به گزارش خبرگزاری برنا، این فیلم در راستای سلسله جلسات "مرور سینمای کلاسیک ایران" به نمایش درآمد و مورد تحلیل قرار گرفت.
در ابتدای این نشست که با حضور جمعی از اعضای انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی برگزار شد، عقیقی با ابراز خرسندی از اینکه درباره فرخ غفاری و فیلم "شب قوزی" صحبت می کند گفت:« من درباره غفاری پژوهش بسیاری کرده ام. ما در بررسی یک پدیده معمولاً یک بار به صورت متن در حال تکمیل به آن نگاه می کنیم؛ اینکه در محدوده سال های 1340چه افرادی فیلم ساختند و سینمای ایران در چه شرایطی بوده است. وجه دوم و مورد علاقه من این است که با توجه به شرایط تاریخی موجود، چطور افراد سراغ چنین مضامینی رفته اند؟»
وی افزود:«در جریان دو قطبی سینمای دهه 40 یعنی جریان عمومی و اصلی سینما، گروه معدودی سعی می کردند فیلم بسازند که نسبتی هم با خارج از کشور داشتند یعنی خارج از ایران تحصیل می کردند یا سمت داشتند به همین دلیل جریان سینمای ایران را سخیف و پیش پا افتاده می دانستند. بیست سال پیش از مرحوم جلال مقدم در این خصوص سوال کردم و او گفت (سینمایی که آن دوران به اسم سینمای ته شهر وجود داشت مایه تحقیر و تأسف بود. ما وقتی وارد سینما شدیم می خواستیم راه بهتری پیدا کنیم و فیلم های بهتری بسازیم.)»
عقیقی در خصوص پژوهش در مورد ریشه های جریان تازه یا موج نو در سینمای ایران ادامه داد:«به عقیده من سینمای فرخ غفاری جریانی نو در سینما نیست و می توانیم آن را فرضیه سینمای متفاوت ایران بنامیم.»
او در پاسخ به پرسش طوسی مبنی بر اینکه آیا از فرضیه سینمای متفاوت ایران بودن می توان همچون نویسندگان کایه دوسینما به نگره مولف، اهمیت میزانسن و... رسید و آن فضای بی رونق را به شرایط دگرگون شده تعبیر کرد، گفت:«همانطور که سینمای فرانسه با سینمای ایران قابل قیاس نیست ریشه های فرهنگی آنها هم با ما فرق دارد. اما اساساً کایه دو سینما موج رادیکال علیه تمام سینمای فرانسه است.»
این منتقد سینمایی با بیان اینکه غفاری در "شب قوزی" تمایل خود را به سینمای فرانسه هم نشان داده افزود:«غفاری در نشریاتی که قلم زده دو موضع مشخص داشته؛ اول اینکه علیه سینمای آمریکا می نوشته و دوم اینکه تلاش او از سال 1329 برای ایجاد سینمای ملی در ایران بوده و برای این منظور سه مسیر فعالیت را پیش گرفته است. سال 1328 کانون فیلم را تأسیس و عده ای را دور هم جمع کرده تا به جای فیلم "ولگرد" و "طوفان زندگی" فیلم هایی نظیر "همشهری کین" را ببینند. همچنین نوشتن نقدهای مدافعانه بر فیلم هایی که سر و شکلی داشتند همچون "شب نشینی در جهنم". بخش دیگر نقدهای منفی او و فعالیتش در سینما است. مثل نقدی که بر فیلم "شرمسار" یا "هفده روز به اعدام" دکتر هوشنگ کاووسی نوشته و راکورد فیلم را به ریشخند گرفته است. البته مرحوم دکتر کاووسی هم مانند یک فرد منصف صبر می کند تا "جنوب شهر" غفاری ساخته شود و تلافی کند. در واقع مسئله کاملاً شخصی است و از حالت نقد بیرون می آید و من این را معضل روشنفکری ایران می دانم.»
