سرویس سیاسی برنا: « مرد یاد و خاطره دهه ابتدایی انقلاب» بعضی چهره ها و نام ها هیچ گاه از اذهان عمومی پاک نمی شوند. این ماندگاری و مانایی گاه به واسطه تاثیر گذاری های عمیق و کلیدی در بزنگاه های حساس است و گاه بواسطه شخصیت ویژه و منحصر به فردی است که آنان را در یاد و خاطره یک ملت ثبت و ضبط می کنند. البته حضور نمایان در عرصه های خطیر و جایگاه های ویژه نیز از عواملی است که یک چهره و شخصیت را در قاب ذهنی میلیون ها مخاطب و چند نسل، در مرتبه ای والا و دست نیافتنی قرار می دهد.
و او هر سه این عناصر را با خود داشت و اینگونه است که می توان مدعی شد او « مرد یاد و خاطره دهه ابتدایی انقلاب» است با حضور ستارگان بی مثالی که جملگی هر کدام ملتی بودند و البته ستاره او در این آسمان پر ستاره درخششی خاص و ویژه داشت.
شهادت راز آلود برادر بزرگ تر زمینه ساز نقش آفرینی بزرگ تر و حضور مشهود و نمایان وی در فرآیندی بود که یکی از بزرگ ترین تحولات چند سده اخیر در سطح جهانی و بی مثال برای ملت ایرانی را رقم زد. طلبه های قمی و همه دوره ای های ایام شباب او را به مرام و معرفت و خاکی بودن می شناختند، پدر از چهره های برجسته حوزه بود و هر روز بر شهرت و آوازه اش افزوده می شد اما سید جوان نه اهل کناره گیری و فخر فروشی بود نه آرامش و سکون. روحانی زاده ای بود اهل مرام و معرفت، با دوستان می گفت و می خندید و ورزشکاری به نام و فوتبالیستی پا به توپ بود. اهل زورخانه بود و ورزش های باستانی و جوانی می کرد به حد وسع خود اما سرنوشت برای وی تقدیر دیگری رقم زده بود.
ابتدای دهه چهل هجری شمسی در حالیکه رژیم، آرامش قبرستانی را بر مملکت و فضای سیاسی حکمفرما کرده بود، مردی از خود برون شد و کاری کارستان کرد، در چنین فضایی سخنان آتشین و زهر دار سید روح الله خمینی چیزی نبود که ساواک تازه برآمده تاب و توان تحمل اش را داشته باشد، جناب همایونی می خواست یکصدا باشد و یک قدر قدرت و در این میان سیدی در قم با صدای رسا دیگرگونه سخن می گفت و عزت و عظمت ظل اللهی را به هیچ می گرفت، او را بر نتافتند و به تبعید فرستادندش. اینجا بود که سرنوشت احمد جوان نیز دیگرگونه رقم خورد.
شهادت اخوی محجوب و محبوب برای احمد با همه تلخی ها و ناگواری یک آغاز تازه بود، آغازی که او را حاج احمد خمینی یار غار و همیشه همراه خمینی کبیر کرد. روزگار تبعید سخت و طاقت فرسا می گذشت اما در مکتب پدر آموخته بود که گر دل شیر نداری، سفر عشق مرو. او بود و پدری که به جانان جان دوستش می داشت نه فقط بواسطه قرابت نسبی که او مقتدا و پیر و مرادش بود. سختی های مبارزه و تبعید با گشایش و نصر پیروزی شیرین شد اما این آغاز راه سخت و پر فراز و نشیب برای خانواده ای بود که به جای کاخ نشیان همدم کوخ نشینان بودند و شخص اول ممکت و رهبر بزرگ ترین انقلاب قرن خود را خادم ملت می دانست و در خانه ای محقر شب را به صبح می رساند، خبری از خوش نشینی و عافیت نشینی نبود هر چه بود دغدغه رتق و فتق امور ملت بود آنهم در بحبوحه بلواها و آشوب های بی پایان.
روزهای سخت از همان آغازین روز ها شروع شده و فرصت لمحه ای فراغ بال و استراحت را نداد. پیرمرد با آن اراده وصف نشدنی و ایمان پولادین در برابر همه طوفان های صعب و سخت درونی و خدعه های بیرونی استوار ایستاده بود اما او چه ؟ اویی که نگران قلب بیمار پدر بود و همه این فشارها یکطرف و پرستاری از آرام جان اش یکطرف. احمد خود را وقف پدر کرد، چون پروانه ای به گردش می چرخید و سال های سال جز گوشه جماران ماوایی نگزید.
اما همه وظایف فرزند برومند رهبر انقلاب این ها نبود او چشم پدر و گوش شنوای بنیانگذار انقلاب بود، کافی است خاطرات آیت الله هاشمی یا دیگر بزرگان نظام را مرور کنی تا بدانی در مهم ترین بزنگاه ها و شرایط حساس کشور و انقلاب، این او بود که در مقام امین پدر، چهره مورد وثوق سران نظام و از همه مهم تر سیاستمداری کارآزموده و تیز هوش به ایفای نقشی کلیدی در مهم ترین گلوگاه های خطیر انقلاب می پرداخت.
مردم هر گاه در سال های ابتدایی انقلاب چهره امام ( ره ) را در قاب تلویزیون می دیده و آرامش قلب می گرفتند او مرد همیشه حاضر و ناظر بود، سیدی با چهره ای معصوم و همیشه آرام و البته چشم های نگران. برخی تصاویر و فرم ها البته هیچ گاه از خاطره ها پاک نخواهد شد آنگاه که اولین تصویر از رحلت بنیانگذار صحنه ای بود که او با چشمانی این بار اشکبار و البته آرام، به پیر و مراد خود می نگریست و پدر را در آغوش گرفته بود.
خمینی کبیر که رفت همگان انتظار داشتند او را در قامت یک سیاستمدار برجسته و عالیرتبه ببینند اما نصیحت پدر در گوش اش بود که او را از حضور در صحنه سیاست برحذر داشته بود. حاج احمد مرد پشت پرده ( که به درستی گویا نیست) که کارآزموده مهم ترین فراز و فرودهای سیاسی دهه انقلاب بود که نمی توان نقش کلیدی اش را به فراموشی سپرد اما با همه این تجارب ناب، اعتبار اجتماعی بی نظیر، احترام و وثوقی که بزرگان و سابقون انقلاب به وی داشتند، ترجیح داد از صحنه سیاست و قدرت بدور بماند و حاج احمد خمینی بماند.
البته این عدم تمایل مباین و مغایر حضور پر قدرت وی در صحنه اجتماعی و نقش آفرینی به عنوان یک مصلح اجتماعی نبود و او همواره و همیشه هر جا کژروی می دید، فریاد بر می آورد و اخطار و انذار می داد، این روزها بیست سال از فقدان یادگار امام (ره) گذشته است اما هنوز که هنوز است حاج احمد نه بواسطه فرزندی روح الله، نه برای حضورش در بزنگاه های خطیر و نه به خاطر نقش آفرینی های منحصر به فردش بلکه برای مردمی بودن و سالم زیستن اش در یاد و خاطره ها مانده و همگان از او به نیکی یاد می کنند. مردی که خوب زندگی کرد و به سلامت و صحت به دیدار یار شتافت.