به گزارش برنا، در ابتدای این برنامه سید علیرضا میرعلینقی با اشاره به تاریخ مهاجرت موسیقیدانان ایرانی بیان کرد: آخرین مهاجرت بزرگ اهل موسیقی ایران تقریباً به اواسط سلسله صفویه برمیگردد که مدارک و کتابهای مرجع آن موجود است. در آن دوره عده بسیار زیادی از موسیقیدانانی که اصالتاً متعلق به نواحی مختلف و فرهنگ های گوناگون اقلیم آن روز ایران بودند و حتی بعضیها از خارج از اقلیم فرهنگی ایران آن روز به ایران آمده بودند و در پایتخت پادشاهی بزرگ آن زمان در اصفهان جمع شده بودند. اما به خاطر آزارها و فشارها دچار عدم امنیت جانی، مالی و... شدند و مهاجرت کردند.
وی افزود: پس از گذشت حدود ۳۰۰-۳۵۰ سال ما شاهد موج دیگر مهاجرت موسیقیدانان هستیم. اگر بخواهیم ریشهای به این مسئله نگاه کنیم، تقریبا از سال ۱۳۵۳-۵۴ آغاز میشود که تعدادی از موسیقیدانان و عموما موسیقیدانان برجسته که شرایط کار در ایران را با روحیه و خواستهایشان مساعد نمیدیدند و بیشتر از همه مسئلهشان روی عدم رعایت قانون کپی رایت، خواننده سالاری مطلق و ناهنجاریهایی که روح خلاقان اصلی موسیقی(آهنگساز و شاعر) را آزار میداد، تصمیم به مهاجرت از ایران گرفتند. برخی از موسیقیدانان رشته کلاسیک ایرانی از حدود اوایل سالهای ۳۰ از ایران رفتند.
وی اضافه کرد: بخشی اوایل انقلاب مهاجرت کردند چون اساسا دیدگاههای حکومت تازه روی کار آمده جمهوری اسلامی، نه با نوع موسیقی آنان موافقت داشت و نه با موقعیتی که موسیقی آنان در آن اجرا میشد. تنی چند از آنان ماندند و سعی کردند خودشان را با شرایط سازگار کنند، اما باز هم یک تعدادی از آنان رفتند. بعد از آن موج مهاجرت موسیقیدانان بود که با انقلاب همراه بودند که با محدودیت و ممنوعیت مواجه شدند و البته بیشتر آنها در همان اواسط دهه ۶۰ به ایران برگشتند.
میرعلینقی گفت: الان موج جدید مهاجرت موسیقیدانان است که از حدود اوایل دهه ۸۰ که ممنوعیتها و محدودیتهای بود، مشکلات اقتصادی بیشتر شد، شرایط تولید موسیقی دشوار شد، آنها به حوزه کشورهای همسایه رفتند. بعد هم عدهای به آمریکا مهاجرت کردند و جذب جامعه ایرانی لس آنجلس بودند. عدهای که موسیقی های سنگینتر مانند کارهای ارکستر سمفونیک و... کار می کردند، مجذوب ارکسترهای کوچک و بزرگ اروپایی شدند و بعضی از اینها که در ایران خوانندههای مطرح و سلبریتی ها شدند، با پول کافی رفتند و رحل اقامت در آنجا افکندند. یعنی زندگیشان آن طرف است. در بینشان آهنگساز خیلی به ندرت است یا اصلا نمیبینید، نوازنده خیلی به ندرت میبینید، شاعر اصلا نمی بینید. اینها چند نفر خواننده به تعداد کمتر از انگشتان یک دست هستند که به هر حال توانستند با اقبال عمومی و فرهنگ جا افتاده خواننده سالاری، بار خودشان را ببندند و به ایران به شکل محل کار نگاه میکنند و نه محل زندگی.
