به گزارش خبرگزاری برنا، در ادامه برنامه مروری بر سینمای دهه 60 ایران، نشست نقد و بررسی فیلم «بی پناه» یکشنبه 21 تیرماه با حضور رضا داودنژاد، بازیگر این فیلم برگزار شد.
در این نشست که با اجرای امیر پوریا، منتقد و مدرس سینما در سالن 2 پردیس سینمایی چارسو برگزار شد، رضا داودنژاد درباره بازی در فیلم «بی پناه» در سن پنج سالگی گفت: سال های اوج جنگ و بمباران شهرها توسط عراق بود و ما شمال زندگی می کردیم. یک شب زیر کرسی بودیم که پدرم گفت می توانی گریه کنی؟ گفتم چرا؟ گفت به خاطر بابا. من گریه کردم و با همان گریه بازیگر شدم. یک وقت دیدم بندرانزلی هستم و دارم فیلم بازی می کنم. آن بازی کردن در سینما در پنج سالگی همان و این همه ماجرا در زندگی همان.
مواقعی که فیلم های پدرم نمی فروشد، سال به سال فیلم می سازد
وی افزود: دستمزدم برای بازی در فیلم «بی پناه» هر روز یک اسباب بازی بود. آن موقع بابا دیالوگ می گفت و من چون حفظ کردنم خوب بود، دیالوگ ها را بدون اشتباه جلوی دوربین می گفتم. گریه کردنم هم خوب بود. یادم هست خانم فرجامی و آقای اکبری برایشان عجیب بود که من اینقدر راحت گریه می کنم. البته دلیل این راحت گریه کردن هم این بود که آن زمان، مقطع خاصی در زندگی من بود؛ مادرم تازه فوت شده بود و رابطه پدر و پسری درون فیلم هم متاثر از رابطه من و پدرم در آن زمان بود.
بازیگر فیلم «بی پناه» ادامه داد: این فیلم در زمان خودش فیلم پرفروشی بود و برای همین هم بود که پدر تا پنج سال فیلم نساخت و بعد «نیاز» را ساخت. اصولا مواقعی که فیلم های پدرم نمی فروشد، سال به سال فیلم می سازد و وقتی می فروشد تا چند سال فیلم نمی سازد.
از توجه مردم سوءاستفاده می کردم
فرزند علیرضا داودنژاد گفت: بعد از اکران «بی پناه» در سینماها و نمایش چندباره آن در تلویزیون، من معروف شده بودم و از این توجه مردم سوءاستفاده می کردم. آن سال ها در مدرسه به رضا بی پناه معروف بودم و خیلی خودم را لوس می کردم. مثلا دوست نداشتم با مداد بنویسم و با خودکار می نوشتم و معلم هم به من گیر نمی داد. تاثیر این فیلم تا سوم چهارم دبستان برای من ادامه داشت.
بازیگر فیلم «کلاس هنرپیشگی» با بیان اینکه عکس های زیبایی از آن دوره در ذهنش حک شده است، افزود: قهرمان پروری در فضای آن سال های جامعه کاربرد داشت. زمان جنگ بود و مردم خیلی حساس بودند. یادم هست فیلم در سینما آزادی روی پرده بود و بیشتر مردم با اشک از سالن خارج می شدند و مرا که می دیدند گریه می کردند و دستی بر سرم می کشیدند.
رضا داودنژاد درباره تاثیری که بازی در پنج سالگی روی آینده کاری اش داشته گفت: اولین بار در حالی جلوی دوربین رفتم که پدرم پشت دوربین بود و فضای صحنه برایم غریبه نبود. برای منی که بازیگری را آکادمیک نخوانده ام و به صورت تجربی وارد این حرفه شده ام، این آشنایی با جلو و پشت دوربین در آینده کاری ام بسیار تاثیرگذار بود. یادم هست یک بار پدرم گفت تو خیلی بلا سر من آورده ای، و من گفتم وقتی بچه پنج ساله ات را جلوی دوربین می گذاری، نباید انتظار یک بچه خلف را داشته باشی.
