به گزارش گروه اجتماعی برنا؛ یکی از بیماریهای روحی روانی که کمتر کسی به آن اهمیت میدهد، افسردگی است. حالتی که شاید بسیاری از ما انسانها در زندگی خود حداقل یک مرتبه آن را تجربه کرده و چه بسا این وضعیت روحی را در آشنایان خود به وضوح مشاهده کرده باشیم. در حقیقت فردی که به این اختلال دچار شده احتمال دارد تا مدتها اطلاعی نداشته که او فردی افسرده و شاید هم منزوی است. فرد پس از درک این موضوع که افسرده شده در مرحله دوم سعی میکند این بیماری را انکار کند. سپس در مرحله سوم سعی میکند دیگران از افسردگیاش با خبر نشوند تا مبادا درباره او به قضاوتهای بیجا دست بزنند. با پیشرفت مرحله به مرحله این بیماری، حس افسردگی مثل یک هیولای خفته بیدار شده و رفته رفته یاغیگری میکند. سوال اینجاست آیا افسردگی میتواند جان انسان را تهدید کند و سوال مهمتر اینکه آیا باید نگران ِ این هیولای چموش باشیم؟
در ابتدا باید به این موضوع بپردازیم که در وهله اول افسردگی به چه معناست. افسردگی به مجموعه اختلالات روحی گفته میشود که فرد از نظر خلق، احساس پوچی و ناراحتی را برای یک بازه کوتاهمدت یا حتی بلندمدت تجربه کند. افسردگی بر اساس افزایش مدت زمان درگیری با یک واقعهِ ناگوار یا همچنین احساس تنهایی شدت مییابد. افسردگی در دو جنس زن و مرد نیز تفاوت اساسی دارد. به گونهای که بانوان به مراتب بیشتر از آقایان به افسردگی دچار میشوند.
بسیاری از مردم به علت عدم آگاهی کامل نسبت به بیماری افسردگی فکر میکنند هر فردی که در خیابان با چهرهای ناراحت قدم میزند پس او باید انسان افسردهای باشد. در صورتیکه ناراحت بودن الزاما به معنای افسردگی نیست. اغلب اوقات افسردگی میتواند علت موجهی نداشته باشد. کما اینکه خانمها به علت چرخه قاعدگیشان، روحیات متفاوتی در طول ماه خواهند داشت که بسته به شرایط خانوادگی فرد، یکی از این روحیهها، احساس انزوا و افسردگی است.
مطالب پیشنهادی:
احتمال وجود آب مایع در سیاره تازه کشف شده که در فاصله ۳۱ سال نوری از زمین است
سیسکو به خاطر بی توجهی به یک حفره امنیتی ۸.۶ میلیون دلارجریمه شد
تشخیص نارسایی حاد کلیه ساعتها قبل از آسیب با الگوریتم جدید
عمر ماه بیشتر از میزان برآورد شده قبلی
تولید برق از ارتعاش تایر خودرو
صدور مجوز خلق اولین گونه های هیبریدی انسان-حیوان
در حقیقت یک فرد افسرده در حالت عادی، ناراحتی خودش را چندان نشان نمیدهد اما امکان دارد او به واسطه رفتار یا سخنان اطرافیانش، دست به پرخاشگری بزند. در این حالت باید به سلامتی روحی فرد شک کنیم. آیا او به افسردگی دچار شده یا مدتی است از مسئلهای رنج میبرد و کسی او را درک نکرده؟ در هر صورت باید به پای صحبت با این دسته از آدمها بنشینیم تا مشکلشان کشف شده و سپس در مرحله دوم در صدد حل آن بربیاییم.
مسلما خیر. کودکان و نوجوانان نیز مستعد افسردگی هستند. به خصوص مشکلات مالی میتواند روحیه کودکان را نیز تحت تاثیر قرار دهد. کودک نیز مثل دیگر افراد جامعه، نیازهای مادی دارد و بر حسب مشکلات متعدد جامعهمان، این نیاز اغلب حتی در قشر متوسط برطرف نمیشود. به همین علت کودک رفته رفته از عدم برطرفسازی نیازهایش غمگین شده و باید اعتراف کرد زندگی ناخوشایند از لحاظ اقتصادی، بستر را برای افسردگی کودکان فراهم میکند.