در بخش دیگری از این نشست، میرعلینقی درباره عواملی که باعث میشود یک هنرمند به فکر مهاجرت بیفتد، عنوان کرد: امکان یک زندگی راحتتر، مرفه تر، آزادیهای بیشتر، هوای خوب، کیفیت بالای تغذیه و بهداشت و مهمتر از همه امکان تحصیل عالی برای بچههایشان و امکان تفریح و گردش برای خودشان که مربوط به پولدارها است. عده زیادی نیستند و خیلی کم هستند. برای افرادی که پولدار نیستند، عدم امنیت مالی باعث می شود که خیلیهایشان اصلا وقتی به آنجا میروند، مجبورند کارهای دیگری به غیر از موسیقی انجام دهند و اصلاً جذب کارهای دیگر می شوند.
وی افزود: هرچه که شرایط سخت و سختتر شود، امکان خلق موسیقی خوب دشوارتر میشود. الان بیشتر موسیقیدانهای سعی کردند در بهترین شرایط خانه بگیرند. خانه خیلیهایشان در جاهای خوش آب و هوا است. بسیار به ندرت موسیقیدانی پیدا میشود که مانند دهه ۴۰ و ۵۰ و ۶۰ و حتی ۷۰ مایل باشد که آپارتمانش در مرکز شهر باشد. به هر حال موسیقیدان هنرمند است و هنرمند نسبت به افراد دیگر روحیه حساستر، لطیف تر و شکننده تر دارد، اختلاف بین کیفیت زندگی برایش کاملاً محسوس است و طبیعی است که دنبال کیفیت بهتری باشد. حتی آنهایی که خیلی از لحاظ بنیه مالی نتوانستند و نشده به ایدهآلشان برسند، یک نوع شمالنشینی (در اقلیم مازندران، گیلان، گرگان) را اختیار کردند ک اگر خیلی امکانات و تسهیلاتی که در تهران هست، آن جا نیست، حداقل سکوت و آرامش است. در مجموع اساساً وقتی حال جامعه خوب نیست، شرایط برای موسیقیدان هم خوب نیست و آن چیزی که تولید میشود قاعدتاً خوب نیست.
وی درباره تاثیر مهاجرت در آثار هنرمندان اظهار کرد: اگر بخواهیم مسئله تغییرات را در تولیدات هنری بررسی کنیم، باید از عمر این مهاجرت حداقل ۱۵ سال بگذرد. از لحاظ تکنیکی بعضی ها به مایه تکنیکی بهتری مجهز شدند، بعضیهایشان در میانسالی و پیری درس خواندند و در درس خواندن موفق بودند اما منابع الهام، ایدهها و جهان و فضای حسیشان را از دست دادند. سرچشمه یک عده خشک میشود و یک عده به تکرار خودشان می پردازند. یک عده خورده خلاقیتهایی که میکنند و کارهای خوبی که ارائه میدهند، عمدتاً از فضای ایرانی فاصله میگیرد. شما نمی توانید در یک اقلیم نباشید و بعد با حس و حال آن اقلیم یک چیزی را بسازید و این خیلی هم ربطی به ژانر موسیقی ندارد.
همچنین رضا مهدوی نیز درباره علت مهاجرت برخی موسیقیدانان گفت: بحث اینترنت باعث و بانی خیلی از مهاجرت ها شده است. اینکه یک هنرمندی در این دوران کرونا مجبور است خانه نشین باشد، ساز و قلم نقاشیاش را در دست بگیرد، نویسندگیاش را کند و مجاز نیست بیرون برود، میخواهد پروتکل های پزشکی و بهداشتی را رعایت کند، کمترین و حداقلترین امکانات همین سرعت اینترنت است که باید در اختیارش باشد تا بتواند به جامعهاش کمک کند و از طریق خانه به مردم امید افزایی داشته باشد. وقتی نیست، به کشور فقیر همسایه میرود. چون اینترنت پرسرعت دارند، هنرمندانشان با جهان ارتباط دارند. هنرمندان و موسیقیدانان ایرانی به نوعی نمیگویم ارتباط شما با جهان قطع است ولی ارتباط پیوستهای هم وجود ندارد و طبیعی است که سعی میکنند، علی رغم میل باطنی خود مهاجرت کنند.
