به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، متن یادداشت سلمان اکبری پاکرو به شرح زیر است:
هنرمند گرامی آقای مسعود بهبهانی نیا- نویسنده محترم داستان کیمیا
لابد توقع ندارید که امیر دریادار سیاری در کشاکش این همه مأموریتهای مهم ارتشی که یک ملت به آن ارج میگذارند، پاسخی به یادداشت شما بدهد. شناختی که از ارتش داریم هم نشان میدهد که این سازمان دفاعی صبور، کمتر فرصت خود را صرف مباحثه و مناظره با رسانهها و هنرمندان کند. اما به اندازه شناختی که از جنگ و ارتش دارم مینویسم و از جناب عالی میپرسم؛ واقعاً چرا ناخوانده مینویسید؟
ارتش تا به امروز به روی هیچ هنرمندی اخم هم نکرده، چه رسد به شلیک. همان قدر که محکم و باصلابت در برابر دشمن ایستاد، با خودیها مهربان است. از شرایطی که پیش از شروع جنگ بر سر ارتش آمده بود نمیگویم. اما لابد نخواندهاید و نمیدانید که امیر دریادار سیاری از روز نخست جنگ در خرمشهر حضور داشت و گلوله و ترکش به تنش نشست و به طرز معجزهآسایی زنده ماند؛ ایشان و یارانشان و هر که در خرمشهر حضور داشت، میدانند که روایت جنگ در خرمشهر حقیقت، با کیمیاگری شما تفاوت دارد.
شما که پیش از «کیمیا»، بجز «شرکت» که نگاهی کوتاه و ناگیرا به جنگ داشته، برای دفاع مقدس چیز دیگری ننوشتهاید، آیا لازم نبود داستانتان را با تحقیق جامعتری درباره 34 روز دفاع جانانه در خرمشهر مینوشتید؛ بلکه باورپذیرتر میشد تا کوچک و بزرگ با داستان کیمیایتان شوخی نکنند؟ آیا نباید پیش از نوشتن میخواندید که تکاوران ارتشی در خرمشهر، در برابر چند لشکر زرهی دشمن (با نسبت یک به بیست) چه حماسهها آفریدند؟، آن هم در شهری که تا پیش از آن حتی یک سنگر نداشت!
قطعاً نخواندهاید و لازم است برایتان بگویم که در خرمشهر عزیز ما، بجز پدری ارتشی که از بد حادثه و به صورت اتفاقی در بازگشت از کشورهای عربی همسایه، به خاطر فرزندانش درگیر جنگ شد یا شخصیتی که فقط با لباسی شبیه ارتش به صرف خرمشهری بودن، و نه به خاطر احساس وظیفه ارتشی، گویا در خرمشهرِ داستانتان با جیپ ارتشی تا خط مقدم مسافرکشی میکرد، دست کم دو گردان تکاور دریایی(1500 نفر)، 720 افسر- دانشجوی دانشگاه افسری و یک گردان دژ لشکر 92 هم حضور داشتند و کوچه به کوچه با تانکهای دشمن میجنگیدند.
برایتان از شهید صفا بگویم یا از شهید مرادی که در خرمشهر جانشان را از دست دادند؟ یا از رزمندگان گردان دژ بگویم که مردانه در برابر هجوم نابرابر دشمن ایستادند؟ اگر مینویسید و میسازید باید بخوانید که دلاورمردی از پادگان دژ پس از دفاع جانانه در برابر حمله دشمن مجروح و کم رمق به دست دشمن افتاد و دشمن به کین ایستادگی او و یارانش، پیکر این فرزند غیور ملت را با دو دستگاه خودرو آن قدر کشید تا به تنهایی تبدیل به دو شهید شد. آیا برایتان سخت نیست که خانواده شهید مختاری اثری که به دفاع از خرمشهر پرداخته را میبینند، اما در آن حتی، یادی از سوختن و خاکستر شدن شدن شهیدشان و یارانش نمیشود؟ آیا اینکه شهید مرادی سرش را در خرمشهر در برابر گلوله تانک دشمن گذاشت تا آتش به جان ملت نیفتد، وجدان قلمتان را خراش نمیدهد که درباره او هم باید بنویسید؟ آیا روایت این که شهیدی بدون سر به دشمن حمله می برد، ذهن و قلم هنرمندتان را نمیآزارد که اشارهای به حضور و شهادتش نکردهاید؛ برای یک بار هم که شده بخوانید و بدانید فقط تکاوران دریایی، بیش از صد شهید در خرمشهر دادند و بارها دشمن را تا مرز عقب راندند. کمیِ تعدادشان در برابر انبوه نیروهای دشمن را با جابهجایی واکنش سریع جبران کردند و هر جا حرکتی از دشمن بود، آتش تکاوران به استقبالش میرفت و اگر دستور خروج نبود، همین تکاوران تا آخرین نفر در خرمشهر شهید میشدند.
دریادار سیاری در خرمشهر حضور داشته و جانباز خرمشهر است، پارههای پیکرش را در خرمشهر به جا گذاشته و مسافر مدام خرمشهر است(این را خوب میدانم). او بیش از آنکه شما برای اثرتان غیرت به خرج میدهید، برای خرمشهر غیرت نشان میدهد و قطعاً تمام اثرتان (و آثاری که درباره خرمشهر است) را دیده و نواقصش را میشناسد. اما به شما توصیه میکنم اگر خواستید باز هم از خرمشهر بنویسید و بسازید و اگر حوصله خواندن نداشتید، حتماً آن بخش از کتاب عکس جنگ تحمیلی- دفاع در برابر متجاوز را که به دفاع از خرمشهر اختصاص دارد، ببینید. بنگرید که بدون دخالت ارتش در تولید این اثر، هیچ قاب عکسی از دفاع خرمشهر نیست که خالی از حضور ارتشیان باشد، خلاف قاب دوربین کیمیایی شما.
بسیار کم گفتم. اما باید تأکید کنم، جنگ، تخصص است و برند ارتشی دارد. باید این برند را بشناسید تا درباره جنگ درست بنویسید.
پژوهشگر جنگ و دفاع مقدس
سلمان اکبری پاکرو