دیدار مسئولان صندوق حمایت با ملی پوش سابق بسکتبال؛ آسمان خراشی که حال و روز خوشی ندارد

خدری: در ورزش و هنر در نقطه کور قرار گرفتم/ ماموران شهرداری بساط دستفروشی ام را جمع می کنند

|
۱۳۹۵/۰۱/۲۹
|
۱۸:۲۹:۳۷
| کد خبر: ۳۹۳۶۱۸
خدری: در ورزش و هنر در نقطه کور قرار گرفتم/  ماموران شهرداری بساط دستفروشی ام را جمع می کنند
ورزشکار سابق تیم ملی بسکتبال حالا از راه دستفروشی زندگی‌اش را به سختی اداره می‌کند.

به گزارش سرویس ورزشی برنا و به نقل از پایگاه خبری صندوق اعتباری حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان ورزش کشور، جعفر کاشانی، رئیس باشگاه پیشکسوتان ورزش کشور، مصطفی لشگری مدیر روابط عمومی و دو نفر از اعضای صندوق اعتباری حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان صبح امروز میهمان خانه نقلی و پردرد ایرج خدری بودند، آسمان خراشی که روزگاری پیراهن تیم ملی بسکتبال کشور را به تن کرده است.

 

از خیابان پیروزی که وارد خیابان کلینی می‌شوی بن بست فتح، طبقه اول یک ساختمان قدیمی محل سکونت استیجاری آسمانخراشی است که روزی ملی‌پوش بسکتبال بوده و حالا توان حرکت روی پاهایش را ندارد و آنقدر در خانه دست‌هایش را روی فرش کشیده و حرکت کرده که روی انگشتانش پینه بسته است.

خدری که از ظاهرش درد و رنج زندگی پیداست و نیازی به گفتنش نیست با روی خوش پذیرای ما می‌شود و در پایان پاسخ به هر سوالی از زندگی‌اش خدا را شکر می‌کند. او از گذشته‌اش اینطور می‌گوید: سال 65 در بندرعباس از دوران دبیرستان بسکتبال را شروع کردم. از همان سال اول هم برای تیم ملی انتخاب شدم. به خاطر همین سال 67 همراه مادرم بار سفر به تهران را بسته و به پایتخت آمدیم.

خدری ادامه داد: سال 79 عضو تیم فتح سپاه تهران بودم. برای بازی با تیم منتخب مشهد به این شهر سفر کرده بودیم که در همان بازی زمین خوردم و یک پایم به شدت ورم کرد. وقتی به دکتر مراجعه کردم گفت با استراحتی 2، 3 ماهه خوب می‌شوم. چند ماه گذشت خوب که نشدم هیچ پای دیگرم هم ورم کرد و قادر به حرکت نبودم. دکترها تشخیص دادند به خاطر تنگی کانال نخاع این اتفاق افتاده و گفتند دلیلش هم ورزش سنگین است. به خاطر جثه بزرگ و قدرتی که داشتم، بوکس و پرتاب وزنه هم کار می کردم.

ملی پوش سابق بسکتبال افزود: با تشخیص پزشکان در بیمارستان امام خمینی (ره) جراحی هم شدم ولی از سال 80 خانه نشین شدم و نتوانستم ورزش کنم. من قرارداد 2 ساله با باشگاه فتح سپاه داشتم که یک سال بازی کرده بودم و مصدومیتم در سال دوم اتفاق افتاد. آن زمان مربی ما اسدالله کبیر بود. وقتی که این اتفاق افتاد گفت دیگر نمی توانیم با تو کار کنیم و بازیکن جدید جایگزینم کردند و عملا قرارداد من لغو شد. یک روز هم دو سرباز آمدند و گفتند خانه ای که باشگاه در سرآسیاب در اختیارم قرار داده بود را باید تخلیه کنم. من هم با مادرم زندگی می کردم. ناچار مادرم را راهی بندرعباس کردم و خودم چند ماهی به منزل یکی از دوستانم رفتم. من اصلیتم کرد است. اول خرمشهر بودیم اما وقتی جنگ شد به بندرعباس رفتیم و بعد هم که به تهران آمدیم. عشقم بسکتبال بود و مرتب تمرین می کردم. حتی کفش اندازه پایم پیدا نمی شد و گاهی پابرهنه تمرین می کردم.

