ستاره اسبق استقلال:

افراد ناشناس در طبقه پنج هتل لاله گفتند باید از استقلال بروی

|
۱۳۹۸/۰۶/۰۵
|
۱۴:۲۰:۴۳
| کد خبر: ۸۹۰۴۲۳
افراد ناشناس در طبقه پنج هتل لاله گفتند باید از استقلال بروی
کوروش تشت زر یکی از پدیده‌های اوایل دهه ۷۰ فوتبال ایران بود که هیچ گاه به جایگاه واقعی اش در فوتبال نرسید و اسیر حاشیه ها شد اما او حالا یک بیزنس من موفق ایرانی در کاناداست.

به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، خبرآنلاین با این مقدمه نوشت:  کمتر فوتبالدوستی هست که دهه ۷۰ یادش باشد و کوروش تشت زر را نشناسد.او معروف بود به ه خوش تیپ ترین ستاره آن سال‌های فوتبال ایران.پوسترهایش مشتری داشت و همین مدام برایش حاشیه می ساخت. طوری که مسیر فوتبالش عوض شد.

کوروش سالهاست در کانادا زندگی می کند. او از فروش کارت تلفن شروع کرده و حالا یک بیزنس من موفق است که تجربه مدیریت ورزشی هم دارد. او در کافه خبر از رازهای مگوی فوتبالش رازگشایی کرده است.

*دوره قهرمانی ورزشی‌ تو خیلی طولانی نشد، اما همیشه روی جلد مجلات حضور داشتی؛ دقیقا چه اتفاقی می‌افتاد که تا این اندازه در رسانه‌ها حضور داشتی؟

من حدود شش سال در استقلال بودم و از سال 1367 که کاپیتان تیم جوانان بودم، با لطف منصورخان پورحیدری، در تیم بزرگ‌سالان هم حضور داشتم و اولین بازی‌ام را هم در رقابت‌های باشگاه‌های تهران انجام دادم. در آن بازی هم از دقیقه هفتاد و به‌جای پرویز مظلومی به زمین مسابقه آمدم و تا سال 1369 که در دانشگاه قبول شدم، در دو تیم جوانان و بزرگ‌سالان بازی می‌کردم. همان‌طور که گفتم در سال 1369، دانشگاه پذیرفته شدم و در رشته مهندسی شیمی دانشگاه آزاد تحصیلاتم را در کنار فوتبال ادامه دادم. در سال 1370 هم بار دیگر در کنکور شرکت کردم و در رشته پزشکی دانشگاه یزد پذیرفته شدم، اما هم‌زمانی این اتفاق با اردوهای تیم ملی جوانان باعث شد پزشکی را دنبال نکنم، اما ادامه دادن تحصیل در رشته مهندسی شیمی باعث شد تا بیش‌تر در چشم باشم. یکی دیگر از دلایلی که بیش از بقیه در مطبوعات باشم، محل زندگی‌ام بود که نسبت به فوتبالیست‌های آن زمان کمی مدرن‌تر بود. من آن زمان در گیشا زندگی می‌کردم و این موضوع هم باعث شد تا بیش‌تر مطرح شوم. نقطه آغاز حاشیه‌ها اما از عکسی بود که عکاس روبه‌روی ورزشگاه شیرودی کار می‌کرد، از من گرفت و این عکس من با پیراهن ایتالیا و توپ، آغاز افتادن من بر سر زبان‌ها بود.

فصل 70-71 به کشاورز رفتم و در کنار بازیکنان بزرگی مثل سیروس قایقران، نادر محمدخانی، رضا شاهرودی و حمید علی‌دوستی بازی کردم و زمانی که استقلال به دسته سه رفت، با تلاش‌های آقای اولیایی به استقلال برگشتم. در آن زمان حدود 23 سال داشتم و از آن زمان تا سال 1375، دوران طلایی فوتبال من رقم خورد و جز زمان‌هایی که مصدوم بودم، همواره جز ترکیب اصلی بودم، ولی اخبار جنجالی همیشه دور من بود و من مجبور بودم، هر چند هفته یک‌بار بروم و به نهادهای مربوطه توضیح بدهم. جالب است بدانید خیلی از این اتفاقاتی که مرا به‌خاطرش می‌خواستند، اصلا روی نداده بود و من از این موضوعات خبر نداشتم و این روند تا سال 1375 و زمانی که من از استقلال جدا شدم، ادامه داشت.

