«مرتضی نوروزپور» جوان اصلاح طلب درباره موانع حضور جوانان و دانشجویان در سطوح بالای مدیریتی کشور به خبرنگار سیاسی خبرگزاری برنا گفت: متاسفانه همگان ادعای جوانگرایی دارند اما در عمل، حب قدرت بسیاری از سیاسیون را به سمت تصاحب جایگاه های مختلف سوق می دهد. در حال حاضر ما شاهد جوانگرایی در سطح مدیریت کشور هستیم اما استفاده از جوانان فقط معطوف به قشری خاص و لایه های خاصی از جوانان است که واجد انواع رانت ها هستند و تقسیم وظایف براساس کفایت صورت نمی گیرد.
نوروزپور افزود: با این روند ما به جای اینکه به دنبال پاسخ های درست به این سوال یعنی "دلیل استفاده نکردن از جوانان"بگردیم باید به دنبال سوالات صحیح باشیم. سوال صحیح این است که چرا مدیریت فعلی کشور به این وضع افتاده و بدیهیترین اصول مدیریت در آن رعایت نمیشود! موضوع جانشین پروری یکی از اصول مدیریت کلان پذیرفته شده در دنیاست که به عنوان یک جز از کلان در کشور ما رعایت نمی شود.
نوروز پور با اشاره به سقوط اخلاق در جامعه در دولت های نهم و دهم گفت: پس از بازه سال ۸۴ شاهد سقوط اخلاقی در سطح جامعه هستیم و مدیران نیز از دل این جامعه رشد می کنند. وقتی در جامعه ای ریشه اعتقاد به اخلاق عمومی خشکانده شود و منافع شخصی بر منافع جمعی اولویت داده شود و همه چیز بر اساس مبادله و معامله و رانت استوار شود، لاجرم مدیری هم که از دل چنین جامعه ای رشد پیدا می کند، فردی خواهد بود که به جای آنکه نگاه خود را معطوف به آینده کشور کند، تنها دغدغه اش را صرف کسب منفعت زودگذر شخصی می کند و به جای جانشین پروری به مرید پروری دست می زند.
نوروز پور تصریح کرد: در تحولات اخیر سیاسی کشور شاهد بودیم تنها مسئله ای که در نظر گرفته نمی شود، توجه به مصلحت و آینده کشور است به نحوی که عده ای ترجیح می دهند مدیری که توان اداره امور را ندارد در جایگاه قرار گیرد؛ چرا که می دانند وی منافع باندی آنها را تامین می کند و فردی علی رغم کفایت به دلیل آنکه به خواسته های افراد "نه" می گوید با انواع تهمت ها و هجمه ها رو به رو می گردد و نهایتا کنار گذاشته می شود. شاید از چنین مسائلی کاملا بتوان متوجه شد که چرا ما درگیر این سیکل معیوب و بسته مدیریتی هستیم.
او افزود: این سیکل معیوب از یک جامعه معیوب سررشته می گیرد که در آن نفع شخصی بر نفع و خیر عمومی اولویت داده می شود و اگر در بازه ای هم چنین وضعی به طور موقت اصلاح شده، یک نظم آنارشیک بوده است؛ یعنی اینکه در دل بی نظمی کلیت، نظمی صوری حکمفرما شده است. اگر این نظم قوام کافی داشت ما شاهد بازگشت به عقب نبودیم! وقتی در روند مدیریت کشور ملاک برای انتخاب افراد، شایستگی باشد افراد خود را مدیون کسی نمی دانند و در نتیجه به خواسته های نامشروع و غیرقانونی اشخاص مختلف پاسخ منفی می دهند اما وقتی فردی برای تصاحب جایگاهی حداقل های کفایت را هم نداشته باشد و در واقع مدیر کوتوله باشد خودش را تا پایان دوره مدیریتی، مدیون کسی می داند که وی را با لابی های پشت پرده بدان جایگاه منصوب کرده و بدین شکل مجبور خواهد بود که به خواسته های آنان تن دهد.
او در پایان افزود: عمدتا شاهد هستیم انتخاب مدیران و حتی نفرات لیست های انتخاباتی عموما از یک حلقه بسته نزدیکان و دوستان صورت می گیرد که به اصطلاح قابل اطمینان تر هستند تا نفراتی که علی رغم کفایت ممکن است دست رد به خواسته های آتی آنها بزنند. در واقع این جوانان برای مدیریت قابل اطمینان هستند اما در جهت توزیع رانت شاید آنچنان قابل اطمینان نباشند، پس کنار گذاشته می شوند.