با شناخت روحیات مخاطب در فیلم سازی؛

با روان مردم بازی نکنیم!

|
۱۳۹۸/۱۲/۲۷
|
۰۵:۵۹:۰۰
| کد خبر: ۹۷۸۳۸۰
با روان  مردم بازی نکنیم!
مجتبی احمدی- دبیر گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا

اصولا فیلمنامه پایه و اساس هر درام پیش از تولید و تبدیل آن به یک اثر نمایشی است و به همین دلیل است که انتخاب سوژه،سبک نگارش و چارچوب یک قصه تبدیل آن به یک فیلمنامه براساس طراحی موقعیت های نمایشی، شخصیت پردازی، تعلیق ها، چلنج ها و چالش های مورد نیاز تشکیل دهنده اجزای اصلی یک اثر نمایشی روی کاغذ است که می تواند به یک اتفاق مهم در عرصه هنرهای نمایشی تبدیل شود.

با این مقدمه باید گفت در فیلمسازی چه برای سینما و چه برای قاب تلویزیون و یا مدیاهای دیگر این سناریو است که ناجی اثر می تواند باشد و در قدم های بعدی کارگردانی، بازیگری، موسیقی و عناصر دیگر گره گشا هستند با این وصف باید گفت نویسنده باید بتواند در جهانی متفاوت با دیگر انسان های عرصه ی نمایش زیست کند چرا که او خالق جهانی است که قرار است دیگرانی در آن زندگی کنند و اگر این جهان خلق شده توسط نویسنده جهانی دروغین یا عیرقابل باور از آب در بیاید هیچ یک از عناصر دیگر نمی توانند دست به معجزه ای عظیم بزنند.

جدا از انتخاب یک قصه بکر، طراحی شخصیت های جذاب، موقعیت های خاص، پیرنگ های داستانی پُرچالش و پُر گره نیاز است تا نویسنده تبحری ویژه در شناخت مخاطبش به لحاظ روحی و روانی داشته باشد.

اگر به کارنامه سینمای دنیا و آثاری که در راس هرم بهترین ها قرار دارند سرکی بکشیم به سرعت به نویسندگانی خواهیم رسید که بیش از توانمندی در نگارش یک قصه روانشناسان و جامعه شناسان حاذقی بوده اند و براساس نوع روایتشان با هر نگاه جهان شمول یا منطقه ای مخاطبشان را دیده و شناخته اند درواقع نویسندگان داستانشان را از دنیای کوچکشان با ابعاد اتاقی که در آن می نویسند نمی توانند قصه ای با نگاه عالم گیر خلق کنند.

نیاز است که نویسنده در تمام اتفاقات روز دنیا، جامعه ای که در آن زندگی می کنند و تاثیری که هر اتفاق بر روح و روان مردم در ابعاد مختلف می گذارند، اشراف کامل داشته باشد وقنی که قصه ای نمی تواند ارتباط لازم را با مخاطبش برقرار کند نشان از این دارد که نویسنده به جهان اطرافش توجهی نداشته و دنیای کوچک و محدود خودش را نوشته است پس نمی توان توقع کرد که محصول اتفاقی ماندگار باشد.

جدا از اینکه قصه ها می توانند بدون تاریخ مصرف سالهای متمادی، بارها و بارها دیده شوند و هربار تاثیر به روزی داشته باشند نیاز است تا نویسنده حتی برای اتفاقات روز (با تاریخ مصرف زمانی) هم نگاهی با ابعاد کامل داشته باشد قطعا یک نویسنده همه ی ابعاد روحی و روانی انسان های مختلف را نمی شناسند پس نیاز است که با مشورت و نشست و برخاست های مستمر با روانشناسان و جامعه شناسان کشورش ضمن نزدیک تر شدن به حال و احوال جامعه اش، میزانسنی شبیه به مردم را در زاویه ای برابر با آن ها در مقابل اتفاقات و رخدادهای روز جامعه اش بگیرد در این حالت است که قصه قوامی موثر و باور پذیر به خود می گیرد اینکه نویسندگان در شرایط مختلف جامعه چه ژانری در نگارش انتخاب می کنند و چه فاکتورهایی را در نوشتن مدنظر دارند دقیقا به همین نکته باز میگردد که چقدر جامعه خود را می شناسند تردیدی نیست که شناخت از جامعه و مخاطبان هر اثر ختی روی انتخاب کلمات، سبک دیالوگ ها و حتی نقاط تعلیق و پایان بندی یک فیلمنامه قوی موثرب است با این اوصاف نمی توان نادیده گرفت فاکتور مهم مشورت نویسنده و یا گروه نگارش را در خلق ک فیلمنامه استاندارد، اتفاقی که مشخصا در بسیاری از آثار سینمایی و تلویزیونی اثری از آن دیده نمی‌شود.

نظر شما