*ماجرای جدایی‌ات از استقلال چه بود؟

یک روز در هتل لاله بودیم که آقای اولیایی به من گفت به طبقه پنجم برو که یک عده با تو کار دارند. من هم طبقه پنجم رفتم و از طرف افرادی به من اعلام شد که اگر می‌خواهی به فوتبال بازی کنی، باید از استقلال جدا شوی و به تیم دیگری بروی. من تا امروز هم نفهمیدم که این افراد چه کسانی بودند.

*در آن روزهایی که در حاشیه بودی، برای ارائه توضیحات به کجا رفتی و چقدر محروم شدی؟

محروم طولانی مدت نداشتم، اما یکی دو بار با محرومیت‌های یک یا دو هفته‌ای مواجه شدم. نکته جالبی که باید بگویم این است که آقای فتحی، مدیرعامل فعلی استقلال، آن زمان در کمیته انضباطی مشغول بود و چند روز پیش و زمانی که من به تمرین سر زدم به من گفت که اولین حکمی که من صادر کردم، محرومیت تو بود. یک‌بار هم به کمیته زنجان رفتم و حتی یک شب هم بازداشت شدم و روز بعد هم سوال و جواب شدم و قضیه تمام شد. این اتفاقات در مجموع تاثیر زیادی روی تمرکز من داشت و من نمی‌توانستم روی بازی تمرکز کنم و باید تمام فکرم را روی این می‌گذاشتم که خبری از من چاپ نشود و این تاثیر زیادی روی عملکرد من داشت. من سال 70 و در کشاورز، کنار مرحوم قایقران بازی می‌کردم و بهترین هافبک راست لیگ شدم، اما اتفاقات حاشیه‌‎ای نمی‌گذاشت که من تمرکز کنم و عملکرد خوبم را حفظ کنم.

*تو در دهه هفتاد اولین نفری بود که به‌واسطه خوش‌تیپی‌ات در رسانه‌ها مطرح شدی و این موضوع هم برایت مشکل‌ساز شد. چرا آن‌قدر روی تو حساس بودند؟

بله؛ یکی از دلایل این موضوع بود و موضوع دیگر این بود که فکر می‌کردند من برای اینکه روی جلد مجلات باشم، پول زیادی خرج می‌کنم، اما من تا این لحظه هیچ پولی خرج برای مصاحبه کردن با رسانه‌ها خرج نکردم، اما هر در آن زمان هفته‌ای دو سه بار، عکس من روی جلد مجلات می‌رفت. در کنار این‌ها، هواداران به من لطف داشتند و حتی در سفری که به اصفهان داشتیم، دائما با من عکس می‌گرفتند و این موضوع تا جایی ادامه داشت که شاهرخ بیانی به من گفت که «بازی ملی را من انجام می‌دهم، اما عکس‌هایش را با تو می‌گیرند».

*اگر این ماجراها پیش نمی‌آمد، در فوتبال به کجا می‌رسیدی؟

امیر قلعه‌نویی همیشه به من می‎گفت که اگر این حاشیه‌ها اطرافت نبود، صد بازی ملی داشتی. من از سال 1368 تا سال 1374 فوتبال خوبی بازی می‌کردم و باتوجه به اینکه در پست هافبک راست بازی می‌کردم با جواد زرینچه زوج خوبی را تشکیل داده بودم. در سال 1372 و زمانی که در لیگ سه بودیم، همراه با محمدرضا مهران‌پور و محمود فکری بیش‌ترین بازی را برای استقلال انجام دادیم. در سال 1374 هم که ستاره‌های استقلال به‌خاطر دربی جنجالی محروم شده بودند، من خیلی خوب برای استقلال بازی کردم، جز دربی که به‌عنوان یار تعویضی وارد زمین شدم، تا پایان نیم‌فصل اول بقیه بازی‌ها را فیکس بازی کردم و بهترین بازیکن استقلال در نیم‌فصل اول شدم. این را هم باید بگویم زمانی که فهمیدم که در ترکیب استقلال در دربی نیستم، عصبانی شدم و تندی کردم، اما به هر توانستیم بازی را در نیمه اول با سه گل اختلاف به پایان برسانیم. در نیمه دوم هم به‌عنوان یار تعویضی و به‌جای امیر قلعه‌نویی به زمین آمدم و دستور منصورخان پورحیدری را که می‌خواست ارتباط بین خط حمله و هافبک پرسپولیس را قطع کنم، موبه‌مو اجرا کردم. در تمرینات نیم‌فصل، اما زمانی که می‌خواستم یک حرکت آکروباتیک انجام دهم، کتفم شکست و تقریبا کل نیم‌فصل دوم را از دست دادم، تقریبا از این‌جا فوتبال من افت کرد. بعد هم ماجرای هتل لاله پیش آمد و من استقلال جدا شدم.

