پایان لالایی مادر برای بنیتا کوچولو

|
۱۳۹۶/۰۵/۰۷
|
۰۸:۳۸:۱۲
| کد خبر: ۵۹۲۷۳۶
پایان لالایی مادر برای بنیتا کوچولو
دو سارق «شیشه»‌ای که به اتهام سرقت خودروی پراید و قتل «بنیتا»ی 8 ماهه دستگیر شده‌اند، با گذشت 8 روز از سرقت مرگبار، صبح دیروز به محل سرقت خودرو منتقل شده و به بازسازی صحنه پرداختند. این در حالی بود که پیکر «بنیتا» صبح پنجشنبه در امامزاده ابراهیم شهرری به خاک سپرده شد.

به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ مادر «بنیتا» : من رفتم کلانتری به من گفتند امروز تعطیل است پدر« بنیتا»: چرا با یک فیش حقوقی اجازه دادند فردی که ۱۳۰ فقره دزدی داشته است، آزاد شود؟
مشیریه تهران تاکنون چنین جمعه شلوغی را به خود ندیده بود، افراد بسیاری جمع شده بودند کنار پلیس و متهمان؛ از یک سو صدای خش دار و گرفته گریه مادر «بنیتا» و از سویی صدای همهمه حاضران شنیده می‌شد. آفتاب سوزان مرداد ماه هوای گرمش را بر سر شهر می‌بارید اما حاضران به گرما توجهی نداشتند، بسیاری از همسایگان هم از پشت بام و پنجره‌ها نظاره گر صحنه بودند.بسیاری برای مشاهده بازسازی صحنه ربوده شدن بنیتای 8 ماهه در 30 متری مطلبی، نبش خیابان گاز مشیریه تهران جمع شده بودند؛ حاضران در بهت غوطه ور بودند. گاه سکوت حاکم می‌شد و گاه همهمه و شعار «بی شرف، بی‌شرف» مردمی که خواستار مجازات اعدام برای ربایندگان بنیتا بودند.بنیتا کودک 8 ماهه‌ای بود که 29 تیرماه امسال در حالی که داخل خودروی روشن پدرش قرار داشت و پدر برای بستن در پارکینگ خودرو را ترک کرده بود، ربوده شد. انتشار این خبر موجی از احساسات مردمی را برانگیخت.اما  7روزی از انتشار خبر گم شدن این کودک در حالی که جو حزن انگیزی میان جامعه شکل گرفته بود اعلام شد پیکر بی‌جان دخترک خردسال داخل خودروی سرقتی در پاکدشت پیدا شده است.این خبر درست 38 روز پس از حادثه تجاوز و قتل آتنا اصلانی در اردبیل در رسانه‌ها منتشر شد و نگرانی‌هایی را ایجاد کرد.آیین خاکسپاری بنیتای 8 ماهه نیز پنجشنبه 5 مرداد با حضور گسترده شهروندان و در میان اوج اندوه مردم برگزار شد.
به گزارش «ایران»، حدود ساعت 9 صبح جمعه، در حالی که هنوز یک ساعت به زمان بازسازی صحنه مانده بود جمعیت زیادی پشت میله‌های آهنی که اطراف خانه محل حادثه کشیده شده بود تجمع کرده بودند. در خانه باز بود و بنرهای تسلیت روی در و دیوارهای خانه قدیمی به چشم می‌خورد. داخل حیاط گهواره «بنیتا» نگاهم را جلب کرد. پدر دخترک، نخستین کسی است که مقابل در آهنی خانه ظاهر شد و در پاسخ به خبرنگار «ایران» که پرسید «قراراست صحنه سرقت بازسازی شود چه حسی دارید»، گفت: «شما نمی‌توانید خودتان را جای من بگذارید. برای همین من هم نمی‌توانم از حسم چیزی بگویم. فقط می‌توانم بگویم که همسرم را با خانواده‌مان به بهشت زهرا(س) فرستادم تا نباشد و این صحنه را نبیند. من هرروز برای گرفتن خبر به اداره آگاهی می‌رفتم و چهارشنبه صبح که رفتم دیدم کسی حرفی به زبان نمی‌آورد. تا اینکه وقتی به اتاق سردار محمدیان-رئیس پلیس آگاهی- رفتم ایشان کم کم ماجرا را به من گفتند. من نذر کرده بودم و از خدا خواسته بودم بچه‌ام را برگرداند، اما افسوس که جسد بچه برگشت.29 تیر وقتی بنیتا را داخل ماشین گذاشتم آخرین باری بود که دخترکوچولوی نازنیم را دیدم. البته پس ازکشف جسد، نه من و نه همسرم بچه را ندیدیم. چراکه دلمان می‌خواهد تصویر فرزند سفرکرده‌مان همیشه با همان لبخندش در ذهنمان باشد ودوست نداریم تصویر دیگری از بنیتا در ذهنمان نقش ببندد.»