مهدوی درباره بحث هویت، ملیت و تاثیر مهاجرت بر اثر هنری عنوان کرد: این به روحیات هنرمندان برمیگردد. خیلی از هنرمندانی که در سرزمین خودشان و اصطلاحاً در خاک خودشان هستند، آدمهای خیلی با احساس و اجتماعی نیستند، با همسایهها ارتباط ندارند، عینک دودی می زنند تا دیگران انها را نبینند. عموماً خلوتخانههایی در شمال ایران یا جاهای دیگر دارند. شاید در ظاهر زندگی اجتماعی دارند ولی آدمهای تنهایی هستند که هیچ اقلیمی برایشان فرقی ندارد و عموما آثاری خلق میکنند که بین مردم جایگاه و پایگاهی ندارد. گاه در کلاسهای درس و جاهایی که هستند خودشان میگویند که آدمهای بی عاطفهای هستند ولی دانش موسیقی را دارند. اما احساس موسیقایی که نقطه وصل اولیه است و هر کس که اسمش هنرمند است، باید این را خدادادی داشته باشد، ندارند. آنها حسابشان جدا است.
وی ادامه داد: آنهایی که به هر دلیل میروند و هرچه از جغرافیای ایران دورتر می شوند، طبیعتاً حس و حالشان میخوابد. یعنی کاتالیزورها و محرکهایی میخواهند که عموماً به مواد مخدر یا چیزهای ناسالم روی میآورند و با آنها هم نمیتوانند به دست بیاورند. اما وقتی در ایران هستند بایو سفر به دریای شمال، دریای جنوب، کویر ایران یا همین که روی پشت بام ساختمانشان در آسمان یک ستاره می بینند، الهام می گیرند و دست به خلق اثر می زنند. حالا یک دوره این افراد می روند و هر چه دورتر از اقلیم ایران میشوند، میبینیم که دست به خلاقیت هم که میزنند، یا ابتدایی جلوه میکند و یا در نهایت تکرار گذشته است. ما چیز جدیدی را تا الان نتوانسته ایم بینیم. اتفاقاً این فرد وقتی سن و سالی از آنها میگذرد، باز خواهان بازگشت با هر شرایطی به وطن خودشان هستند. چون میبینند جایی جز سرزمینشان مورد احترام مردم نیستند، در هر سرزمینی که بروند شهروند درجه ۲ و درجه ۳ میشوند، هنرشان آنجا خاستگاهی ندارد و اگر دارد در مراتب پایین است.
این پژوهشگر موسیقی بیان کرد: شما وقتی در بهترین جای دنیا و در آرامش هم باشید، اگر فکرتان جای دیگری باشد، مانند دانش آموزی میماند که به زور به سر کلاس آوردند اما از پنجره حیات را نگاه میکند و میگوید کاش من جای بچههایی بودم که با توپ پلاستیکی بازی میکنند. انسان هنرمند و انسانی که دارای احساسات و تاملات روحی است، طبیعتاً همیشه دچار این مشکلات خواهد شد و زمانی که در زمان و مکان خودش حضور ندارد، نمیتواند احساسش را دقیق و درست بیان کنند.