*چرا به سایپا رفتید و از تیم‌های بهتر پیشنهاد نداشتید و دوران حرفه‌ای تو چطور به پایان رسید؟

از ماشین‌سازی که آن زمان هدایتش برعهده ناصرخان حجازی بود، پیشنهاد داشتم، اما چون تازه دانشگاهم به پایان رسیده بود و قرار بود سرباز شوم، ترجیح دادم که در تهران بمانم و آقای علی‌دوستی که سابقه بازی در کنارشان را داشتم، به من پیشنهاد حضور در سایپا را دادند و همان مبلغ قراردادم در استقلال را به من پرداخت کردند، تا سایپا را از لیگ دو به لیگ آزادگان بیاوریم. در فصل اول حضورم در سایپا بهترین سال فنی‌ام را پشت سر گذاشتم و دو سه هفته مانده بود به پایان، سایپا به لیگ آزادگان صعود کرد و من، هم به‌عنوان آقای گل و هم به‌عنوان بهترین بازیکن لیگ دو انتخاب شدم. سال بعد که سرباز بودم و فجر شهید سپاسی مرا می‌خواست، اما سایپا مبلغی را به نیروی دریایی سپاه پرداخت کرد تا من برایشان بازی کنم و من هم چند وقت یک‌بار به نیروی دریایی سر می‌زدم تا روند لازم طی شود. من تا سال 78 در سایپا بازی کردم و بعد هم با درخواست امیر قلعه‌نویی، همراه با بازیکنانی مثل میرشاد ماجدی به دوباره به کشاورز رفتم، اما موفق به صعود نشدیم و قراردادمان را هم پرداخت نکردند و بعد از آن یک سال در برق تهران بازی کردم و بعد از آن، وقتی ازدواج کردم، به کانادا رفتم و الان هم آن‌جا زندگی می‌کنم.

*چند سال در کانادا زندگی می‌کنید؟

من از سال 2002 و حدود 17 سال است که در کانادا زندگی می‌کنم.

*کنار نیامدن با نبودن در کانون توجهات برای خیلی از بازیکن‌های ایرانی پیش آمده است، و حتی برخی تا پای اعدام هم پیش رفتند، تو چطور با این موضوع کنار آمدی؟

مهاجرت حتی برای یک فرد عادی، موضوع سخت و طاقت‌فرسایی است و برای کسی که در کانون توجه بوده، خیلی‌سخت‌تر است. من به‌خاطر دارم زمانی که رسیدم، با آقای پورنگ رضایی یک مغازه موبایل‌فروشی راه انداختیم و کارت تلفن می‌فروختیم و پیش می‌آمد که افرادی می‌آمدند و می‌گفتند که تو تشت‌زر، بازی فوتبال هستی؟ و من می‌گفتم که نه و من برادرش هستم. حمایت‌های همسرم و خانوده‌اش در کنار شریکم باعث شد تا به جامعه کانادایی عادت کنم و اتفاقاتی که برای دیگر هم‌بازیانم افتاد، برای من رخ ندهد. درباره تا پای اعدام رفتن هم باید بگویم، علی اکبریان فوتبالیست قابلی بود، اما محیطی که در آن زندگی می‌کرد، او را به این نقطه کشاند و حالا هم امیدوارم که مشکلاتش حل شود و هر کاری بتوانم برای او انجام می‌دهم. من و علی اکبریان در جوانی بهم شبیه بودیم و حتی بعضی وقت‌ها مردم من را در خیابان می‌دیدند و می‌گفتند کی آزاد شدی!

*مجتبی محرمی یک‌بار به مهدی طارمی گفته بود که من از این کارهایی که شما انجام می‌دهید، ده قدم جلوترم و ته خط هستم. نظر تو درباره کلیت این اتفاق‌ها و تفاوت‌های نسل جدید و قدیم چیست؟

مجبتی محرمی یکی از دوستان خوب فوتبالی من است و یکی از بهترین بازیکن‌ها تاریخ فوتبال ایران است، اما شرایط زندگی به گونه‌ای پیش رفت که او به حقش نرسید. فوتبالیست‌های آن سال‌ها مثل جواد زرینچه، نامجو مطلق و محرمی اگر الان بازی می‌کردند الان دستمزدشان حداقل پنج و شش میلیارد بود.