باید زجرکشیدن‌شان را ببینم
اما دقایقی بعد مادر دخترک همراه خانواده‌اش از راه رسیدند. زن جوان بی‌آنکه حرفی بزند روی زمین نشست، دستانش بی‌اراده می‌لرزید. کلمات مبهم، به سختی از میان لب‌هایش بیرون می‌آمدند. «باید زجر کشیدن‌شان را ببینم. باید جلوی چشم خانواده هایشان زجرکش شوند.»زن جوان به داخل حیاط خانه برده شد و همزمان، رئیس پلیس آگاهی تهران، سرهنگ مکرم- معاون جرایم جنایی پلیس آگاهی- به همراه افسر پرونده، وارد محل شدند. سردار محمدیان این بار پای حرف‌ها و درد دل‌های زن جوان نشست.

رفتم کلانتری اما گفتند تعطیل است!
مادر دختر کوچولو از مأموران پلیس خواست هر دو قاتل دخترش را اعدام کنند: فرشته مرا نتوانستید پیدا کنید. من رفتم کلانتری به من گفتند امروز تعطیل است بگذارید تعطیلات تمام شود. گفتم اگر ما کسی را بکشیم ما را نمی‌گیرید؟ مأمور کلانتری گفت نه چون امروز تعطیل است.او که به سختی صحبت می‌کرد، ادامه داد: مگر امروز تعطیل نیست پس چرا همه اینجا هستند. آنها که این کار را کردند می‌خواستند با افتخار بگویند مردم ما می‌توانیم پشت ماشین بشینیم و دزدی کنیم الان هم می‌آیند و سرشان را بالا می‌گیرند و جلوی پدر و مادر و اقوامشان با بدترین و زجر آورترین روش که خدا گفته مجازات می‌شوند. قاضی به چه علت حکم آزادی این دو سارق را با یک فیش حقوقی صادر کرده است و باید در این خصوص پاسخگو باشد. بچه‌ام فرشته بود و چون فرشته قابل دیدن نیست، او را نمی‌بینید. باید متهمان را اینجا بیاورید و سرهایشان را بالا بگیرید تا با افتخار به مردم بگویند چه کاری انجام داده‌اند. چهره متهمان باید همه جا بدون پوشش منتشر شود. باید تمام افراد خانواده‌شان جمع شوند و آن موقع باید آنها را زجر کش کرد. و...چرا با یک فیش حقوقی اجازه دادند فردی که ۱۳۰ فقره دزدی داشته است، آزاد شود؟حسن قلعه نویی ادامه داد: فرزند من مأموریتی داشت و آمده بود تا آن را انجام دهد.او ادامه داد: بنیتا آمده بود تا این قاتل گیر بیفتد تا بچه‌های دیگر در امان باشند.اما سؤالم اینجاست که چطور ممکن است فردی شاکی خصوصی داشته باشد اما با فیش حقوقی آزاد شود. من از کسی که باعث شد این فرد آزاد شود نمی‌گذرم. به ما می‌گویند ماشین را در مامازن پیدا کردند؛ یعنی در این مدت پلیس نتوانسته ماشین را پیدا کند؟رئیس پلیس آگاهی نیزگفت: «تمام آنچه از دستمان برمی‌آمد را انجام دادیم و بی‌شک اگر عوامل این پرونده دستگیر نمی‌شدند، تا آخر عمر داغ این بچه را به دل داشتیم که چه کسی این کار را کرده است. لطف خدا بود که متهمان دستگیر شدند.»

