سرویس سیاسی برنا: بیانیه سیاسی مشترک یا تفاهم بر سر اصول کلی " توافق قرن" نیست اما اعجاز دیپلماسی در هزاره ای است که صدا و پرخاش تندروها گوش ها را کر کرده و الگو و پاردایمی ماندگار است برای رجحان و برتری عقلانیت سیاسی بر روندهای متشتت و پرخاشگرانه ای که جهان را به ورطه خشونت های بی امان رهنمون می کند.
توافق قرن نیست از آن حیث که ایران توانست نظر و راهبرد اعلامی از سوی رهبر انقلاب را به طرف خارجی دیکته کرده و آنان را مجاب به پذیرش فرآیند از پیش تاکید شده طرف ایرانی کند. این یک گام بزرگ و غیر قابل کتمان برای حصول توافقی است که طی آن به رغم همه تضادها و تعارضات ساختاری میان دو طرف طی چند دهه مخاصمه، بر سر مهم ترین موضوع مورد اختلاف توافقی جامع و مانع با نتیجه برد- برد رقم خواهد خورد.
این روزها به رغم کسب این دستاورد بزرگ و غیر قابل کتمان صدای ساز ناکوک منتقدان باز طنین انداز شده و اختلاف میان متون ارائه شده از سوی وزارت خارجه دو طرف دستمایه ایراد گیری های تازه و هجمه بی امان به بیانیه مشترک لوزان شده است. حال سئوال اینجاست که آیا این انتقادات وارد و به جاست؟ آیا نگرانی دلواپسان محلی از اعراب داشته و شایسته توجه و تامل است؟
برای پاسخ به این سئوال باید مروری محتوایی و شکلی به آنچه رقم خورده داشت و واقعیت را فارغ از روندهای تبلیغاتی و شعاری کند و کاو کرد.
به لحاظ محتوایی پرسش بزرگ آنست که آیا ایران به آنچه می خواست دست یافته است؟ ایران از همان ابتدای آغاز منازعه بر سر پرونده هسته ای دو هدف کلی و نهایی را برای خود تبیین و ترسیم کرده و در همه دولت ها این اصول مورد تاکید و تصریح قرار داشت. پذیرش حق غنی سازی ایران که در قالب شعار عمومی " انرژی هسته ای حق مسلم ماست" تبلور می یافت و دیگری زدودن تحریم های ظالمانه ای که بواسطه قطعنامه های الزام آور شورای امنیت یا همان کاغذ پاره ها! بر کشور ما تحمیل شد.
در بیانیه قرائت شده از سوی موگرینی و ظریف به رغم برخی تفاوت واژگان کوچک هر دوی این خواسته ها مورد تاکید و تصریح قرار گرفته است. ایران به طور رسمی در سایت نطنز به غنی سازی هسته ای خواهد پرداخت، غنی سازی که اصل آن و نه درصد آن حائز اهمیت است، چرا که با حفظ سانترفیوژها، ایران هر زمان که بخواهد با افزایش تعداد و سرعت چرخش سانترفیوژها امکان غنی سازی با غنای بالا را داشته و مضاف بر آن اکنون هیچ نیاز صنعتی بیش تر از غنی سازی 4 درصدی برای حفظ و تدوام فعالیت های هسته ای خود ندارد.
مضاف بر آن هیچ محدودیتی در انجام فعالیت های تحقیقاتی و علمی لحاظ نشده و می توان گفت با اختصاص 1000 سانترفیوژ در تاسیسات فردو و تضمین غرب به همکاری در سایت اراک این حق مورد تایید و تضمین دو چندان نیز قرار گرفته است. با این وصف به شکل عملی و نه شعاری و تبلیغاتی حق مسلم ایران در انرژی هسته ای مورد تاکید و تضمین غرب قرار گرفته است.
