به گزارش خبرگزاری برنا از اصفهان، در این نشست فیلم کوتاه دشنام پست آفرینش ساخته شاهین علیخان پوربه نمایش درآمد و سپس با حضور فرزاد طبایی منتقد و عوامل فیلم نقد و بررسی شد.
در ابتدا فرزاد طبایی با اشاره به این که در این اثر امکان هایی وجود دارد که به فعلیت رسیدند و وجود آن ها سبب شده که اثر کیفیت در خورتوجهی پیدا کند، نخستین سوال خود را از سازنده فیلم پرسید ایده اثر چگونه شکل گرفت و اینکه تعاملی بین کارگردان و نویسنده وجود داشته است یا نه که شاهین علیخان پور گفت: این کار تجربه دوم من با آقای انصاری بود. ایده اصلی پس از تولید فیلم وحشی پیش آمد روز آخر ضبط فیلم وحشی بود که با چنین مساله ای روبه رو شدم و موضوع را با آقای انصاری مطرح کردم.
فرزاد طبایی در ادامه بحث گفت: اتفاق هوشمندانه و خوبی در فیلم صورت می گیرد که از صرف انتخاب مستند در یک موقعیت ویژه قرار گرفتن با عنصری که انسانی نیست و ارتباط برقرار کردن و کنترل کردن آن که سخت است از صرف این متن فراتر رفته و دیالوگ ها ، روابط آدم ها و اتفاقاتی که می افتد فراتر ار این محاق معمولی است که می بینیم و وارد روابط آدم ها و درگیری های بین آن ها می شویم و به سطح استعاری می رسیم.
وی افزود: خروس در ادبیات فارسی مظهر نرینگی و تکثیر است و در آثار کلاسیک و مدرن ادبیات فارسی به لحاظ گردن کشی و صدا و ابهتی که بین پرندگان دارد و هم به لحاظ کارکرد جنسی نماد اقتدار است. و در این فیلم نشانه های خروس از یک حیوان وارد یک موقعیت شده و از آن موقعیت فراتر می رویم. بنابراین فیلم از سطح وضعیت مستند یا وضعیت صرف داستانی فراتر رفته و وارد سطح استعاری می شود.
فرزاد طبایی در ادامه از نویسنده فیلم، فردین انصاری پرسید که ایده چگونه شکل گرفت، و انصاری گفت: هنگامی که شاهین علیخان پور ایده فیلم را مطرح کرد در حین صحبت هایمان داستان شکل گرفت که با ایده اولیه تفاوت داشت
انصاری افزود: زمانی که داستان در ذهنم شکل گرفت. می دانستم این داستان می تواند خسته کننده و بی کارکرد شود،اما مساله اینجا بود که به عنوان یک چالش به آن نگاه کردم و دوست داشتم این چالش را امتحان کنم و آزمون و خطا آن را تجربه کنم. این ایده حادثه محرک آنچنانی ندارد که بخواهد پتانسیل ساختار دراماتیک فیلم کوتاهی داشته باشد و با اشراف بر این موضوع دوست داشتم این ماجرا را تست کنم که چقدر می توانیم زیرمتن را به صورت پنهان بین دیالوگها بیاوریم.
فرزاد طبایی بحث را ادامه داد و گفت: در وجه مستند قضیه، ما در تاریخ ادبیات و تاریخ سینما بسیار از این موارد داشتیم که یک عامل انسانی در تقابل با یک عامل انسانی دیگر یا یک عامل غیرانسانی دیگر در یک وضعیت قرار می گیرد که این وضعیت یک جور تنگنا هست. در قصه این فیلم هم همین اتفاق می افتد خروسی هست که تکلیفش مشخص نیست و زمانی که باید نگه داری شود. پتانسیلی که این تنگنا دارد برای اینکه بتواند مخاطب را همراه کند در قالب یک فیلم کوتاه سعی شده با وجوه استعاری آن را تقویت کند که خیلی خوب در بدنه کار آمده است.
وی افزود: در سکانس نخستین که پشت آیفون صاحب خانه صورت می گیرد مخاطب وارد فضای قصه می شود و می دانیم از اینجا به بعد قرار است درگیری داشته باشیم و پله پله به سراغ آدم ها برویم. مراجعه این آدم به دوستانش و چیزی که کشف می شود و یک رابطه حسی در دیالوگ ها وجود دارد که سبب شده ضمن این تنگنا، درگیری های دیگر در ذهن مخاطب و ایاز شکل بگیرد.
این متتقد ادامه داد: در نهایت چیزی که شکل می گیرد و به پایان می رسد روبه رو شدن ایاز و استاد است. و یک سری از پرده هایی که نویسنده تعبیه کرده که از جلوی چشم ما کنار زده می شوند و ما به یک سری ابعاد شخصیت پی می بریم. نویسنده به خوبی توانسته با دیالوگ هایی کوتاه نقدهایی را که دارد برای ما مشخص کند.
در ادامه احسان محمدی کارشناس برنامه با طرح این پرسش از سازنده فیلم که آیا نسبت به فیلمنامه، فیلمی که تصویر کردی گامهای بیشتری بنا گذاشتی یا این فیلم دیالوگ محوری است.
شاهین علیخانی گفت: در مرحله فیلمنامه خوانی به این نتیجه رسیدم کار خیلی باید مینیمال پیش برود. فیلمنامه در آن حد حرف برای گفتن دارد. و احساس کردم اگر خلاف آن صورت بگیرد بار ارزش دیالوگ ها پایین می آید. و وسعی کردیم فیلمبردار در خدمت فیلمنامه باشد.
صادق داوری فیلمبردارهمچنین گفت: وقتی که فیلمنامه را خواندیدم قرار شد تصویر در خدمت فیلمنامه باشد، من آن را پذیرفتم. و به عنوان یک چالش به این موضوع نگاه کردم
طبایی در پایان گفت: در انتهای کار گره اساسی به خوانش استعاری می رسد و هم به دلیل دیالوگهای واپسین استاد که صرف مستند نیستند و دیالوگ هایی که غیر معنای معمولش در آن ساحت هم معنا پیدا می کند. کار در ساحت روایی تمام نمی شود
وی افزود: دیالوگ هایی که بین ایاز و استاد برقرار می شود، معنایی بسیار فراتر از معنای مستند و داستانی که قرار است قصه را به سرانجام برسانند، داشته و حتی دیالوگ پایانی که خود ایاز می گوید دشنام پست آفرینش منم آن نغمه ناجور مخاطب را را سمت به شعر اخوان و آن آدم مستاصل می برد. دیالوگ هایی که در پایان فیلم می آیند، دیالوگ هایی هستند که کاملا به ساحت استعاره پیوند می زنند. و استیصالی را که در انتهای فیلم انتظار داریم. استیصالی از جنس وجه دراماتیک نیست و از جنس استعاره است و اگر قرار است با وجه استعاری تمام شود من احساس می کنم در آن ساحت یک سری عنصر باید اضافه شود