تماس فرمانده انتظامی استان تهران با پدر بنیتا
ساعت 9:45 دقیقه بود که سردار ساجدی نیا تلفنی با پدر بنیتا صحبت و او را به آرامش دعوت کرد. مرد جوان هم گفت: «گفتید 14 هزار صلوات نذر کن؛ نذر کردم و پس از اتمام صلوات‌ها بچه‌ام پیدا شد. امام حسین(ع) را قسم دادم که بچه‌ام را برگرداند تا از چشم به راهی دربیایم. او هم جواب مرا داد و بچه‌ام را برگرداند. اما شما را به خدا اجازه ندهید خون بچه من پایمال بشود.»

عاملان قتل باید اعدام شوند
چند دقیقه بعد خودروی حامل متهمان به محل حادثه رسید. دو مرد جوان درحالی که دستبند و پابند داشتند از ون سفید پیاده شدند. هیاهوی جمعیت با دیدن متهمان بلند شد و همه یکصدا فریاد زدند: «اعدام شان کنید». در ادامه، متهمان همراه مأموران به مقابل خانه پدر بنیتا منتقل شدند و مسیر حرکت خودرو را به داخل خانه نشان دادند. آنها درحالی که خبرنگاران و نیروهای امنیتی دورشان حلقه زده بودند، وارد کوچه شدند و محلی را که پدر بنیتا تعادلش را از دست داده و روی زمین افتاده بود  نشان دادند. دوباره برگشتند و این‌بار محمد، متهم اصلی پرونده پشت فرمان پراید نشست. بعد هم مهدی گفت: «وقتی رفتم آنجا دیدم بچه را آورده گفتم بچه را با آژانس تحویل بده و حتی خودم هم به پلیس خبر دادم. من حتی یک پیچ هم از ماشین برنداشتم اگر برداشته بودم و شما ثابت کردید هر چه  بگویید قبول می‌کنم.»

تماس مرد ناشناس
با اعلام خبر ربوده شدن دختر 8 ماهه و سرقت خودرو، کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بلافاصله وارد عمل شدند. درنخستین گام دوربین‌های مداربسته اطراف خانه پدر بنیتا مورد بازبینی قرار گرفت و دو مظنون در این پرونده بازداشت شدند. اما آنها بی‌گناه شناخته شدند.در این میان مرد ناشناسی با پلیس تماس گرفت و بدون آنکه خودش را معرفی کند، اطلاعاتی از سارقان اصلی خودرو در اختیارتیم پلیس قرار داد.
همزمان با ادامه تحقیقات، کارآگاهان موفق به شناسایی متهمان شدند و در عملیاتی ویژه، ساعت 12 ظهر سه‌شنبه گذشته مهدی بازداشت شد. مرد جوان پس از بازداشت همدستش را معرفی کرد و گفت محمد مردی است که جلوی موهایش را رنگ کرده است. با شناسایی هویت متهم اصلی پرونده کارآگاهان راهی پیشوای ورامین شده و مرد جوان را ساعت 10 شب سه‌شنبه وهنگامی که سعی داشت خود را جای شخص دیگری معرفی کند دستگیر کردند. متهم ابتدا منکر سرقت خودرو بود اما زمانی که با مدارک پلیسی روبه‌رو شد لب به اعتراف گشود و محل رها شدن خودرو را فاش کرد. بدین ترتیب مأموران راهی محل شده و ساعت 11 شب خودرو را پیدا کردند.با گشودن در خودرو، آنها با جسد بنیتای 8 ماهه مواجه شدند. سپس جسد برای مشخص شدن علت اصلی و زمان مرگ به پزشکی قانونی انتقال یافت. اما تحقیقات اولیه کارشناسان پزشکی قانونی حکایت از آن دارد که دخترک 2 تا 3 ساعت پس از رها کردن خودرو تسلیم مرگ شده است.