برای بازی در «مصائب شیرین» از متل قو تا کلارآباد دویدم
وی درباره اصراش برای ادامه بازیگری بعد از بازی در فیلم «بی پناه» گفت: برای من که چلوکباب سینما را در بچگی خورده بودم، بازی نکردن خیلی سخت بود. دائم پشت صحنه فیلم های پدر بودم و عشق سینما مرا کشته بود. مثلا سر فیلم «عاشقانه» خیلی دوست داشتم با مرحوم خسرو شکیبایی بازی کنم. پدرم برایم شرط گذاشت که اگر می خواهم بازی کنم باید کچل کنم. یا سر فیلم «مصائب شیرین» که خیلی هم چاق بودم برایم شرط گذاشت باید لاغر کنم و از متل قو تا کلارآباد را بدوم. من هم کم نمی آوردم؛ سر همان فیلم 30 کیلو وزن کم کردم و از متل قو تا کلارآباد را دویدم و برگشتم. تازه بعد از آن من را در گروه فنی اصغر رفیعی جم گذاشت؛ یعنی کارگر فنی بودم. یادم هست یک روز که اذیت کرده بودم گفت نقشم را حذف می کند و من هم باور کرده بودم. دقایق آخر فیلمبرداری که سکانس های رو به دوربین را گفتم، خیالم راحت شد که نقش اول هستم.
در «کلاس هنرپیشگی» دو تا از خاله های بابا با هم دعوایشان شد
رضا داودنژاد درباره آخرین فیلم اکران شده پدرش هم گفت: «کلاس هنرپیشگی» خیلی کار سنگینی بود. 40 نفر بودیم و فیلمنامه هم چند خط داستانی پیچیده داشت. خیلی ها فکر می کنند ساختن این فیلم کار ساده ای بود اما کار با نابازیگر و پشت صحنه فامیلی آن به شدت سخت بود. سر همان فیلم پدرم 14 کیلو وزن کم کرد و من هم کارم به پیوند کبد کشید. چهار تا مادربزرگ توی کار بودند که هر کدام برای خود پدرخوانده ای بودند. کار کردن با عزیز هم که جایزه بازیگری جشنواره دوبی را گرفته بود، خیلی سخت بود. سر همان کار دو تا از خاله های بابا با هم دعوایشان شد. مثلا همیشه سر اینکه از هر کس چقدر فیلم گرفته ایم دعوا بود. اینقدر اوضاع بغرنج شد که کار داشت متوقف می شد.
بازیگر فیلم «بی پناه» درباره سیر تغییر نگرش علیرضا داودنژاد در دوران فیلمسازی اش گفت: من شاهد بودم که نگاه پدرم به فیلمسازی فیلم به فیلم تغییر می کرد. او به دنبال این بود که فاصله جلوی دوربین و پشت دوربین را کم کند. دنبال این بود که جریان واقعی زندگی را همان طور که هست جلوی دوربین بیاورد. اوج این نگاه را می توان در فیلم جدیدش که «حال حاضر» نام دارد، دید. در واقع فاصله زندگی تا جلوی دوربین در آخرین فیلم او به صفر رسیده است. او «حال حاضر» را با دوربین موبایلش ساخته و قرار است بعد از عید فطر در گروه هنر و تجربه اکران شود.
برنامه مروری بر سینمای دهه 60 ایران زیر نظر امیر پوریا، منتقد و مدرس سینمای ایران در پردیس سینمایی چارسو برگزار می شود و تاکنون فیلم های «مادیان»، «ریحانه»، «نقطه ضعف»، «پرنده کوچک خوشبختی»، «دزد عروسک ها»، «طلسم»، «شبح کژدم»، «سرب» و «کشتی آنجلیکا» در این پردیس نمایش داده شده است.
در ادامه این برنامه که از ساعت 21:30 آغاز می شود؛ 23 تیر «زرد قناری» ساخته رخشان بنی اعتماد، 25 تیر «مردی که زیاد می دانست» به کارگردانی یدالله صمدی و 26 تیر «خواستگاری» ساخته مهدی فخیم زاده به نمایش در می آید.