«محمد جوادی حصار»، فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو حزب اعتماد ملی، درباره استراتژی های متعدد از سوی اصلاح طلبان برای انتخابات به ویژه ایده نواصلاح طلبی محمد رضا تاجیک، به خبرنگار سیاسی برنا گفت: واقعیت این است که اصلاح طلبان در حوزهای به قدرت وارد می شوند که معطوف به نتیجه باشد یعنی اگر اصلاحطلبان، برنامه ای برای اصلاح امور برای ورود به قدرت دارند باید امکان اجرای آن برنامه را نیز داشته باشند. طی سالیان گذشته، اصلاح طلبان، مماشات زیادی را با بخش سخت قدرت انجام دادند و بسیار کوتاه آمدند تا بتوانند یک تعامل سازنده را با بخش های حاکمیتی و انتصابی قدرت در ایران ایجاد کنند. متاسفانه این تلاشها، نتیجه خوبی در پی نداشت، یعنی تکیه کنندگان بر اریکه قدرت غیرانتخابی، صدای اعتراضات مردمی را کمتر شنیدند و به مطالبات منتقدان کمتر توجه کردند و هرگاه مردم از طریق راههای انتخابی چه در مجلس و چه در ریاست جمهوری، برای ایجاد تغییرات موثر، عزم خود را نشان دادند، بعد از پیروزی آنها، موانع روزافزون شد و راههای دستیابی به برنامههای اعلام شده و پذیرفته شده را مسدود کردند که باعث ایجاد یاس و ناامیدی اصلاحطلبان و در متن جامعه نیز، منتقد معترض نسبت به وضع موجود افزایش یافت.
این فعال سیاسی اصلاحطلب افزود: بارها این بحث به میان آمد که چرا اصلاحطلبان برای انتخاباتی که هیچ نتیجهای برای آنها ندارد برنامهریزی کنند و شرکت کنند. عدهای هم در برابر این نگاه و نظر معتقد بودند که اگر عرصه را کاملا خالی کنیم، جریان مقابل ما یعنی جریان هژمونیخواه؛ استحکام خود را به روشهای شبهقانونی تقویت میکند و این تقویت باعث میشود که راههای بازگشت مسالمتآمیز به قدرت مسدود شود و برای بازگشت به قدرت، راههای مسالمتآمیز پاسخگو نباشد و ناچار شویم به پارهای از رفتارهای هنجارشکن که آن هم در اختیار ما نیست و از متن جامعه میجوشد، تن دهیم. در آن شرایط نیز ما به سازشکاری، منفعتطلبی، همراهی با جریانهای ضدمردمی و مقابل مردم متهم میشویم. بنابراین این دو رویکرد در اردوگاه اصلاحطلبان همواره وجود داشته و در بسیاری از جاها هم چون رویکرد دوم از جانب بزرگان اصلاحطلب مثل خاتمی، کروبی و موسوی در گذشته و مثل بهزاد نبوی مطرح میشده، باعث شد مردم حرمت نگه دارند و تا جایی که ممکن است با این صدا همآوایی نشان دهند اما به تعبیر رایج کارد به استخوان رسیده است و جریان مقابل مردم و تمایلات ملی حاضر نیست، کوچکترین انعطافی در رفتار خود نشان دهد و هرگاه که عرصه به او تنگ میشود به بازداشت و مسدود کردن فضای سیاسی، در تنگنا قرار دادن فضای رسانه و همچنین روشهای محدودیت ساز مبادرت می ورزد.
جوادی حصار بیان کرد: در نتیجه عدهای معتقدند وظیفه اصلاح طلبان این نیست که حتما در قدرت سیاسی حضور داشته باشند و جامعه را به پیش ببرند. این عده معتقدند ما میتوانیم بیرون قدرت حضور داشته باشیم و نقش خود را ایفا کرده و به صلاح جامعه فکر کنیم و در نهایت از بیرون نقش هدایتگر و منتقد را بر عهده بگیریم. وقتی در حاکمیت و قدرت سیاسی حضور داشته باشیم صدای ما توسط مردم شنیده نمیشود اما اگر خارج از قدرت سیاسی حضور داشته باشیم، میتوانیم با مردم همراه باشیم مانند همراهیهایی که در گذشته بخشی از چهرههای سیاسی و ماندگار ادبیات سیاسی یا حرکتهای سیاسی از خود نشان دادند.