*بهترین بازیکنی که در دوران خودت از همه بهتر بود، که بود؟

ناصر محمدخانی؛ یادم می‌آید قبل بازی کشاورز و پرسپولیس، علی پروین مصاحبه‌ای کرد و از گفته بود نمی‌گذارد کشاورز بازی را ببرد و این تیم را با اختلاف شکست می‌دهد. در آن بازی من هافبک راست بودم و با جواد زرینچه نقطه قوت استقلال را تشکیل می‌دادیم و پرسپولیسی‌ها درخشان و کرمانی‌مقدم را در مقابل ما گذاشتند تا من و زرینچه را ناکام بگذارند. زمانی که وارد زمین شدیم، آقای قایقران به من گفت اگر لگد اول را زدی، می‌توانی نود دقیقه بازی کنی و اگر لگد اول را بخوری تا دقیقه 30 بیرون می‌آیی. من هم لگد اول را زدم و کرمانی‌مقدم به دقیقه ده نرسیده تعویض شد. ناصر محمدخانی به‌جای کرمانی‌مقدم آمد و گل برتری تیمش را هم به ثمر رساند و ما یک بر هیچ باختیم. البته باید بگویم مجتبی محرمی هم درکنار ناصر محمدخانی، خیلی مرا آزار می‌داد.

*بین امیر قلعه‌نویی و جواد زرینچه، کدام یک کاپیتان بهتری هستند و کدام یک رفیق بهتری؟

هر دو نفر از دوستان خوب من هستند، اما از لحاظ اداره تیم امیرقلعه‌نویی ذاتا یک رهبر و لیدر است و این‌طور به دنیا آمده است و زرینچه با روحیه‌ای که به بچه‌ها می‌داد، تیم را تقویب می‌کرد. من ترجیح می‌دم به این سوال پاسخ ندهم. درمورد رفاقت هم، هر دو از دوستان خوب من هستند، اما به دلیل اینکه سنم به زرینچه نزدیک‌تر بود و سال‌های زیادی در کنار هم بازی کردیم، با او بیش‌تر صمیمی بودم.

*دو مکتب استقلال در وجود دارد؛ مکتب حجازی و پورحیدری، تفاوت‌شان در چیست؟

من شاگرد مستقیم حجازی نبودم، اما پنج شش سال شاگرد آقای پورحیدری بودم و با آقای حجازی رابطه نزدیکی داشتم و جویای احوال هم بودیم؛ چون ویلای ما در کنار ویلای ایشان قرار داشت، هر چند وقت یک‌بار همدیگر را می‌دیدم و درباره شرایط استقلال و تیم صحبت می‌کردیم. درمورد تفاوت مکتب‌های باید بگویم که مکتب منصورخان حالت مصالحه داشت و ارتباط نزدیکی با بازیکن برقرار می‌کرد، اما ناصرخان همیشه فاصله‌اش را با بازیکن حفظ می‌کرد و جدی‌تر و منظم‌تر بود.

*بیش‌ترین که از فوتبال گرفتی از کدام تیم بود و دریافتی‌ات از استقلال چقدر بود؟

بیش‌ترین پول را از سایپا گرفتم. در مدت حضورم در این تیم شانزده میلیون درآمد داشتم و تقریبا هم‌زمان با ازدواجم بود که یک خانه هشتاد متری در گیشا خریدم. درمورد استقلال با گفتن یک خاطره شرایط مالی‌مان را توضیح می‌دهم. یک بازی جام حذفی با تیم گچ خراسان داشتیم و اردوی ده روزه‌ای برای این بازی برگزار کردیم. یک شب، در کارخانه یکی از طرفداران باشگاه استقلال خوابیدم و آقای اولیایی، 200 هزار تومان پول نقد به قلعه‌نویی داد تا میان بچه‌ها تقسیم کند. بعد از تقسیم به هر نفر حدود پنج یا شش هزار تومان رسید و این مبلغ، تنها دریافتی حقوق ما در ماه بود. مسئله مالی خیلی برای‌مان مهم نبود و بیش‌تر تعصب به باشگاه برای‌مان مطرح بود.

*آیا با رفتن به کانادا، ارتباطت به‌طور کلی با فوتبال قطع شده است؟

در سال‌های ابتدایی و با مشغله‌ای که داشتم از فوتبال دور شدم، اما از سال 2006 یک مدرسه فوتبال را تاسیس کردم و الان هم به همراه آقای نادر میراحمدیان، این مدرسه فوتبال را اداره می‌کنیم و ارتباطم با فوتبال نزدیک‌تر از قبل شده. به پیشنهاد آقای بشر هم، با مجله دنیای ورزش تورنتو همکاری می‌کنم و کارهایش را در دست گرفتیم. مدرک مربی‌گری را برای رده‌های سنی زیر 6، 8، 10، 12 و 14 سال را دارم. در همین اواخر هم قصد کردم تا دوره مدیریت ورزش را سپری کنم و ظرف چند ماه آینده هم مدرکم را می‌گیرم.