در بعد دوم چه آنگونه که طرف ایرانی اعلام داشته و چه آنگونه که طرف غربی بدان اصرار دارد، در نهایت لغو همه تحریم ها در قالب مصوبه شورای امنیت محقق شده و اینکه ناگهانی و یا به شکل تدریجی و گام به گام و بر اساس اقدام متقابل طرفین باشد این حقیقت که تحریم ها لغو و مضمحل شده و از اساس برچیده خواهد شد، تغییر نمی کند و باید البته منتظر امضای توافق نهایی و روند تبیینی آن در این زمینه بود.
با این وصف بیانیه لوزان هر دو خواسته کلی و بزرگ طرف ایرانی را محقق می کند، اینکه اکنون بر اساس "فکت شیت" جنگ روانی و تبلیغاتی براه افتاده و گفتار طرف غربی حجت و فصل الخطاب دلواپسان داخلی شده است، بسی مایه تعجب و نگرانی است.
از یکطرف باید پرسید از چه زمانی وزارت خارجه آمریکا منبع موثق سیاستمداران داخلی شده است؟! عملکردی که در تعارض آشکار با شعارها و ادعاهای ضد غربی جریانات سیاسی محافظه کار است. از طرف دیگر همانگونه که در خصوص توافق ژنو این عکس العمل ها را شاهد بودیم بنابر یک عرف متداول در مذاکراتی با این سطح از اهمیت و حساسیت همواره طرفین که در اثنای مذاکره امتیاز داده و گرفته اند برای همراهی افکار عمومی داخلی و به حاشیه راندن منتقدان بر دستاوردهای طرف خودی تکیه کرده و آن را بازنمایی دو چندان می دهند و طبیعی است که طرف غربی در فکت شیت خود آنچه را که نقاط پیروزی خود می داند بزرگ کرده و انعکاس می دهد و مشخص نیست چرا تندروهای داخلی با گل به خودی آشکار این جنگ روانی را حربه ای برای حمله به مذاکره کنندگان داخلی می کنند آنهم با توجه به این نکته که هنوز توافق نهایی تدوین نشده و در کارزار سخت پیش رو نیازمند حمایت همه جانبه داخلی از مذاکره کنندگان هسته ای هستیم.
بیانیه مشترک لوزان به طور مشخص و تیتر وار چند دستاورد کلی دارد که فارغ از پروپاگاندای سیاسی طرفین ملاک عمل برای تدوین توافق نهایی است. پذیرش حق غنی سازی ایران، حفظ فرآیندهای تحقیقاتی فعالیت های هسته ای، پذیرش پروتکل الحاقی و بازرسی های ویژه در قالب اعتماد سازی از سوی ایران، زدودن و لغو کامل تحریم های هسته ای در هر سه قالب شورای امنیت، اتحادیه اروپا و تحریم های یکجانبه ایالات متحده در روندی آنی و البته گام به گام و متقابل.
به وضوح مشخص است که هر دو طرف توانسته اند به رغم همه اختلاف نظرات و تعارضات در موارد مختلف در خصوص مهم ترین مورد مناقشه میان طرفین نتیجه برد- برد را رقم زده و در قالبی متوازن به چارچوبی مشخص نیل یابند حال به واقع اینکه طرفین در قالب فکت شیت چه می گویند و چه ادعاهایی دارند تا چه میزان می تواند مهم باشد؟! به خصوص که بر اساس خواست ایران بیانیه سیاسی در لوزان مورد تفاهم قرار گرفته و همه چیز موکول به توافق نهایی در انتهای ماه ژوئن شده و به لحاظ حقوقی آنچه آنجا مرقوم و مکتوب می شود حائز اهمیت است و اکنون ادعاهای اعلام شده تنها بار روانی و تبلیغاتی دارد که گویا تندروها همدل و همزبان با طرف غربی آن را دستمایه حمله به جبهه خودی و دولت کرده اند و باید دید آیا آنان حاضر هستند تلنگری به خود زده و با مبنا قرار دادن فرمایشات رهبری و نیز منافع ملی قدردان کار سترگ و بی نظیر دیپلمات های هسته ای در آوردگاه سخت لوزان باشند و راه را برای هم افزایی و تفوق در مذاکرات نهایی هموار کنند؟.