ضربه خوردنهای روحی در سنین پایین نیز میتواند موجب بروز افسردگی در نوجوانان شود. به ویژه نوجوانانی که قربانی طلاق والدینشان میشوند یا از آن بدتر، یکی از والدینشان را طی سانحهای از دست میدهند. نوجوانان را باید با مشاوره و گفتاردرمانی از لحاظ سلامتی روحی و روانی مدام مورد ارزیابی قرار داد . چرا که این نوجوانان بالاخره به جامعه وارد شده و امکان دارد روی دیگران اثر سو نشان دهند.
افسردگی مثل بیماری سرماخوردگی تنها چند نشانه مشخص و تعیین شدهای ندارد و در دو جنس مرد و زن نشانههای متفاوتی در ابتلا به افسردگی رویت میشود. با این تفاسیر علائم رایج در افراد افسرده به شرح زیر است:
در حال حاضر و در زمان نگارش این یادداشت هیچ فردی نمیتواند ادعا کند علت مولکولی بیماری افسردگی را میداند. با این وجود چند سالی است که دانشمندان در تلاش هستند به این مقوله بپردازند آیا افسردگی با عوامل ژنتیکی ارتباط دارد یا خیر. متاسفانه هنوز ژن خاصی به عنوان مسئول پیدایش افسردگی شناخته نشده است.
هر چند اخیرا دانشمندان بریتانیایی به نظر میرسد به شواهد جالبی در این زمینه دست یافتند. فعالیتِ کروموزوم 3p25-26 در هشتصد خانوار افسرده یافت شده که به ادعای دانشمندان، آغازگر ناراحتی و شروع بیماری افسردگی است. پژوهشگران باور دارند ظهور افسردگی، ۴۰ درصد به عوامل ژنتیکی و ۶۰ درصد به سایر عوامل محیطی بستگی دارد و کروموزوم 3p25-26 در ابتلای فرد به بیماری افسردگی دخیل است.
همچنین در اغلب پژوهشهای آماری میبینیم که بیماری افسردگی در خانوادههایی که والدینشان از این مشکل رنج بردهاند، به مراتب بیشتر از سایر خانوادهها پدیدار شده است. با تمام این تفاسیر، تا اثبات این موضوع که بیماری افسردگی یک اختلال موروثی است، فرسنگها فاصله داریم.
سروتونین یک ناقل عصبی شیمیایی است که فعالیتهای متنوعی در بدن ما دارد. یکی از مهمترین عملکردهای این ناقل عصبی در ایجاد حس سرخوشی در فرد است. به زبانی بسیار ساده سروتونین پیغامهای درون مغز را از بخشی به بخش دیگر هدایت میکند. اجازه بدهید با مثالی ساده، وظیفه اصلی سروتونین را شرح دهم.
در اول ماه پیامک واریز حقوق برای شما ارسال میشود و پس از مشاهدهاش، سروتونین کاری میکند که شما خوشحال شوید! اینکه امروز خلق و خوی خوبی داریم بخش اعظمی از آن به علت فعالیت منظم و طبیعی سروتونین است. در حقیقت سروتونین به کارهای روزمره ما جهت میدهد. چرا که روحیه و عواطفمان، میل جنسی، اشتها، استراحت، یادگیری، تنظیم دمای بدن و حتی رفتارهایمان در جامعه تحت تاثیر فعالیت سروتونین تاثیر میگیرد.
دانشمندان عقیده دارند به هم خوردن سطح سروتونین در بدن میتواند شانس ابتلا به افسردگی را دو چندان کند. لذا صرفا عوامل خارجی، تنها عناصر آغازگر افسردگی نیستند. امکان دارد به علت برخی از اختلالات فیزیولوژی، سلولهای مغزی در تولید کافی سروتونین ناتوان باشند یا گیرنده سروتونین بنا به دلایلی به درستی عمل نکند.
اما ماجرا اینجاست اگر میزان سروتونین در مغز از حد معقول و طبیعی کمتر باشد، فقط بیماری افسردگی در فرد پدیدار نمیشود. در این حالت، مجموعه متعددی از مشکلات روحی روانی میتواند یک انسان را تا مرز جنون پیش بکشد. با این اوصاف اغلب داروهای شیمیایی که در بازار به اسم داروی ضد افسردگی شناخته میشوند، مکانیسمشان بر اساس بهبود میزان سروتونین تعریف شده است.
