به گزارش گروه انتظامی و حوادث خبرگزاری برنا، هفدهم آذرماه سال 93، مأموران پلیس از مرگ مشکوک مرد جوانی در خیابان 17 شهریور با خبر و راهی محل شدند. زن میانسالی که با پلیس تماس گرفته بود، گفت: چند روز قبل احساس کردم از خانه همسایه بوی تعفن میآید. چند بار زنگ خانه آنها را زدم، اما کسی در را باز نکرد تا اینکه امروز صبح متوجه شدم مرد همسایه که مهران نام دارد، به خانه برگشته است. در راه پله مهران را دیدم که یک گونی روی دوش خود گذاشته بود و در حال خارج شدن از خانه بود. از او علت بوی تعفن را پرسیدم، گفت لاشه گربهای است که در نبود آنها وارد خانه شده بود.
زن همسایه در ادامه گفت: به خاطر بزرگ بودن کیسه مشکوک شدم به همین دلیل اصرار کردم در گونی را باز کند، اما قبول نکرد و منجر به مشاجره بین ما دو نفر شد. همان موقع همسایهها با شنیدن سر و صدا به راه پله آمدند و مهران گونی را رها کرد و گریخت. وقتی در گونی را باز کردیم به طور وحشتناکی با جسد مردی روبه رو شدیم که چند روز از مرگش گذشته بود.
بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی مهران به عنوان مظنون به قتل بازداشت شد. متهم 35 ساله در بازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت: قصد قتل نداشتم و حادثه ناخواسته اتفاق افتاد.
او در شرح ماجرا گفت: مقتول که حامد نام داشت، تنها زندگی میکرد و خیلی اتفاقی با هم آشنا شده بودیم. چند سال پیش از خیابانی رد میشدم که حامد را دیدم. او با چند نفر درگیر شده بود و آنها او را کتک میزدند. چون ورزشکار بودم، به کمک حامد رفتم و این اتفاق منجر به رفاقت ما دو نفر شد و در نبود همسر و فرزندم به خانهام میآمد. متهم در خصوص قتل گفت: آن روز همسر و فرزندم خانه نبودند که مقتول به دیدنم آمد، اما حال طبیعی نداشت. ساعتی که گذشت بعد از خوردن ناهار گوشی تلفنش را برداشت، اما سیمکارتش داخل آن نبود. به من مشکوک شد و فکر میکرد من آن را برداشتم. هر چه تلاش کردم او را قانع کنم، بیفایده بود، بنابراین به طرفم حملهور شد. وقتی با هم درگیر شدیم با مشت و لگد به جان هم افتادیم که ناگهان بیهوش روی زمین افتادم. چند ساعت بعد که به هوش آمدم، متوجه شدم مقتول نفس نمیکشد. شوکه شده بودم و از ترس بلافاصله خانه را ترک کردم تا اینکه چند روز بعد هنگام خارج کردن جسد همسایهها متوجه شدند و دستگیر شدم.
با اقرارهای متهم، این پرونده تکمیل و به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در اولین جلسه رسیدگی به این پرونده بعد از درخواست قصاص از سوی اولیایدم، متهم در جایگاه قرار گرفت، اما در دفاع از خود سکوت کرد و به سؤالات هیئت قضایی پاسخ نداد. در آخر با توجه به مدارک موجود در پرونده متهم بنا به درخواست اولیایدم به قصاص محکوم و این حکم برای تأیید به دیوان عالی کشور فرستاده شد. بعد از تأیید این رأی توسط قضات شعبه 43 دیوان متهم در آستانه اجرای حکم قرار گرفت.