گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، «ابلوموف» دومین کتاب ایوان گنچاروف، نویسندهی روسی است که اولینبار در سال ۱۸۵۹ منتشر شد. بسیاری از منتقدان ادبی این اثر را برترین اثر گنچاروف میدانند. این رمان بدیندلیل اهمیت دارد که بعد از انتشار، بلافاصله در میان مردم روس همهگیر و محبوب شد و توانست بر برخی از جنبههای فرهنگ و زبان روسی تأثیر بگذارد. لنین، «ابلوموف» را نمادی از اشتباهات و خطاهای فرهنگ روس میدید و معتقد بود برای حاصلشدن پیشرفت در جامعهی روس، باید اثر ابلوموویسم از جامعه پاک شود.
«ابلوموف» هجوی است درباره اشراف قرن نوزدهم روسیه که زندگی را با تنپروری و خمودگی میگذرانند. رمان گنچاروف در روسیه بسیار مورد توجه مردم و منتقدان ادبی قرار گرفت. تولستوی آن را «شاهکار بزرگ ادبی» مینامد و داستایوفسکی «زاده ذهنی سرشار» میخواندش. «ابلوموف» فلسفهای نیز دارد؛ فلسفهای که از آن به عنوان «ابلوموفیسم» یاد میکنند؛ ابلوموفیسمی که درونمایه آن تنبلی، ملال و پوچی انسانهای روسیه آن زمان است. اشرافزادگانی که تمامی زندگانی خویش را بدون کار کردن گذراندهاند.
خلاصه داستان:
«ایلیا ایلیچ ابلوموف دوران کودکی را در املاک پدرش در روستا در کنار خانواده و دوستش آندرهٔ میگذارند. در جوانی در سن پترزبورگ به استخدام دولت در میآید. پس از سالها خدمت در کار دولتی، ابلوموف بازنشسته همه روز در خانه روی کاناپه میلمد. لمیدگی برای او نه از روی خستگی یا کسالت، بلکه خو و عادت اوست. هر وقت در خانه است، که همیشه هست، بر روی کاناپه لمیده یا در خواب است.
آندرهٔ میکوشد ابلوموف را با زندگی اجتماعی آشنا کند و او را از سستی و خمودگی نجات دهد. اما تلاش او بیثمر میماند. عشق اولگا هم نمیتواند او را از رخوت و سستی بدر آورد. ابلوموف همچنان به زندگی راحت و خمودگی خود ادامه میدهد. با بیوهای ازدواج میکند و تا آخر زندگی با تن آسایی خود، که آندرهٔ آن را ابلوموفیسم مینامد، بسر میبرد.»
از این کتاب ویرایشهای متعددی تاکنون چاپ و منتشر شده است. اصل کتاب ابتدا به زبان روسی منتشر و سپس، به زبانهای انگلیسی و آلمانی و فرانسوی نیز ترجمه شد. سروش حبیبی اولینبار این کتاب را از روی نسخهی فرانسوی آن به زبان فارسی ترجمه کرد. در سالهای دور، نشر امیرکبیر این ترجمه را منتشر کرد. در سال ۱۳۵۵، مترجم این یادداشت را بر ترجمهی ابلوموف نوشت:
برای برگردان این کتاب ابتدا جز ترجمهی انگلیسی آن دراختیار نداشتم. دوست ارجمندم، دکتر ابراهیم ارجمندی که به این کتاب ارادتی خاص دارد، مرا به ترجمهی آن تشویق بسیار کرد و نسخهی آلمانی آن را برایم فرستاد که در ترجمه کمکم باشد؛ اما تفاوت میان این دو نسخه بهقدری بود که دیدم بد نیست ترجمه فرانسوی آن را هم بهدست آورم. در مقایسهی این سه نسخه، انگلیسی آن را بهسبب تفاوتهای بسیار از آن دو کنار گذاشتم. باوجوداین، بین آن دو نیز اختلافات مختصری بود و افسوس منحصر به ظرایف بیان نبود. گذشته از اینکه ترجمه در عین مقایسهی دو متن کار مرا دشوارتر و طولانیتر کرد، از اعتمادم نیز به امانت ترجمه نسبت به متن اصلی کاست؛ زیرا دیدم اگر از زبان روسی که افسوس به آن آشنایی ندارم، ترجمه میشد، نتیجه بهیقین با ترجمهی من تفاوتهایی ولو مختصر پیدا میکرد. امیدوارم که این ترجمه با همهی معایبش در معرفی این اثر بزرگ قدمی باشد و استقبال خوانندگان از آن باعث شود که صاحبهمت روسیدانی با ترجمهی دقیقتری این عیب را برطرف کند.
یادداشت سروش حبیبی بر چاپ ۱۳۵۵، امیرکبیر
ناگفته نماند سروش حبیبی خود صاحب آن همت بود و زبان روسی را فراگرفت و سپس، نسخهی ویرایششده و کاملتری با ترجمه از روی نسخهی روسیزبان آن ارائه داد. در سال ۱۳۸۶، نشر فرهنگ معاصر کتاب ابلوموف را با ترجمهی سروش حبیبی از نسخهی اصلی، در کتابی با حدود ۹۰۰ صفحه چاپ و منتشر کرده است.