وی درباره علت موج جدید مهاجرتها اظهار کرد: محدودیتها و ممنوعیتها در نوع خودش وجود دارد. یک هنرمندی که دارای توانایی و قابلیت است که در ارکستر سمفونیک تهران حضور داشته باشد ولی آزمون های سلیقهای یا مدیریت سلیقهای با یکی از دهها هنرمند به گونهای رفتار میشود که او عطا را به لقایش می بخشد. یک بخشی فنی و مدیریتهای سلیقهای است که تاکنون خیلی آسیب زده است، از قبل داشتیم و الان هم داریم و امیدوارم در آینده نخواهیم داشت. یک بخش بحث روحی و روانی شخص است، حالا آن شخص هنرمند یا از دیگر مردم باشد. او احساس میکند اینجا جا نیست، عرصه بر او تنگ است و محیط بازتری میخواهد میرود. حالا یا موفق میشود یا نمیشود که به خودش مربوط است.
مهدوی افزود: مسئله سوم زیادهخواهی من نوعی است. هنرمندی که فکر می کند شق القمر میکند، از همه متفاوت تر است و باید اصطلاحا شرایط لاکچری داشته باشد. طبیعتاً هنرمندان به واسطه حساسیت بیشتری که دارند و فکر میکنند به واسطه اینکه خداوند یک ودیعه الهی را برایشان گذاشته و توانستند از مردم متفاوتتر باشند، خواستههای درونی و بیرونیشان بیشتر میشود. اگر مورد اقبال عمومی در بین بالادستیها و پایین دستیها و مردمشان قرار نگیرند، سریع تصمیم به عزم سفر می گیرند. باید به لحاظ روانشناختی سمینارهایی در دانشکدهها برگزار شود و متخصصان امر آسیبشناسی کند که متاسفانه هیچ وقت جدی گرفته نشده است. برخی مسئولان گفتند که رفتند، چه بهتر. یک عده گفتند که چقدر بد که رفتند. هیچ انجمن و مجموعهای نیامد بررسی کند و بخواهد که آنها دوباره برگردند یا دلجویی لازم دارند یا امکاناتی لازم است یا شرایطی باید فراهم شود که اگر آنجا هستند چقدر می توانند اینجا خدمت رسانی کنند. بالاخره ایرانی هر جایی باشد، باید برای وطنش خدمت کند. طبیعتاً یک اتریشی هر جای دنیا که باشد، باید برای کشور خودش خدمت کند. یک ژاپنی هم هر جای دنیا میرود و علم و دانش کشف میکند، وقتی هم وطن خودش را میبیند دوست دارد به او بیشتر خدمت کند.
وی اضافه کرد: موسیقی غذای روح انسانها است. امیدوار هستم که در دولت جدید اتفاق بیفتد و دلجویی شود و شرایطی فراهم شود که هنرمندان ایرانی به هر طریق به کشورشان برگردند و حتی اجازه فعالیت پیدا کنند.
در بخش دیگری از این نشست مجازی، رضا مهدوی درباره بازگشت حبیب به ایران اظهار کرد: آقای حبیب آمد و خیلی هم خوب بود، شرایط مجوز گرفتن هم داشت درست میشد اما دوستانی که در مرکز، در دفتر موسیقی وزارت ارشاد بودند، متاسفانه توجه کافی و وافی نکردند و شرایط به گونهای شد که ایشان عمرشان را از دست دادن هستند. انشاالله در آن دنیا برایشان جبران شود. خیلیها باید پاسخگو باشند که حبیب را چرا ناراحت کردند، یک هنرمندی که سالم و درست بود، شرایط فراهم شد و در بین صدها هنرمندی که آن طرف هستند، او برگشت. قطعا باید اثرش تولید میشد. حتی او تقاضا داد. زمانی که آقای میرزمانی مدیرکل دفتر موسیقی بود، او یک آلبوم عاشورایی را پیشنهاد کرد ولی نامه امضا نشد. متولیان امر وزارت ارشاد باید بگویند که وقتی کسی به لحاظ امنیتی مشکلش حل میشود و به وطن برمیگردد، چرا در سطوح پایینتر باید از فعالیتش جلوگیری شود. خیلی از دیگر هنرمندان هم به نظرم شرایطی دارند که دیگر باید برگردند و خیلی دیر شده است.