:"اینجا از قدیم همین بوده. قبل انقلاب لوله نفت این نزدیکی انداختن. همیشه نگرانم لوله بترکه و آلودگی محیط زیستی جون همه رو به خطر بندازه. "
روستای کم گرداب یکی از روستاهای لرستان است که هنوز با ابتداییترین نیازها دستوپنجه نرم میکند. نبود آب پایدار، نبود بهداشت و خدمات درمانی، کمبود امکانات آموزشی، جادههای خاکی، مدرسههای بدون تجهیزات و شرایط سخت معیشتی، همه و همه تصویری واقعی از زندگی روزمره مردم این روستاست. در میان این همه سختی، صدای اهالی روستا واضح و یکپارچه است: "ما فقط میخواهیم زندگیمان کمی شبیه شهرها شود. کمی آب و امکانات داشته باشیم. "

روستای پاپی: روستایی خالی از دانشآموز
در فاصله حدود چند کیلومتری سپیددشت، روستاییی دیگر قرار دارد که دست کمی از «کم گرداب» ندارد. روستایی به نام «پاپی». روستایی که سالهاست با کاهش جمعیت، کمبود امکانات و نابسامانی زیرساختها دستبهگریبان است. پاپی، برخلاف ظاهر آرامش، نشانههای یک روستای در حال خالیشدن را در خود دارد. روستایی که امروز کمتر از ده دانشآموز در آن باقی مانده است.
آب لولهکشی با قطعی مداوم
اهالی میگویند آب لولهکشی وجود دارد، اما مکرر قطع میشود. شدت مشکل بهحدی است که این روزها گروههای داوطلب هلالاحمر به روستا آمدهاند تا آب را تصفیه کنند و به مردم خدمات اولیه بدهند. یکی از اهالی میگوید:"بچههای هلال اومدن برای تصفیه آب. ویزیت میکنن مردم رو. ما که چیزی نداریم اینجا. "
نبود آب سالم، زندگی روزمره مردم را مختل کرده است و در کنار آن، فقدان خدمات درمانی و اورژانسی، بهویژه برای زنان باردار و سالمندان، خطرات جدی ایجاد کرده است.
روستا هیچ مرکز درمانی منظمی ندارد. اهالی میگویند برای کوچکترین نیاز پزشکی، باید به شهر مراجعه کنند؛ کاری که برای سالمندان و زنان باردار دشوار است. یکی از اهالی با حس نگرانی توضیح میدهد:"اینجا خدمات بهداشتی نیست. یه پیرمرد، یه زن باردار باشه، نمیتونن برن شهر. “
نظام درمانی در پاپی عملاً تعطیل است و مردم تنها در صورت حضور دورهای نیروهای امدادی، امکان دریافت ویزیت یا مراقبت اولیه دارند.
معیشت مردم؛ شغلهای آزاد، دامداری و کشاورزیهایی که سودی ندارند
مردم پاپی عمدتاً یا دامدار هستد، یا کشاورز، یا شغل آزاد دارند، اما زمینهای کشاورزی محدود، کمبازده هستند. نبود آب کافی برای آبیاری و خشکسالیهای اخیر باعث شده کشاورزی در این منطقه صرفه اقتصادی نداشته باشد. یکی از اهالی میگوید: «زمین که داریم، ولی خاصیتی نداره. جوونامون همه کوچ کردن. اینجا دیگه کار نیست.»
مهاجرت گسترده جوانان به شهرها، روستا را با جمعیتی سالخورده و کمدرآمد رها کرده است. کلاسها خالی ماندهاند، و سکوت در حیاط مدرسه نشاندهنده آینده مبهم این روستاست. کودکانی که روزی بازی میکردند، امروز یا همراه خانواده مهاجرت کردهاند یا در شهرها درس میخوانند.