وی افزود: به عنوان مثال گفته شده است که مهندس بازرگان نیز میتوانست مماشات کند و مدت زمان بیشتری در قدرت بماند اما یقینا به نابودی او منجر میشد. او خود را از قدرت کنار کشید و در نقش یک منتقد اجتماعی - سیاسی اولا صداقت و امانت خود را به جامعه سیاسی ایران اثبات کرد ثانیا در نقد قدرت سخن گفت و تأثیر فراوانی هم به جای گذاشت. مثال بعدی آیتالله منتظری است. میگویند آیتالله منتظری تا آخرین لحظه به انقلاب اسلامی وفادار ماند اما جزو منتقدین شیوههای رایج حکومتی بود و در نتیجه در نزد مردم هم محبوبیت داشت و هیچ کس به امانت، صداقت و وفاداری او نسبت به انقلاب تردید نداشت اما از او به عنوان یک چهره ماندگار در تاریخ انقلاب اسلامی یاد میکنند. اخیرا هم مثل کروبی و موسوی را در همین راستا تفسیر میکنند بنابراین برخی اصلاح طلبان این بحث را مطرح می کنند که چرا ما نباید این شیوه و منش را در پیش گیریم. با توجه به اینکه این روشها در نزد مردم نیز محبوبیت دارد. این دیدگاه، دیدگاهی است که عدهای ترویج میکنند و معتقدند که اگر ما بدون قید و شرط در انتخابات شرکت کنیم هرچند شورای نگهبان غربال گری کند ما باز هم تن به آن غربال گری میدهیم، این یک نوعی از پفیوزی سیاسی است که عین تعبیری است که عبدالله ناصری به کار برده بود. بنابراین این نوع گفتمان تقریبا ذیل گفتمان حوزه اصلاح طلبان تعریف میشود که معتقدند بیشتر از این نباید مماشات کرد.
وی با اشاره به دیگر نظرات اصلاحطلبان برای حضور در قدرت سیاسی نیز بیان کرد: عده ای هم خلاف نظر فوق را دارند مانند بهزاد نبوی و دوستان دیگر که معتقدند ما باید همچنان در انتخابات شرکت کرده و چانه زنی کنیم. ما باید تلاش کنیم تا بخشهای سخت قدرت سیاسی را متقاعد کنیم که همراهی با اصلاح طلبان و مردم به نفع حاکمیت و اصلاح کشور است و فایده آن در دراز مدت بیشتر از آن است که اکنون عرصه را خالی کنیم و بعدها بخواهیم، بازگردیم. بازگشتی که بازگشت ساده و منتج به نتیجهای نخواهد بود و با روشهای عادی نمیتوان به قدرت بازگشت. ممکن است رخدادی از جنس 88 اتفاق بیفتد و یا رخدادی از جنس دوم خرداد 76 ممکن است، اتفاق بیفتد که البته دوم خرداد 76 بسیار خوب بود اما ممکن است چیزهایی از جنس 88 هم دوباره اتفاق بیفتد. همچنین ممکن است بازگشت به قدرت سیاسی به آن قیمت برای کشور بسیار گران تمام شود بنابراین این گونه بازگشتن به قدرت را مصلحت نمیدانیم. بنابراین اینها بحثهایی است که در اردوگاه اصلاح طلبان مطرح است.
وی درباره اینکه بهترین شیوه حضور در انتخابات، اظهار کرد: به نظر من بهترین شیوه تعامل بین جناحین کشور است. دلسوزان هر دو جناح باید پای گفتوگوهای جدی بنشینند. من بارها این را عرض کردم که ما نیاز به برجام داخلی داریم. به معنای برنامه جامع اقدام مشترک سیاسی و ملی در داخل کشور خود همه گروههای سیاسی باید بتوانند در انتخابات در شیوه برگزاری انتخابات رقابتی دخالت داشته باشند، در تصمیمسازیها دخالت داشته باشند و از نتایج انتخابات هم برخوردار باشند یعنی به گونهای نباشد که فقط بخواهند مسابقه بدهند و یا مانند تماشاچیها، مسابقه را تماشا کنند و در نهایت نیز برگزارکنندگان آن مسابقه فقط سود ببرند. این اتفاق نباید رخ دهد. باید همه جریانات سیاسی امکان بهرهمندی از فواید مثبت قدرت سیاسی را داشته باشد.