عقیقی با بیان اینکه غفاری در فرانسه در گروه فیلم پوزیتیو (جریان چپ سیاسی فرانسه) بوده، گفت:«وی در عین حال که چپ بوده و ریشه قجر داشته، رابطه اش با دربار هم بد نبوده است. ترکیب همه این عوامل در کنار ویژگی هایی که از وی نام بردم، از غفاری شخصیتی متعادل ساخته که به نظر من به هیچ عنوان شبیه ابراهیم گلستان نیست.»
فیلمنامه نویس "شب های روشن" افزود:«غفاری در "شب قوزی" تلاش کرده راه حلی برای جریان اصلی سینما پیدا کند که فراتر از این جریان می شود. سالی که این فیلم اکران شده آمار بی سوادی در ایران بالای هفتاد و پنج درصد بوده؛ این یعنی اقتباس از داستانی (هزار و یک شب) که هفتاد و پنج در صد مردم نمی توانستند آن را از رو بخوانند».
عقیقی همچنین گفت:«غفاری سعی می کرد با روش خود از پایه های ادبی کمک بگیرد که به فرهنگ عمومی هم نزدیک باشد و از سوی دیگر استانداردهایی را که از طریق سینماتک آموخته بر زمینه ای پیاده کند که نتیجه اش "شب قوزی" شد.»
طوسی در ادامه جلسه گفت:«دوست دارم در مورد این موضوع صحبت کنیم که تناقضی در شخصیت فردی غفاری دیده می شود. او و جلال مقدم به گونه ای خودزنی کردند که با جایگاه روشنفکری آنها در جامعه همخوانی نداشت. مقدم با اینکه فیلم های "فرار از تله" و "پنجره" را ساخته بود در همدلی با غفاری وارد مناسباتی شد که ما را دچار سردرگمی می کند. مثلاً در "شب قوزی" با نگاه کنایه وار اشرافیت را به نقد می کشند و در عین حال از اصغر قوزی هم استفاده ابزاری می کنند و نگاهی سمپاتیک به این شخصیت ندارد. در مناسبات جشن هنر شیراز افتادن یا وارد مناسبات درباری شدن به نظر منطق پذیر نیست.»
عقیقی در ادامه توضیح داد:«زندگی یک انتخاب است و ما جای او نیستیم که بدانیم چه راهی را انتخاب می کردیم. مانند اینکه چند میلیارد از فلان نهاد می گیرند و فیلم بشکن و بالا بنداز می سازند، در عین حال از خود آنها تعریف می کنند و پز اپوزیسیون هم دارند! من این را چه گونه باور کنم؟ ما امروز همین معضل را داریم. اما فرخ غفاری در فضایی زندگی می کند که مردم یا توده ای هستند یا بی سواد و رویکرد میانه رو نداریم. به عقیده من این موضوع به روحیه شخصی مقدم و غفاری هم برمی گردد و در تحلیل تاریخی درک مناسبات بهتر از لاپوشانی است.»
وی افزود:«غفاری به شاخه های مختلف نوک می زند شاید اگر این انرژی را صرف پژوهش یا کاری معین می کرد به نتیجه بهتری می رسید. در واقع روحیه طنازی وی را به وضوح در "شب قوزی" و زنبورک" می بینیم که در ادامه مسیرش را دگرگون می کند.»"
او با بیان اینکه فرخ غفاری از بدشانس ترین افراد سینمای ایران است چون نخستین فیلم واقعگرای سینمای ایران را ساخته، گفت:«به واسطه یکی از شاگردانم یک ماه قبل از فوت غفاری توانستم در پاریس گفت و گویی با او انجام دهم. او گفت (ما آدم هایی درس خوانده بودیم که ادای روشنفکرهای فرانسوی را در می آوردیم، مثل آنها چپ بودیم نه اینکه از چپ سر دربیاوریم. وقتی به ایران آمدیم متوجه شدیم ایران فرانسه نیست و فرانسه ایران نیست و مناسبات آنها با هم فرق می کند).»
عقیقی ادامه داد:«از غفاری پرسیدم چه چیز باعث شد این جریان در سینما رشد نکند و او گفت (ما قدرت درک ریشه های فرهنگی را نداشتیم. نه به این معنا که کتاب نخواندیم بلکه به این مفهوم که روشی مشخص برای زندگی و فرهنگ نداشتیم که متناسب با آن فیلم هایی مناسب بسازیم. از یک سو جامعه سنتی قرار داشت که ریشه اش در فیلم فارسی بود و از سوی دیگر جریانی که در جشن هنر سمت و سوی مدرنیته گرفت.»