شاید بپرسید آیا با مصرف برخی از خوراکیهای طبیعی میتوان با بیماری افسردگی مقابله کرد یا خیر. در حال حاضر مواد مغذی که بتواند به تنهایی و به صورت مستقیم سطح سروتونین را در بدن بالاتر ببرد وجود ندارد اما مصرف برخی مواد غذایی مثل آجیل موجب افزایش میزان آمینو اسید تریپتوفان میگردد. این آمینواسید، یک پیشنیاز برای تولید سروتونین بوده و افزایش تریپتوفان به صورت مستقیم بر تولید سروتونین اثرگذار خواهد بود.
از طرفی دیگر تریپتوفان جزو معدود مولکولهایی است که میتواند از سد خونی-مغزی عبور کرده و در سلولهای مغزی جذب شود. لذا در این حالت، سطح سروتونین به مراتب بیدردسرتر از مصرف داروهای ضدافسردگی افزایش مییابد. مهمترین و در دسترسترین غذاهای سرشار از تریپتوفان عبارتند از: ماهی سالمون، اسفناج، سفیده تخم مرغ.
متاسفانه در جامعه به ما آموزش درستی ندادهاند چطور باید با انسانهای مبتلا به بیماری افسردگی رفتار کنیم. شاید به همین دلیل اغلب اوقات این دسته از بیماران، از جامعه پس زده شده و به همین علت، افسردگی در وجودشان تشدید مییابد. ما باید بیشتر هوای نوجوانان را داشته باشیم. آنها به شدت استعداد ابتلا به بیماری افسردگی را دارند. همچنین باید بیشتر با انسانهای افسرده در ارتباط باشیم و سعی کنیم حالشان را برای ساعاتی هم که شده دگرگون کنیم.
احتمالا این نوع جملات را زیاد شنیدهاید و گوشتان پر شده از نصحیتهایی که باید به همنوع خود کمک کنیم اما در اعماق وجودمان و در آن لایههای درونی شخصیتمان، اکثر ما آدمها بیشتر به خودمان فکر میکنیم و صد البته به دغدغه و دلمشغولیهایمان. اگر دوستمان دچار شکست عاطفی شده یا برایمان اهمیتی ندارد یا با متلک انداختن و چه بسا فحاشی به مقصر این قصه، سعی میکنیم قائله را به اتمام برسانیم. اما به واسطه این رفتار، دوستمان نه تنها آرام نمیشود بلکه بیشتر در خودش میشکند و بیشتر به تنهایی و انزوایش فکر میکند.
لیستی از ۱۰ کشوری که بیشترین آمار خودکشی را به ثبت رساندهاند. لیتوانیا در صد جدول قرار دارد. اطلاعات دقیق، مستند و معتبری مبنی بر آمار خودکشی در ایران که مورد تایید نگارنده این یادداشت قرار بگیرد در دسترس نیست. برای مشاهده اطلاعات و بزرگنمایی اصلی، روی تصویر کلیک کنید.
یک انسان افسرده الزاما به خودکشی فکر نمیکند اما وقتی از همه آدمها نا امید میشود و به دو چشم خود میبیند کسی برایش اهمیتی قائل نیست، رفته رفته توجیه منطقی و عقلانی در زنده ماندنش نمیبیند و چه بسا خودش را وبال گردنِ خانواده بینوایش نیز بداند.
متاسفانه شرایط فعلی مملکت به سمتی پیش میرود که با قدم زدن در سطح شهر و تنها با نگاه کردن سطحی به چهره مردم حدس میزنیم بیشتر آنها افسرده شدهاند و شاید هم دیگر تمایلی به زندگی ندارند اما ما به عنوان یک انسان و یک نوعدوست باید بیشتر حواسمان به آشنایان و دوستانمان باشد. شاید نتوانیم آن گونه که باید از لحاظ اقتصادی آنها را پشتیبانی کنیم اما میتوانیم با تکیه بر تکلم دوستانه و جملات انگیزشی، به آنها برای ادامه زندگی هدف و انگیزه بدهیم.
افراد زیادی را به شخصه دیدهام که به شدت افسرده بودند و در نهایت دست به خودکشی زدند. آنها واقعا انسانهای بیآزاری بودند و شاید اگر بیشتر با آنها وقتمان را سپری میکردیم و شاید اگر بیشتر در کنارشان بودیم، از این تصمیم دست میکشیدند. بیماران مبتلا به افسردگی در وخیمترین حالت به ظاهر از معاشرت با دیگران امتناع میکنند اما آنها در باطن و در اعماق وجودشان، تنها میخواهند با یکی مثل خودشان حرف زده و توسط دیگران درک شوند.
بیایید دیگران را دریابیم، پیش از اینکه دیر شود.