به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری برنا ، بهزاد نبوی معاون نخست وزیر در نشست "محمدعلی رجایی؛ مردمی یا پوپولیست" گفت: بعد از آنکه شهید رجایی به نخستوزیری انتخاب شد، 4 تن از وزرای پیشنهادیاش با موافقت ابوالحسن بنیصدر نخستین رئیسجمهور جمهوری اسلامی ایران قرار نگرفت که من و احمد توکلی و محسن نوربخش و میرحسین موسوی ازجمله این افراد بودیم.
وی افزود: رجایی مرا آچار فرانسهای میدانست که کنار دستش بودم و از آن 4 نفر وزرای پیشنهادی تنها من توسط بنیصدر پذیرفته شدم و آن هم با یک شرط که من کتبا بنویسم که با رییس جمهور مخالفت نمی کنم. من کتبا نوشتم با رئیسجمهور قانونی کشور هیچ وقت مخالفت نخواهم کرد. نبوی سپس با اشاره به موضوع نشست با عنوان اینکه رجایی مردمی یا پوپولیست گفت: برای فهم پوپولیست نخست باید به معنی پوپولیست پرداخت. معنای پوپولیست، مردمانگیزی بدون توجه به منافع واقعی مردم است. اما با توجه به شرایط اوایل انقلاب مرزبندی بین مردمی بودن و پوپولیست بودن سخت است، چون در اوایل انقلاب مجربترین کسی که مسئولیت گرفت، مهندس بازرگان بود که در دوران مصدق مسئولیت سازمان آب را برعهده داشت.
عضو سازمان مجاهدین انقلاب با اشاره به اینکه اگر معنای امروزی پوپولیست را به کار ببریم همه مسئولان اوایل انقلاب به نوعی پوپولیست بودند، گفت: ازجمله اقداماتی که شاید امروزه به پوپولیست بودن متهم شود یکی اقدام رجایی بود که به کشاورزان بالای 60 سال، 300 تومان حقوق اهدا میکرد. دوم، سخنان امام در مورد رایگان بودن پول آب و برق است.
وی افزود: مسئولان آن زمان فکر میکردند هر کاری که انجام میدهند بهترین کاری است که برای مردم انجام میدهند این اقدامات بدون شک برای جلب رأی مردم نبود. چون امام(ره) با آن همه استقبال به کشور آمد نیازی به رأی مردم نداشت.
وزیر دوره رجایی یادآور شد: شهید رجایی هفتهای یکبار به دفتر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی میآمد و روزی به من گفت: امروز به من پیشنهاد دادند که نخستوزیر شوم و میخندید که چه اتفاقی افتاده است که به من پیشنهاد نخستوزیری میدهند. وی ادامه داد: اقداماتی که شهید رجایی انجام میداد، بهمنزله جمع کردن رأی نبود و این کارها شاید ظاهر پوپولیستی داشته باشد، اما باید برای فهم مسایل اتقلاب با عینک دیگری نگریست،.
نبوی ادامه داد: به طورمثال در اولین جلسه هیأت دولت، شهید رجایی پیشنهاد داد حقوق هیت دولت به اندازه متوسط حقوق کارکنان دولت باشد و وزرا تصویب کردند که حقوقشان 7 هزار تومان باشد و این حقوق تا در زمان حیات شهید رجایی برقرار بود و در زمان سرپرستی نخستوزیری توسط آیتالله مهدویکنی حقوق هیأت دولت به 10 هزار تومان افزایش یافت که ما خیلی خوشحال شدیم، چون وزرا و نخستوزیر در مقام و پستی که حضور داشتند با آن حقوق زندگی برایشان سخت بود و نمیتوانستند بعدازظهر به مسافرکشی بروند و این حقوق در آخر دولت میرحسین موسوی به 12 هزار تومان افزایش پیدا کرد.
وی سپس به دیگر موضوع نشست با عنوان برنامهریزی و فعالیت کارشناسی از نگاه شهید رجایی چه جایگاهی داشت پرداخت و گفت: در مورد اینکه آیا شهید رجایی به برنامهریزی و کارشناسی اعتقادی داشت، من به دلیل آنکه با شهید رجایی در زندان و همبند بودیم، میدانستم که شهید رجایی بسیار فرد منضبطی است و به شهید رجایی به دلیل آنکه فرد منضبطی است، بسیار عشق میورزید.
نبوی سپس با ذکر خاطرهای از همان دوران پرداخت و گفت: در شرایط اوایل انقلاب حداقل اطلاعات از وضعیت جامعه وجود داشت و وقتی ما برای قرارداد الجزایر به الجزایر رفتیم، آمار دقیقی نداشتیم که چه اندازه از پولهای ما توسط دولت آمریکا تصرف شده است و برای اینکه پی به این نکته ببریم به الجزایریها میگفتیم شما از آمریکاییها بپرسید که آنها چه اندازه پول باید به ما بدهند. وقتی از ما میپرسیدند که شما بهتر میدانید میگفتیم ما میخواهیم صداقت آمریکاییها را متوجه شویم، در حالی که نمیدانستیم چقدر پول از آمریکاییها طلب داریم و خدا از سر تقصیرات ما بگذرد.