*یکی از آرزوهایت، برگزاری یک رقابت چند جانبه برای ایرانیان در تورنتو برگزار کنی، آیا این اتفاق رخ می‌دهد؟

من با آقای قلعه‌نویی و زرینچه صحبت کردم و این دو نفر خیلی مشتاق هستند تا اردوی پیش‌فصل آینده را در کانادا برگزار کنند. با توجه به رایزنی‌هایی که انجام شده است و حضور تاجران بزرگ در کانادا مثل آقای معصومی یا دیگر سازندگان پرتغالی یا ایتالیایی خانه‌های لوکس در کانادا، امیدوارم هستیم که درصورت اینکه شورای برون‌مرزی مجوزهای لازم را صادر کند تا در ماه تیر، مسابقات چهارجانبه با حضور استقلال، سپاهان یا تراکتور، یک تیم ایتالیایی یا پرتغالی و تیم شهر تورنتو که سابقه قهرمانی در لیگ را دارد، برگزار کنیم.

*بازی اول استقلال در لیگ برتر برگزار شد و به‌نظر تو آیا استراماچونی می‌تواند، شرایط بد استقلال را تغییر دهد؟

تیمی که پانزده، شانزده بازیکن و اسکلت تیمش را از دست بدهد طول می‌کشد تا خودش را جمع کند. در کنار همه این‌ها و با توجه به تمام مشکلات پیش‌فصل استقلال، باید این موضوع را هم در نظر گرفت که استراماچونی شناختی از فوتبال ایران ندارد و طول می‌کشد به شناخت کافی از این بازیکنان برسد. درباره بازی با ماشین‌سازی باید بگویم که حق استقلال باخت نبود و در کنار این شما فکر کنید که یک مربی در بازی اولش نمی‌توانست با بازیکنانش ارتباط درستی برقرار کند چراکه مترجمی در کنارش نبود. استقلال بد نبود، اما نبودن هماهنگی مشخص بود و حتی خلا یک لیدر در تیم احساس می‌شد و تیم رهبر نداشت. کار سرمربی استقلال سخت است، اما با توجه با نیروهای جوانی که این تیم دارد، من خوش‌بین هستم تا چند هفته دیگر تیم موفق شود.

*آیا باتوجه به حواشی اخیر استراماچونی در استقلال می‌ماند؟

کار کردن در فوتبال ایران برای هر مربی خارجی‌ای مثل راه رفتن روی لبه پرتگاه است و هر لحظه امکان دارد، پای مربی‌ای بلغزد و سقوط کند و یا مانند برانکو خوش‌شانس باشد که بتواند سه فصل قهرمان لیگ برتر شود. درمورد استراماچونی و باتوجه به شناختی که از مربیان ایتالیایی داریم، اگر در امکانات مدنظرش فراهم نشود، احتمالا استقلال را در دو سه هفته آینده ترک می‌کند. مورد دیگری که باید به آن توجه کرد، این است که در خیلی مواقع سکوها و لیدرها نقش زیادی در نگاه مردم به تیم دارند و مربیان ایرانی این موضوع را می‌دانند، اما استراماچونی احتمالا از این موضوعات خبری ندارد و باید هر چه سریع‌تر خودش را با بازیکنانش هماهنگ تا سریع‌تر نتیجه بگیرد.

*پرسپولیس قصد داشت تا یک اردوی تدارکاتی در کانادا برگزار کند و آیا شما اطلاعاتی درباره این موضوع دارید؟

اردوی پرسپولیس قرار بود با دعوت انجمن دوستی ایران و آمریکای شمالی و به درخواست برانکو برگزار شود. آقای نبی از سمت باشگاه با پرسپولیس با من در تماس بود تا امکانات را بررسی کنم و من با انجمن ارتباط گرفتم و همزمان باشگاه پرسپولیس، یک نماینده هم به کانادا فرستاد و باهم در ارتباط بودیم. با خروج برانکو اما این اردو لغو شد و البته دو طرف از هم گلایه‌هایی داشتند و انجمن می‌گفت باشگاه مدارک را به موقع ارسال نکرده است و باشگاه می‌گفت، انجمن تلاش کافی را انجام نداده است. باید بگویم کمپ باکیفیتی بود و حتی تیم‌های بزرگی مثل منچستریونایتد و لاتزیو در این کمپ اردو برگزار کرده بودند.

نظر شما