به گزارش خبرگزاری برنا، تهمورس پورناظری در یادداشتی به بخشی از سخنان علی رهبری رهبر سابق ارکستر سمفونیک تهران درباره دخالت پورناظری در امور ارکسترها پاسخ گفته است.
یادداشت به شرح زیر است:
«آنچه شرط است، «ادب» مرد است نه «دولتِ» او
چندی است که رهبر سابق ارکستر سمفونیک تهران در گفتگوها و پیامهای بیشمار رسانهای خود، نام مرا به زبان میآورد و من تا امروز به توصیه بزرگان موسیقی در این باره سخنی نگفتم اما امروز به خواست آنان این نوشته را مىنگارم. چراکه متاسفانه ایشان در پیوندی نامبارک با مشاورانی مغرض و ناآگاه، همچنان اصرار دارند تا با ایجاد هیاهوی رسانهای، هزینه جداییشان از ارکستر را بالا ببرند که البته این شیوه از ایشان که بنا به گفته خود باور دارد که «در ایران تا شلوغکاری و خرابکاری نکنی، کسی صدایت را نمیشنود» عجیب هم نیست و اینگونه است که با «شلوغکاری و تخریب دیگران» در راه رسیدن به منافع شخصی خود به دنبال مخدوش کردن تلاشهایی است که جز سربلندی موسیقی، هدف دیگری نداشته است وگرنه کدام فرد منصف و آگاهیست که نداند:
۱- مشکلات اخیر ایشان حتماً هیچ ارتباطی به من نداشته و ندارد. چنانکه ایشان درباره من تاکنون جز کلیگوییهایی گنگ، حتی یک مورد مستند و مشخص را مطرح نکرده است، حال بماند که هر بار نیز پس از بیان آن سخنان در فضای عمومی در دیدارهای خصوصی با ذکر اینکه دچار سوءتفاهم شده بوده، حرف خود را پس گرفته است.
۲- درد ایشان حتماً نوازندگان مظلوم و مستعد ارکستر سمفونیک نیست که اگر چنین بود در اعتراض به این وضعیت هنگامی که مشغول تسویه حسابهای هر ماهه خود بود، استعفا میداد و نه آنکه این فریادها را پس از دریافت کامل دستمزد خود و درست زمانی بکشد که قراردادش با بنیاد رودکی پایان یافته و منافع شخصی ایشان قطع شده است.
۳- «پایان قرارداد» خود را در انظار عمومی، «استعفا» نشان دادن، صرفاً کارکردی نمایشی و تبلیغاتی دارد.
۴- این همه هیاهو تنها برای آنکه قرار است در کنار ایشان از ظرفیتهای دیگر موسیقیدانان کلاسیک کشور هم برای اداره ارکستر استفاده شود، نشانی از تمامیتخواهی ایشان است و نه دغدغه نوازندگان ارکستر را داشتن.
از طرفی آنچه ذهن ایشان و یارانِ ارجمندشان را در مورد من درگیر کرده است، آنگونه که میپندارند، پیچیده نیست. من پس از آنکه سالها، ساز و کار موسیقی حرفهای در دیگر کشورها را دیده و مدام از خود میپرسیدم که چرا اوضاع هنر موسیقی در ایران آنگونه نیست، از آغاز سال جاری با خود قراری گذاشتم تا بیشتر در ایران بمانم و امکانات و توان خود را برای موسیقی کشورم به کار گیرم. تلاش برای تغییر ساختار جشنواره موسیقی فجر و ارتقای کیفیت آن نیز که اتفاقاً از سویی با هجمه ایشان و از سوی دیگر با اشتیاق زیادشان برای چندین اجرا در آن همراه شد، در راستای این هدف بود؛ البته که ماجراهای جشنواره، خود حکایت مفصلیست که شرح آن بماند برای وقتی دگر.
اما ماجرای ورود من به موضوع ارکستر سمفونیک تهران، وقتی اردیبهشت ماه امسال در جریان اعتصاب نوازندگان ارکستر به خاطر شرایط نامناسبشان و قراردادِ غیرمنصفانهای که با آنان منعقد شده بود، قرار گرفتم، تلاش کردم بخشی از مطالبات برحق نوازندگان در آن قرارداد، گنجانده و جلوی تعطیلیِ دوباره ارکسترِ تازه احیاشده، گرفته شود و به دلیل برخی تجربیاتم در همکاری با مراکز موسیقی خارج از کشور، پیشنهادات و راهکارهایی را به بنیاد رودکی ارائه کردم تا ارکستر با شرایطی بهتر و استانداردی بالاتر اداره شود و این پیشنهادها با استقبال بنیاد مواجه شد، اگرچه که بعدها چندان به آن پیشنهادات عمل نشد. بههرحال این نخستین دیدار من با مجموعهی بنیاد رودکی بود.
سخن آخر اینکه در جایگاه انسانی، نوازندگى در مجالس شادی هم مانند رهبری ارکسترهای بزرگ دارای شرافت است، چنانکه ایشان به گفته خود تجربه هر دو را دارد اما آنچه شرط است، «ادب» مرد است نه «دولتِ» او.»