پلیس با تمام توان وارد میدان شد
رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ نیز حاضردرمحل حادثه گفت: «جنایتی اتفاق افتاده و خودرویی به همراه طفل معصومی از این محل ربوده شد و متأسفانه این طفل 8 ماهه جان خود را از دست داد. نه تنها تهران بلکه کل ایران هم متأثر شدند. پلیس آنچه در توان داشت برای پیدا کردن خودرو و این کودک گذاشت ولی با توجه به مسیری که طی کرده بودند و خودرو رها شده بود سرنخ‌های لازم را در دست نداشتیم. در ابتدا تیم‌هایی تشکیل شدند و افراد سارق و قاتل را دستگیر کردند و سپس محلی که خودرو رها شده بود کشف و مشخص شد این طفل معصوم جان خود را از دست داده است.
سردار محمدیان گفت: دادستانی تهران و پاکدشت دستورات اکید را برای پیگیری این پرونده در اسرع وقت صادرکرده و امروز جمعه نیز بازسازی صحنه جرم برگزار شد تا شنبه پرونده به دادستانی و سپس به دادگاه برود. از مردم هم تشکر می‌کنیم. چرا که هر خبر و صحنه مشکوکی را بلافاصله به پلیس اطلاع می‌دهند.مردم باید بدانند دراغلب استان‌های کشور درباره ماجرای «بنیتا»ی 8 ماهه اطلاع‌رسانی لازم شده بود. تا درصورت مشاهده سرنخی ما را درجریان قراردهند اما افسوس که سرنخ مهمی به دست نیامد. رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ با اشاره به اینکه پیگیری‌های پلیس از ابتدای این حادثه آغاز و چندین مأموریت نیز دراین باره صورت گرفت، گفت: با اقدامات پیچیده و پلیسی سه‌شنبه هفته گذشته محدوده حضور متهمان را پیدا کردیم و البته فردی نیز خبری همراه با اسم کوچک متهمی اعلام کرده بود و همزمان با دستگیری سارقان اقدامات لازم برای پیدا کردن کودک انجام شد.رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ در پاسخ به پرسشی مبنی براینکه «چرا ازطریق دوربین‌های سطح شهر سرنخی به دست نیامد» گفت: اگر از دوربین‌ها سرنخی به دست می‌آوردیم به‌طورقطع زودتربه هدف می‌رسیدیم. ضمن اینکه همکارانم به‌طورشبانه روزی در مرکز مستقر بودند تا سرنخی به دست بیاورند. اما به دلیل اینکه خودرو مسیر کوتاهی را خارج از محدوده شهری و کنترل سرعت طی کرده بوده و یک ساعت و نیم بعد رها شده بود. به همین خاطربیش از 35 سرفصل کاری را هر روز برای پیدا کردن این کودک پیگیری می‌کردیم.

دستورویژه دادستان تهران
عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران نیز گفت: به پرونده این متهم در تهران رسیدگی خواهد شد و به سرپرست دادسرای جنایی هم تأکید شده است در اتخاذ تصمیم و ارسال پرونده به دادگاه تسریع و به این پرونده خارج از نوبت در دادسرای جنایی تهران رسیدگی شود.