فیلمنامه نویس "هفت پرده" گفت:«در کشورهای آمریکایی یا هندوستان فیلم هایی متناسب با فرهنگ خودشان ساخته و اکران می شود. در واقع فرهنگ عمومی آنها برخاسته از فرهنگ خودشان است در حالیکه الگوی ما در ایران، الگوی سارتری است یعنی الگوی روشنفکرِ منزویِ کافه نشین که هیچ ارتباطی با فرهنگ عمومی ندارد.»
وی در بخش دیگری از سخنانش عنوان کرد:«به نظر من فرخ غفاری مسیر درستی را طی می کند؛ از طرفی فکر می کند می تواند بر سیستم دربار تأثیر بگذارد و از طرف دیگر فکر می کند می تواند بر جریان سینما تأثیر بگذارد و از فیلم های استاندارد دفاع می کند. او به محض ورود به تلویزیون ناصر تقوایی و مرحوم علی حاتمی را به تلویزیون می آورد. علی حاتمی در سال 51 سه فیلم شکست خورده داشت و کسی به او کار نمی داد. به نظر من وقتی غفاری به عنوان طراح و موسس در جایی قرار گرفته معرکه عمل کرده اما تفاوتی بین جایگاه موسس و هنرمند بودن خود قائل نشده است.»
در ادامه عقیقی شباهت های "خشت و آینه" و "شب قوزی" را این چنین برشمرد:«به نظر من غفاری و گلستان هر دو شاخه های یک درخت هستند. تم مشترکی بین این دو فیلم در جریان است؛ اینکه آدم های هر دو قصه بی مسئولیت هستند. در داستان گلستان جنبه های ادبی بیشتر لحاظ شده و زیبایی شناسی تصویری بیشتر است. اما فیلم غفاری با ریشه های ایرانی و داستان های هزار و یک شب روایت می شود. جلال مقدم و فرخ غفاری در "شب قوزی" هر دو طنازند، غفاری خوب دیالوگ خوب می نویسد و مقدم بر فیلم نامه تسلط دارد.»
عقیقی در مورد حجم زیاد موسیقی فیلم و تعمد غفاری توضیح داد:«فیلم با موسیقی مطربی و یک رقص مشهور شروع می شود و آرام آرام به سمتی دیگر می رود به گونه ای که با تمام اقشار جامعه از فقیرترین تا سطوح مختلف ارتباط برقرار می کند و در نهایت همه آنها را همراه با جنازه در پاسگاه پلیس گرد هم می آورد.»
در انتها عقیقی درباره عدم انسجام بازی بازیگران، سهل انگاری در دکوپاژ و بهره نبردن غفاری از دوبلور خصوصاً در فیلم "جنوب شهر" گفت:«برای آنها کار با بازیگر در مرحله نهایی معنا پیدا می کرد و بیشتر به سطح داستان توجه داشتند. همچنین برایشان مهم بود بازیگری که در فیلمشان بازی می کند در فیلم دیگر حضور نداشته باشد و این شرایط باعث محدودیت در انتخاب هایشان می شد. در مورد "جنوب شهر" باید بگویم از این فیلم نسخه کاملی در دست نیست و بخشی از فیلم به نمایش درنیامده و بخشی هم بعدها فیلمبرداری شده و در بعضی صحنه ها کارگردان حضور نداشته است. اما منهم با شما موافقم که در فیلم "شب قوزی" بازی بازیگران یکدست نیست.»
در پایان برخی از حاضران پرسش هایی را مطرح کردند که سعید عقیقی به آنها پاسخ داد. جلسه نمایش و نقد و تحلیل فیلم سینمایی "شب قوزی" که با حضور اعضای انجمن منتقدان و صنوف دیگر ساعت 17 در سالن سیف الله داد خانه سینما آغاز شد تا ساعت 21 به طول انجامید.