این عضو حزب اعتماد ملی درباره اینکه برخی معتقدند نباید از رقیب عقب ماند نیز تاکید کرد: هیچ کاری با افراط و تفریط انجام نخواهد شد. اگر موقتا خیزی برداشته شود ممکن است در گامهای دوم و سوم زمینگیر شده و در نهایت نتیجه مطلوب نیز حاصل نشود. متأسفانه در همه جریانها این بحثهای صفر و صدی وجود دارد و ما باید به عنوان کسانی که به آرامش و صلاح و امنیت کشور می اندیشیم، باید کاری کنیم تا از این گونه رفتارهای صرفا مقطعی و زود گذر چشم بپوشیم و به یک آینده مهمتر، با ثبات و پایدار مردم در نقشآفرینی سیاسی فکر کنیم.
وی در پاسخ به اینکه جوانان اصلاحطلب در جریان اصلاحطلبی چه نقشی میتوانند ایفا کنند؟ گفت: ما در این حوزه دو رویکرد داریم. یک رویکرد گفتمان اصلاحی است. صاحبان تئوری گفتمان اصلاحطلبانه پیر و جوان ندارد سخن منطقی درباره شیوه اصلاح طلبانه و روشهای معطوف به اصلاح جامعه داشته باشد چه استاد سال اول دانشگاه باشد چه استاد تمام دانشگاه باشد در حوزه تئوری با تئوری برخورد میکنیم نه با سن و سال. بنابراین جوانان میتوانند تئوری و نظر بدهند البته با اصول و روش منطقی و مودبانهای که همیشه در حوزه اصلاح طلبان طرفدار داشته است.
وی در پاسخ به این سوال که آیا اصلاح طلبان در انتخابات پیش رو در حوزه جوانگرایی ریسک خواهند کرد یا خیر بیان کرد: اصلاح طلبان به نظر من جزو اولین مجموعههایی بودند که جوانگرایی را سرلوحه کار خودشان قرار دادند. شاهد بودیم در مجلس ششم جوانان زیادی حضور داشتند که یکی از مجلسهای نمونه بود. در دولت روحانی نیز بخش زیادی از مدیران، جوان بودند بعد از آن هر زمانی که اصلاح طلبان توانستند میدان داری کنند، جوانان بیشترین و موثرترین نقش را داشتند. اینکه بعضی وقتها بعضی سخنان از جانب استوانههای اصلاح طلب مثل حجاریان، بهزاد نبوی، تاجیک و شخص خاتمی و بقیه تئوریسینهای حوزه اصلاح طلبی مطرح میشود این به معنای آن نیست که اگر صدا شنیده شد امکان شنیده شدن صدای جوانترها نباشد. بنابراین آنها هم سخنان خود را مطرح می کنند و در مجامع و محافل سیاسی حضور دارند و کسی آنها را به این دلیل که جوان هستند، مورد بی توجهی قرار نمیدهد. ممکن است یک سخن خامی و نپخته از جانب جوان اصلاح طلب هم مطرح شود اما این بدان معنا نیست که نباید سخن جوانان را شنید بلکه باید آن سخنان را اصلاح کرد. به نظر من رویکرد به جوان در حوزه اصلاح طلبی یک سنت دیرینه است و به نظر من در این زمنیه مشکلی نداریم. اگر این توقع وجود داشته باشد که کسانی بگویند تا این پیران اصلاح طلب هستند ما دیده نمیشویم این یک سنت الهی است که در این قضیه سبقت و پیشینه ای هست و کسی نباید توقع داشته باشد، آنها دیده نشوند که ما دیده شویم؛ این یک واقعیت تاریخی است که چهرههای نامدار اصلاح طلب تا زمانی که حضور دارند در آسمان اصلاح طلبی ایران میدرخشند و دیگر ستارگان هم باید در این آسمان بدرخشند و انشالله همیشه بدرخشند.