به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ سلمان فرخنده این روزها نمایش «جنین جن زده» در عمارت نوفل لوشاتو روی صحنه دارد. فرخنده نویسندگی و کارگردانی این اثر نمایشی را به عهده دارد و هم در زمینه سینما و تلویزیون و هم تئاتر فعال است. او تا به حال در دویست نمایش صحنهای بازی کرده و طراح و مجری بیش از هزار نمایش خیابانی بوده است. نمایش «جنین جنزده» با لحنی طنز سعی در بیان موضوعی روانشناسانه دارد و قصه زوج جوانی (سلمان فرخنده و میترا مؤمنی) را روایت میکند که منتظر به دنیا آمدن فرزند خود هستند، اما در ادامه نمایش اتفاقاتی برایشان میافتد که به زوایای جدیدی در زندگی و روابط خود میرسند.
* چطور به طرح، ایده و ساختار نمایش «جنین جنزده» رسیدید؟
- این نمایش از دلِ نمایش دیگری به نام «آواز حیرت آور» درباره زندگی یک شاعر بیرون آمد که با جنین و پدر صحبت میکرد. نمایشنامه شبیه سبک تارکوفسکی یعنی شاعر، کودک و پدر است و شاپور جورکش شعری به نام «جنین جنزده» دارد و نام نمایش ما نیز همین شد. سال 87 در شیراز این نمایش را که به شکل دیگری بود، اجرا کردیم؛ یعنی همین زن و شوهر بودند، اما به پختگی الان و اتفاقی که بین زن و شوهر میافتد، نبود. حدود ده سال پیش این کار را انجام دادیم و خانم مؤمنی جایزه اول بازیگری را گرفت و من جایزه اول نویسندگی را دریافت کردم و بعدها یک اجرای عموم رفتیم و تمام شد. امسال به خاطر فضای روحی جامعه، تغییراتی در آن ایجاد کردیم و از حالت طنز روانشناسانه یا کمدی- وحشت صرف به کمدی تراژیک نزدیک شدیم. سعی کردیم بازی ها رئال باشد، اما فضا رئالیسم جادویی باشد.
* به نظر میرسید در بخشهایی نوع گفتوگوها به فانتزی هم نزدیک می شود. کمی درباره لحن نمایشتان صحبت کنید که گاهی به گروتسک گوشه می زند و در عین حال ترسناک می شود و نمی شود.
- هرکس از زاویهای به وحشت نگاه می کند و به دلیل اینکه احساس می کنیم وحشت به خرافات نزدیک است، گاهی فانتزی می شود و مرد به این مسائل باور ندارد. تماشاگر به دلیل اینکه از پایان قصه اطلاع ندارد وارد بازی زن و شوهر نمایش می شود و بارها می بینیم که دچار از خودبیگانگی می شوند که در جایی مرد می گوید بی توجه باش و زندگی را ادامه بده. وقتی وارد بعد روانشناسی این آدم ها می شویم، انگار این زن و شوهر در بیمارستانی گرفتار شدند. حدود 36 پاراوان در دکور طراحی شده که نمادی برای 36 هفته بارداری است و روی همه چیز ملحفه کشیده شده و استرلیزه بود. این خانه مرده است و در آن رفت و آمدی اتفاق نمیافتد و زندگی آنها زندگی قبلی نیست و روی هر چیزی پرده کشیده و انگار با این پرده ها زندگی می کنند.
* خودتان خواستید این لحن نمایش را که روی خط باریکی حرکت می کند، داشته باشید؟
- تئاتر و کار در آن مثل راه رفتن روی طناب است و زمانی این طناب بازی برای بازیگر جذاب میشود که این لغزشها را روی طناب داشته باشیم و تماشاگر مضطرب افتادن یا نیفتادن باشد. همه طناب بازهای دنیا میتوانند روی این طناب راه بروند، اما در آن لحظه برای هیجان تماشاگر این لغزش را ایجاد می کنند. ما در اجرا سعی کردیم این کار را انجام دهیم و تماشاگر به طور ناخواسته وارد این بازی و جذاب شود. ما باید کاری کنیم که تماشاگر جذب شود و بعد در انتها حرف نمایش یا خوراک خودمان را به تماشاگر ارائه کنیم.
* نمایش شما در عین اینکه ساده به نظر می رسد، مسائل روانشناسی مثل اینکه آدم ها برای رهایی از سوگ کارهای نامعقولی انجام می دهند، نشان می دهد. نگاه شما به تئوری روانشناسی خاصی در این نمایش بوده است؟
- من در «جنین جنزده» روانشناسی اریک برن را در نظر داشتم و آنچه در کتاب روانشناسی اریک برن وجود دارد، من را به این سمت کشاند که وارد بازی های خاصی شویم. در این کتاب در خصوص شوخی کردن گفته شده که آدم ها شوخی می کنند و این یک بازی روانشناسانه است. به عنوان مثال، یک نفر بطری آبی در دست دارد و می گوید یک وقت آب را روی من نریزی؟!... اما در ادامه فرد تحریک میشود که آب را بریزد و دوباره شما حرفی می زنید و او چیز دیگری می گوید و زمانی شوخی تراژیک می شود که شما آب را می ریزید و به جای اینکه عکس العمل خوب و طنز داشته باشد، از شما ناراحت می شود و می رود. در واقع تمام ماجرایی که برای این زن و شوهر اتفاق می افتد مثل بازی های اریک برن است. در پس آن، شما درماندگی احساس می کنید که هر دو (زن و شوهر) از کاری کردند، ناراحتند و دچار افسردگی خاموش شوند. به عبارتی این زن و شوهر افسردگی خود را با بازی کردن پنهان می کنند. این زن و شوهر از یک مرحله عدول کردند و وقتی زن یک زن باردار می بیند، دوست دارند بازی کند و ممکن است بتواند کنترل کند، اما نمی خواهد. در مقابل مرد قصه هم انگار این بازی را دوست دارد و ادامه می دهد. زن هیچگاه از خانه بیرون نمی رود و انگار این مرد است که هربار به ملاقات زن می آید.
* نمایش شما بیشتر متکی به دیالوگ است و چقدر تمرین داشتید تا به هماهنگی در دیالوگ برسید؟
- ما امسال در اردیبهشت بیست سالگی همکاری خود را با این نمایش جشن گرفتیم. بیست سال پیش اولین بار همبازی شدیم و حالا آن را اجرا میکنیم. اگر دقت کنید در اجرا چندان متکی به متن نیستیم و بیشتر سعی میکنیم لحظات را برای خود تازه کنیم و طراوت داشته باشد و دیالوگ ها را طوری بیان کنیم که دیالوگ صرف نباشد. گفتن خطی این مسائل چندان جذاب نیست، اما لحظاتی می سازیم که آن را جذاب تر می کند. علاوه بر این، سعی می کنیم بازی رئال و بر پایه متد اکتیک داشته باشیم و بیش از آن پیش نرویم.
* افکت های صدا و نوازنده ای که پشت صحنه می نوازد چطور به نمایش اضافه شد؟
- این کاری بود که در این اجرا انجام دادیم در نمایش های قبلی نوازنده (علی سینا) را نداشتیم. همیشه دوست داشتم در این قصه یک ویولونسل نواز به صورت زنده اجرا کند. می دانستم که علی سینا انواع و اقسام سازها را می نوازد و پس از گپ زدن ابتدا قرار بود ویولونسل بیاورد، اما به تدریج به این نتیجه رسیدیم که با موسیقی خود می تواند به فضاسازی ما کمک کند.