وی گفت: نقدی که ما به دولت نهم و دهم داشتیم این بود که به بهانه جوانگرایی، باتجربهها را بیرون ریخت، در حالی که جوانگرایی خوب است، اما باید مراحل کسب تجربه برای جوانها انجام بگیرد تا بر مصدر امور قرار بگیرد.
معاون نخست وزیر در امور اجرایی دولت شهید رجایی گفت: انقلابیون ما در اوایل انقلاب همه کمتجربه بودند و باتجربهترین در کابینه شهید رجایی، شهید کلانتری، شهید عباسی و شهید قندی بودند که از شورای انقلاب تا کابینه شهید رجایی مسئولیت برعهده داشتند و همه این عزیزان با تمام وجود در برابر سازمان برنامه آن روز ایستاده بودند، چون خود سازمان برنامهایها هم بیتجربه بودند و در کارها کارشکنی میکردند و گاهی مسائل اجرایی گره میخورد و برای اینکه گره در کار اجرایی نیفتد، مکانیسم تخصیص اعتبار در دولت شهید رجایی مطرح و حذف شد و به هیأت دولت سپرده شد.
وی افزود: برنامهریزی شرایط باثبات میخواست و درست روزی که دولت شهید رجایی کار خود را آغاز کرد، عراقیها به کشور حمله کردند، در چنین شرایطی رجایی دولت را در اختیار گرفت و از طرف دیگر بنیصدر شروع به اختلافافکنی با دولت کرد و یک طرفه به شهید رجایی حمله میکرد، حتی در برنامههایی که باید با شهید رجایی میرفت، زودتر سوار ماشین میشد و حرکت میکرد تا شهید رجایی کنارش ننشیند و این اختلافات سبب شد تا برنامهریزیها پا نگیرد.
بهزاد نبوی به سومین محور این مراسم اشاره کرد و گفت: نگاه شهید رجایی به آزادی سیاسی و فردی چه بود، این سوالات با توجه به شرایط امروزی مطرح میشود، قبل از انقلاب اسلامی، همه انقلابیون بیش از آنکه به ضدیت با استبداد توجه داشته باشند به ضدیت به استعمار توجه داشته و استبداد را نتیجه استعمار میدانستند.
وی گفت: فضای آن دوره اصل مبارزه با ضداستعمار بود و ما در دانشگاه همیشه میهمانانی از الجزایر و ویتنام و دیگر کشورها داشتیم که در صدر مبارزه با استعمار قرار داشتند و تقریباً همه انقلابیون از جمال عبدالناصر، کاسترو، ماندلا و حتی قذافی الگویی قابل احترام میدانستند، بدون اینکه توجه کنیم شاید این افراد در کشور خود به روش استبدادی مسائل را اداره میکردند.
عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی گفت: یادم میآید که من به اتفاق صادق نوروزی و شهید رجایی کتاب آفات توحید مهندس بازرگان را مطالعه کردیم و ما هرسه به مهندس بازرگان انتقاد داشتیم که او به جای آنکه به مبارزه با استعمار بپردازد در کتاب گفته بود یکی از مسئلههای ما استبداد 2500 ساله است.
وی سپس به مقایسه انتخابات در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب پرداخت و گفت: بعد از روی کار آمدن کندی، آمریکاییها به شاه فشار آوردند که در انتخابات مجلس بیستم یک حوزه انتخابیه آن هم از کاشان، اللهیار صالح کاندیدا شود و با لاجوردی به رقابت بپردازد و بعضیها انتخابات سال 94 را نمیپذیرند در حالی که انتخابات سال 94 در مقایسه با انتخابات قبل از انقلاب آزادترین انتخابات بود.
نبوی گفت: قبل از انقلاب مطلقاً آزادی مطبوعات وجود نداشت و آزادی احزاب بین سالهای 39 تا 49 و آن هم آزادی محدودی بود، جبهه ملی و نهضت آزادی اجازه داشتند باشگاه داشته باشند، اما پخش اعلامیه آنها جرم بود و من خودم به دلیل پخش اعلامیه جبهه ملی دستگیر شدم. وی افزود: ما آن دوران را پشت سر گذاشتیم و توانستیم انقلاب عظیمی انجام دهیم، وقتی رجایی نخستوزیر شد، قبل از آن 3 تا 4 انتخابات برگزار کردیم که حتی اپوزیسیون مسلح نظام اعتقادی نداشتند که انتخابات آزاد نبود. سازمان مجاهدین خلق (منافقین) تا قبل از آنکه دست به سلاح ببرند، در ایران دفتر داشتند و حتی نشریه «پیام مجاهد» تا 30 خرداد که سازمان دست به اقدام مسلحانه علیه نظام زد، منتشر شد.