به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، ساناز بیان در صفحه اینستاگرامش نوشت:
دوازده شبِ پنجشنبه ۲۷ مارس. روز جهانی تئاتر. به نمایش «این کدوم پنجشنبه است؟» (حمیدرضا آذرنگ) فکر می کنم به شباهت حال امروزمان با ارواح سرگردان سربازهای کشتهشدهی آن نمایش... گویی ما هم مثل آنها مدتهاست بالای قبر خودمان سرگردانیم و حیران از خودمان میپرسیم، آیا ما اشتباه میکردیم و باید با جبر و حکم و نیاز زمانه همسو شد؟ یا برحق بودهایم در ایستادن و جنگیدن برای آن چه درست میدانستهایم و نپذیرفتن آن راههای دیگر...؟ نمیدانم و نمیفهمم.
تعارف که نداریم. فرهنگ و هنر و بهخصوص تئاتر هرگز اولویت هیچ مسئول و دولتی نبوده و نیست.
اقتصاد ویران، بیبرنامگی و خالی کردن عرصه از آدمهای درست میتواند تئاتر را از «هنر»، «نان»، «ضرورت»، «آیین»، «امر اجتماعی» یا هر تعریف دیگری، به دیگی درهمجوش از سخیفترین و مبتذلترین روشهای سرگرمیِ صحنهای تنزل بدهد.
این نوشته هیچ تبریکی در خود ندارد. صادقانه نمیدانم که این روز را چرا و باید به چه کسی تبریک گفت؟ به خالقانِ خانهنشینِ شاخصترین نمایشنامههای معاصر و به قلمهایی که دیگر روی کاغذ نمیلغزند؟ به اندیشههای سرکوبشده؟ به دستههای بیپایان فارغالتحصیلان تئاتر بیآینده؟ به استعدادهای خیرهکنندهی تئاتر شهرستان که در حسرت ناچیزترین اندک ها هستند؟ به طراحانی که ناچارند سواد و دریافت و فهمشان را در چند چارپایه خلاصه کنند چون تئاتر از همیشه فقیرتر است؛ چون بهای همه چیز چند برابر شده و باز چون باید هر روز دکور را جمع کرد و پشت و پهلویی چپاند تا امکان اجرای چند نمایش دیگر در سالن فراهم بشود؟ به سالنهای خصوصیای که یکی پس از دیگری ورشکست میشوند؟ یا به بازیگران توانمندی که بیکارند چون این روزها موضوع و دغدغهی اصلی، گیشه است؛ چون آنها شهرت کمی دارند و چون: «باید بفروشیم تا دوام بیاوریم.»
از خودم میپرسم: کدام درست است؟ ما قرار است بر حقیقتی، بینشی یا دریچهای نور بتابانیم یا باید دنبالهی ذائقه و دغدغهی عمومی را بگیریم و همان را بازتولید کنیم؟ فرهنگ را باید ساخت یا صرفا به نظاره نشست؟
خودمانیم! در این وضعیت، اصلا حق انتخابی برای ما وجود دارد؟
بهراستی... این کدام پنجشنبه است تئاتر عزیز؟ این کدام روز جهانیت است؟