به گزارش برنا؛ کلیپی 15 ثانیهای از رامین رضاییان در حالیکه دلهره بزرگی در چهره او در زمان تزریق واکسن کرونا دیده میشود، طی ساعات اخیر با واکنشهای زیادی مواجه شده است. نوعی ترس و دلهره در زمان تزریق واکسن کرونا که باعث شده تا در فضای مجازی بحث زیادی از ترس او از آمپول هم شکل گیرد!
رضاییان که بعد از حضور در الدحیل اکنون راهی السیلیه قطر شده و توانسته بار دیگر در همان شرایط کیفی و اوج خود عملکرد خوبی در جمع آبیپوشان به جا بگذارد، در شرایطی که ترجیح میدهد این روزها همانند گذشته از گفتگو و مصاحبه با رسانهها خودداری کند، در واکنش به موضوع مربوط به تزریق واکسن کرونا و ترسی که از آن داشت اینطور توضیح میدهد: خب ترس از آمپول که قطعا نبود. مگر میشود از آمپول بترسم؟ راستش با توجه به تحقیقی که درباره تزریق واکسن کرونا داشتم، تا حد زیادی دچار تردید و حتی ترس شده بودم.
وی ادامه داد: نمیدانستم بعد از آن چه میشود؟ عوارض آن چیست و چه تاثیری روی بدنم خواهد گذاشت. خب هر کس چیزی میگفت و این نگرانی باعث ترسم شده بود. ترسیدم که نکند بعد از تزریق با توجه به واکنشی که روی بدن میگذارد بمیرم!
مدافع ایرانی السیلیه که دوران قرنطینه 7 روزه را پشت سر گذاشته بود در اینباره میگوید: واقعا خیلی سخت است که بخواهی در یک جا قرنطینه باشی و اصلا با روحیه من جور در نمیآید. اما خدا را شکر که بعد از تزریق واکسن و تاثیر آن اکنون شرایط خوب است. البته باید 20 روز دیگر دوز دیگر آن را هم تزریق کنیم. با این حال بعد از آن با ارائه سرتیفیکیت دیگر برای سفرها با مانعی مواجه نیستی و نیاز نیست که دوران قرنطینه را پشت سر بگذاری.
رضاییان ضمن ابراز امیدواری برای ریشه کن شدن این ویروس میگوید: از ته قلبم برای همه مردم دنیا و خصوصا مردم عزیز کشورم آرزو میکنم که با ریشه کن شدن این ویروس به زندگی عادی خودشان برگردند.
مدافع ایرانی و احساساتی السیلیه قطر در پایان این گفتگو و در شرایطی که بغض کرده بود با یادآوری درگذشت مهرداد میناوند و علی انصاریان گفت: هنوز باورم نمیشود. واقعا باورم نمیشود. هر وقت در اینستاگرام یا فضای دیگری کلیپی از این دو عزیز میبینم منتظر حرف تازه ای از آنها هستم و اصلا تصور اینکه فوت کرده باشند را ندارم. در فرودگاه بودم که خبر فوت آقای میناوند را یکی از دوستانم دادند و واقعا خشکم زد و اصلا نمی توانستم تکان بخورم. چند شب پیش هم با دیدن برنامه آقای انصاریان بی اختیار اشکم سرازیر شد. نمی توانم و نمیخواهم باور کنم این اتفاق را. برای خانواده آنها صبر آرزو می کنم و امیدارم هر چه زودتر این بیماری لعنتی ریشه کن شود.