معرفی کتاب؛

«قرن روشنفکری» رمانی تاریخی درباره تأثیر انقلاب فرانسه بر کارائیب

|
۱۴۰۰/۰۳/۲۶
|
۰۴:۰۰:۰۰
| کد خبر: ۱۱۹۱۱۲۴
«قرن روشنفکری» رمانی تاریخی درباره تأثیر انقلاب فرانسه بر کارائیب
«قرن روشنفکری» رمانی تاریخی از آلخو کارپانتیه یکی از مشهورترین رمان‌نویسان کوبایی و آمریکای لاتین، با ترجمهٔ سروش حبیبی نویسنده ایرانی است.

به گزارش برنا، سروش حبیبی در مقدمه‌اش بر چاپ تازه رمان نوشته که نام این اثر در زبان اسپانیولی «قرن روشنفکری» بوده و در ترجمه انگلیسی نام آن به «انفجار در کلیسای جامع» تغییر یافته‌است.

او هم پس از گذشت ۳۶ سال از ترجمه نخست رمان و پس از بازنگری و ویرایش ترجمه نخست حالا تصمیم گرفته تا این بار از نام اصلی رمان استفاده کند. این رمان که در اواسط دهه ۵۰ تحت عنوان «انفجار در کلیسای جامع» منتشر شده همزمان شده بود با انتشار «صد سال تنهایی» گابریل گارسیا مارکز و در واقع زیر سایه شهرت مارکز و تبلیغات جهانی آن گم شد.

حبیبی مترجم این کتاب می‌گوید: «عنوان ترجمه اول «انفجار در کلیسای جامع» را مترجم انگلیسی به سلیقه خود انتخاب کرده بود که اشاره‌ای است به تابلویی که ذکرش در کتاب آمده و اشاره‌ای است پوشیده به انقلاب فرانسه که نظام موجود را از هم پاشیده و بنای کلیسا را به هوا پریشیده است. به این امید که با نظمی جدید و لابد بهتر بر زمین باز نشیند.

قرن روشنفکری (با عنوان انگلیسی انفجار در کلیسای جامع) یک رمان تاریخی است که توسط آلخو کارپانتیه نویسنده و موسیقی دان کوبایی نوشته شده است. این کتاب داستان سه یتیم ممتاز از هاوانا را دنبال می کند، در حالی که آنها با ماجراجوی فرانسوی ویکتور هوگو دیدار می کنند و درگیر آشفتگی انقلابی می شوند که در پایان قرن هجدهم میلادی ، جهان اقیانوس اطلس را لرزاند. این کتاب که که در ابتدا در سال 1962 منتشر شد ، یکی از تأثیرگذارترین آثار است که در دوره ی موسوم به "Boom American Latine" نوشته شده است.

«قرن روشنفکری» به عنوان یکی از بزرگترین رمان های تاریخی آمریکای لاتین شناخته می شود. این رمان تاریخی به تأثیر انقلاب فرانسه بر کارائیب می پردازد. شخصیت های اصلی همه اعضای یک خانواده هستند: دو خواهر و برادر ، کارلوس و صوفیا و پسر عموی آنها استبان. روایت آن به ماهیت چرخه ای کنترل ، تخریب و توسعه در طول انقلاب می پردازد. قرن روشنفکری از نظر سبکی ، عناصری از اگزیستانسیالیسم و رئالیسم جادویی را در بر می گیرد و تنش بین اروپا و آمریکای لاتین را که در بسیاری از آثار دیگر کارپانتیه یافت می شود ، به خوبی نشان می دهد.

فرهنگ، به اعتقاد کارپانتیه، که خود مظهر این باور است، چیزی عینی است. هریک از داستانهایش براساس داده هایی صریح و عینی استوار است، که او به اتفاق لویی ژووه هنرپیشه نامدار فرانسوی، در 1943 به هاییتی کرد.

«مرز جدایی آب ها» نتیجه کاوشی است در کرانه های اورینوکی، «شکار انسان» ترجمان دانسته های خصوصی اوست از موطن خود و بخشی از «قرن روشنفکری» در گوادلوپ نوشته شده است که صحنه قسمتی از ماجراهای داستان است. از این گذشته وصف این فرهنگ یا فرهنگ ها، بسیار دقیق نیز هست. نوشته داستان نویس را می خوانیم، اما در خلال آن یک جا با دانشمند، جای دیگر با تاریخ نویس یا جغرافیدان، کاشف، قوم شناس و گردآورنده فولکلور یا موسیقی شناس و آهنگساز یا گیاه شناسی آشنا می شویم، که از زبان شاعر با ما سخن می گوید. تعادل میان شاعر غالبا خیال پرداز و داستان سرایی که واقعیت را به دقت وصف می کند یکی از ویژگی های قابل توجه کارپانتیه است. هیچ یک از این دو نقش بر دیگری نمی چربد. در داستانهای او، که ساخته هایی موسیقی گونه اند، روایت و وصف واقعیت برحسب اقتضا، جای خود را به تغزل می دهد و غوغای غنا، چنان که در آوای ارکستری سرکشی می کند و به آسمان می رسد اما بهنگام در اختیار می آید و این در آثار نویسندگان آمریکای لاتین کمتر دیده می شود.

نظر شما