زندگی روزمره: ساده، سخت و بدون دسترسیهای ابتدایی
در گفتوگو با برخی زنان و مردان روستا، آنها از زندگی روزمره خود میگویند. از جمله اینکه هیچوقت برای مشکلاتشان دکتر نرفتهاند و نبود خدمات عمومی زندگی را بسیار سخت کرده است. یکی از زنان که هفت بچه دارد، میگوید که تمام زندگیاش در همین روستا گذشته و تاکنون حتی یکبار هم به پزشک مراجعه نکرده است.
پاپی یک نمونه روشن از روستاهای لرستان است که در نبود زیرساخت، آب، امکانات آموزشی و خدمات درمانی، بهتدریج خالی میشوند. جوانان روستا یکییکی مهاجرت کردهاند. خانوادهها برای آینده فرزندان راهی شهرها شدهاند و پاپی امروز تنها سایهای از گذشتهاش را به دوش میکشد.

تلاش برای درمان محرومیت در سپیددشت و پلدختر
در روزهایی که بسیاری از روستاهای لرستان با کمبود شدید خدمات درمانی، آب سالم و دسترسی محدود به امکانات اولیه دستوپنجه نرم میکنند، ورود کاروان "نذر خدمت ۸" به مناطق سپیددشت و پلدختر حالوهوای دیگری به روستاها داده است. این کاروان که با همراهی پزشکان متخصص، دندانپزشکان و نیروهای داوطلب هلالاحمر از استان زنجان به لرستان رسیده، دو روز متوالی در میان مردم روستاهای محروم مستقر شد و خدمات گستردهای ارائه داد.
ویزیت صدها بیمار؛ چهره واقعی مشکلات درمانی در مناطق کمبرخوردار
در چادرهای سفید هلالاحمر، صف طولانی مردم دیده میشود. زنانی که کودکان خود را در آغوش گرفتهاند، مردانی که سالهاست دکتر ندیدهاند و سالمندانی که برای اولین بار در طی چندین سال گذشته توسط پزشک متخصص معاینه میشوند.
دکتر امین بابایی، متخصص داخلی، از اولین روز حضورش در منطقه شگفتزده است. او میگوید: " اینجا بیشتر بیماران مشکلات گوارشی، پوستی و عفونی دارند. تغذیه نامناسب و بهداشت پایین باعث شده زخمهای گوارشی و عفونتهای معده خیلی شایع شود.»
او از شیوع سنگ کلیه نیز میگوید؛ مشکلی که تقریباً در بیشتر بیماران دیده میشود و احتمال میدهد به دلیل املاح بالای آب منطقه باشد.. در بخش دندانپزشکی، زوج جوان داوطلب، دکتر محسن اسماعیلی و دکتر کیمیا محمدی، از شدت مشکلات دهان و دندان در روستاها میگویند. اسماعیلی توضیح میدهد: " در یک روز بالای ۶۰ نفر را ویزیت کردیم؛ بیشتر بیماران نیاز به کشیدن دندان دارند. اینجا سالهاست دندانپزشک نیامده است. "
به گفته او، هزینههای سنگین دندانپزشکی و نبود آموزش بهداشت باعث شده مردم فقط زمانی مراجعه کنند که کار از ترمیم گذشته باشد.
دکتر کیمیا محمدی از مسئلهای نگرانکنندهتر میگوید: "خیلی از بچهها اصلاً نمیدانند که مسواک چیست. وقتی والدین مسواکزدن بلد نباشند، بچهها هم یاد نمیگیرند و دندانها از همان کودکی خراب میشود. "
او آموزش بهداشت دهان و دندان در مدارس، ارائه مسواک و خمیردندان مناسب و ایجاد کلینیکهای دورهای را از مهمترین نیازهای منطقه میداند.
روستاهایی که ماهها و سالها صدای دکتر به خود ندیده بودند، حالا برای ساعاتی احساس کردهاند فراموش نشدهاند.
با این حال، پزشکان و داوطلبان تأکید میکنند که این خدمات باید دائمی شود نه این که مناسبتی باشد. محرومیت درمانپذیر است، اگر ارادهای برای تغییر وجود داشته باشد.
انتهای پیام/