سارقی با 130 شاکی

محمد، متهم اصلی پرونده قتل بنیتا است. مرد جوانی که خودرو را در کنار خیابان پارک کرد و تا زمانی که دستگیر نشد، به سراغ بچه و ماشین نرفت. مرد جوان از جزییات روز حادثه گفت.
برای چی به این محل آمده بودید؟
خانه خاله دوستم این اطراف بود.ضمن اینکه مواد فروشان اینجا را می‌شناختم. آمدیم مواد بخریم و در پارک سر کوچه مصرف کنیم که یک دفعه چشمم به ماشین روشن در مقابل خانه افتاد. آن موقع داشتیم با گوشی هایمان بازی می‌کردیم و قصدمان خرید مواد بود. اما با دیدن ماشین روشن وسوسه شدم و به دوستم گفتم حواسش باشد که اگر صاحب ماشین از خانه‌اش بیرون آمد جلویش را بگیرد.بعد هم خیلی سریع پشت فرمان نشستم و در ماشین را قفل کردم. صاحب ماشین همزمان از خانه بیرون آمد و خودش را روی کاپوت انداخت. همان‌طور تا وسط کوچه رفتم اما برف پاک کن شکست ومرد جوان روی زمین افتاد. دنده عقب گرفته بودم که صاحب ماشین این بار گلگیر را گرفت و از کوچه خارج شدم.
پدر و مادر بنیتا فریاد می‌زدند که بچه‌شان داخل ماشین است، چرا توجهی به این موضوع نکردی؟خیلی ترسیده بودم.
بعد چکار کردی؟به سمت پاکدشت رفتم و در راه با همدستم تماس گرفتم و در محلی در همان اطراف با او قرار گذاشتم. همدستم آمد و ضبط و باند و کیف مادر بنیتا و وسایلی را که داخل داشبورد بود برداشت.
دوستت را چند وقت بعد دیدی؟حدود 25 دقیقه تا نیم ساعت بعد ازسرقت ماشین.
او بچه را ندید؟دید و به من گفت بچه را ببر تحویل بده. به دوستم گفتم باهم بریم، من می‌ترسم.اما او گفت خودت ماشین را دزدیدی، بچه را هم خودت ببر تحویل بده. اگر دوستم با من می‌ماند حتماً بچه را تحویل می‌دادم.
بعد چه اتفاقی افتاد؟دوستم رفت و من هم بچه و ماشین را در کنارخیابان رها کردم.
چند ساعت بعد از سرقت خودرو، آن را رها کردی؟یک ساعت و نیم بعد.
چرا ماشین را آنجا پارک کردی؟ خیلی محل‌های دیگر هم بود که می‌توانستی آنجا پارک کنی.آنجا خلوت بود و دوربین مداربسته نداشت. با خودم گفتم جایی پارک کنم که چهره‌ام را دوربین نگیرد.
بعد از آن به ماشین سر نزدی؟نه.
کنجکاو هم نبودی ببینی چه بلایی سر بچه آمده است؟مرد جوان سکوت می‌کند.
ماشین را کجا رها کردی؟سمت مامازن، در کنار بلواری که ماشین‌ها با سرعت از آن عبور می‌کنند.
پس چطور انتظار داشتی ماشین و بچه را کسی پیدا کند؟آنجا دو خانه کوچک و یک مغازه بود. از شانس بد من مغازه تعطیل بود.
زمانی که ماشین را رها کردی، بچه زنـــــــده بود؟نمی دانم، اما صدایی از بچه در نمی‌آمد.
ازدواج کردی؟چند ماه قبل با زن 50 ساله‌ای عقد موقت کردم.
چرا زمانی که بازداشت شدی سعی داشتی خودت را جای شخص دیگری جا بزنی؟ ترسیده بودم. به دروغ خودم را به جای پسر همسرصیغه ای‌ام جا زدم. اما افسر پرونده خیلی زود دستم را خواند و...
سابقه داری؟بله، به اتهام سرقت لوازم داخل خودرو بازداشت شده بودم.
چند تا؟آن موقع 130 شاکی داشتم اما زمان آزادی، تعدادش بیشتر شد.
چند وقت بود که آزاد شده بودی؟حدود یک ماه.
پس ازسرقت پراید وبچه، با همدست ات در ارتباط بودی؟اصلاً، آن روز سر گذاشتن بچه بحث‌مان شد و بعد از آن هیچ تماسی با من نگرفت.
عذاب وجدان نداشتی؟باورکنید یک لحظه هم آرامش نداشتم. بشدت نگران سرنوشت بچه بودم. به همین خاطردائم کابوس می‌دیدم.
بچه داری؟نه، ولی شرمنده خانواده بنیتا هستم.
چند ساله‌ای؟ 27 ساله.

 

 

نظر شما