اما سختی و درد بیماری برای خدری یک طرف و آینده امیرعلی 10 ساله و فاطیما 5 ساله و همسری که بیماری ام اس دارد هم از طرف دیگر زخمی بر زخم های چند ساله او شده است. او هزینه‌های درمانی همسرش را که 10 سال است به ام اس مبتلاست، ماهیانه حدود 2 میلیون تومان عنوان می‌کند. هر چند که همسرش عضو انجمن ام اس است ولی تا به حال دردی از او دوا نشده و به گفته خدری روز به روز حالش بدتر هم می شود. تأثیر داروهای شیمیایی روی همسر خدری به حدی است که راه رفتن برای او هم سخت شده است. خدری با چشمانی خیس از وضعیت جسمانی خودش می گوید: همسرم که درگیر بیماری است خودم هم که وضعیتم اینجور است. انقد برایم حرکت سخت است که فکر می کنم اگر بچه هایم شبی دچار مشکل شوند، نتوانم هیچ کاری کنم.

خدری به حضورش در دنیای هنر نیز اشاره می‌کند و ادامه می دهد: علاوه بر ملی پوش بودن بسکتبال که البته یک بار رئیس فدراسیون این موضوع را کتمان کرد در 60، 70 فیلم سینمایی هم ایفای نقش کردم. حتی با داریوش مهرجویی هم کار کردم. ولی انگار من در مقوله ورزش و هنر در نقطه کور قرار گرفتم. در مصاحبه تلویزیونی که داشتم و از دستفروشی ام گفتم خیلی سروصدا شد و افراد زیادی خارج از کشور با من تماس گرفتند. حامد حدادی به منزلم آمد. در بندرعباس یک بازی گذاشتند و از من تجلیل کردند. شاهین طبع با من تماس گرفت. ولی دیگر کسی سراغم را نگرفت. در دنیای هنر که اصلا کسی سراغم نیامد. الان هم هیچکس احوالم را نمی پرسد.

او از حمایت های صندوق تشکر می کند و و افزود: چند بار به صندوق مراجعه کردم. خوشبختانه از طرف صندوق بیمه تکمیلی هستم که این هزینه های درمانی همسرم را کمتر می کند. با آقای جمشیدی مدیرعامل صندوق هم صحبت کرده ام. او در حد توان صندوق کمک هایی کرده و الان هم بسیار ممنونم که به سراغ من آمدید.

دستفروشی ملی‌پوش و هنرمند سابق عجیب‌ترین اتفاقی بود که مدتی در بوق و کرنا و بعد به دست فراموشی سپرده شد. خدری به کارتنی که کنج خانه اش قرار دارد اشاره می کند و می‌گوید: مقداری اسباب بازی پلاستیکی در آن کارتن است که شب ها ساعت 7 ،8 می برم میدان امام حسین گوشه ای بساط و دو ساعتی دستفروشی می کنم. هر شب پیش آمده که عده ای از کنارم رد می شوند و من را می شناسند و می گویند این همان ورزشکار یا همان بازیگر است. حرف هایی که می شنوم خیلی دردناک است. هربار هم مأموران شهرداری بساطم را جمع می کنند. بارها به شهرداری منطقه رفته ام و شرایطم را گفته ام. می گویند باید مغازه اجاره کنی ولی خب نمی‌توانم چکار کنم؟

او ادامه داد: خدا را شکر که صاحبخانه‌ام آدم خیر و خوبی است. 10 سال است در این خانه مستأجر هستم. چند سالی بود کرایه ام را زیاد نکرده بود ولی 2 سال پیش گفت شرایطم جوری است که مجبورم کرایه را بیشتر کنم. الان 10 میلیون تومان پول پیش داده ام و ماهیانه 350 هزار تومان کرایه می دهم که به نسبت خانه های این محل خیلی قیمت مناسبی است. خدا عمرش بدهد. اگر خانه ای داشتم که کرایه نمی دادم، شرایط بهتری داشتم.

زندگی خدری گویای همه چیز است و نیازی به تمارض نیست. طوری که جعفر کاشانی که همیشه پیشقدم خیر برای کمک به ورزشکاران و پیشکسوتان بوده و هست، دلش سخت به درد می آید و می گوید: ما امروز به کعبه دل آمدیم.

کاشانی حتی با یکی از پیشکسوتان بسکتبال تماس گرفته و شرایط خدری را با او درمیان می گذارد. آن پیشکسوت هم گویا در جریان است قول همه گونه کمک می دهد. کمکی که بین او و کاشانی و خدا باقی بماند.

نظر شما