خاطرات ناشنیده ناخدا صمدی از شکستن حصر آبادان/ فیلی: نقش شمر مختارنامه را دوست نداشتم

|
۱۴۰۰/۰۷/۰۶
|
۱۴:۲۱:۳۸
| کد خبر: ۱۲۳۹۶۴۳
خاطرات ناشنیده ناخدا صمدی از شکستن حصر آبادان/ فیلی: نقش شمر مختارنامه را دوست نداشتم
ناخدا هوشنگ صمدی و محمد فیلی مهمانان برنامه پنجم مهرماه شب نشینی شدند.

به گزارش برنا؛ در بخش اول برنامه «شب نشینی» ناخدا هوشنگ صمدی فرمانده گردان تکاوران نیروی دریایی بوشهر به عنوان مهمان برنامه معرفی شد. ناخدا صمدی گفت: گردان یکم تکاوران دریایی در بوشهر بود و من هم فرمانده گردان بودم به همین خاطر در بوشهر حضور داشتم. از خرداد 58 در منطقه خوزستان، خرمشهر، بندر امام (ره) و اهواز برای کمک به ژاندارمری نیرو داشتیم. چهار تا 35 نفر در منطقه از نیروهای ما حضور داشتند. 31 شهریور ماه ساعت دو یا سه بعد از ظهر بود که به دیدن فرمانده منطقه در بوشهر رفتم چون هر روز این کار را می کردم؛ قبل از آن صدای غرش هواپیماهای صدام که به ایران حمله کرده بود را شنیدم. عراق همان موقع هم هوایی و هم دریایی به ایران حمله کرده بود و همه شهرها را به رگبار بمب و تیربار بست.

وی ادامه داد: وقتی به دیدن فرمانده رفتم به من گفت برایت ماموریت آمده این در حالی بود که دو ماه بود من بازنشست شده بودم و تسویه حسابم هم انجام شده بود فقط منتظر نفر بعدی بودم که مشخص شود واحد را به او تحویل دهم و خدمتم را تمام کنم. امریه آماده بود که به خرمشهر برویم. گفتم ماموریت من چیست گفتند دفاع از خرمشهر. این کار برایم سخت بود چون کار سنگینی یه من محول شده بود. به من گفتند می توانی بروی، می‌خواهی بروی یا بمانی؟ گفتم الان وقت رفتن نیست، می‌مانم. گفتم اینهمه خرج کردم، دوره های مختلف نظامی در کشورهای متفاوت دنیا دیدم و تربیت شدم برای امروز و افتخارم این است که با واحدم برویم خرمشهر. 12 شب 31 شهریور از درب پادگان با بدرقه خانواده ها و مسئولان شهر با 112 تا خودرو به سمت خرمشهر حرکت کردیم.

فرمانده گردان تکاوران نیروی دریایی بوشهر در بخشی از خاطراتش بیان کرد: جنگ خرمشهر هر لحظه پر از خاطرات شیرین و خاطرات بسیار تلخ است؛ دوست دارم همیشه از خاطرات بسیار خوبم بگویم و دوست ندارم با خاطرات تلخ کام مردم را تلخ کنم. لشکر زرهی عراق روز 19 مهر از رود کارون پل زد و عبور کرد و به سمت آبادان پیشروی کرد. از شمال همه راه های زمینی بسته بود، یک راه از سمت آبادان داشتیم که همه تدارکات در این دو ایستگاه تجمیع می شد و بعد به صورت زمینی برای پشتیبانی از نیروهای زمینی به آبادان می رفت. گروهانی به نام پشتیبانی رزمی داشتیم که در برابر اشغال رژیم بعث عراق در این منطقه، سه روز جلوی آن لشکر را با کمک پرسنل گردان در تلمبه خانه مارد گرفتیم و مسیر را ادامه دادیم تا اینکه دیگر نتوانستیم مقاومت کنیم.

ناخدا صمدی افزود: عراقی ها به جنگل های ذوالفقاریه رفتند و مسیر را برای عبور تانک ها فراهم کردند، روز هشتم آبان از مسیر بهمنشیر پل زدند و عبور کردند و وارد آبادان شدند که دریاقلی سورانی خبر داد که عراقی ها به آبادان آمده اند؛ تا آبادی سید پیشروی کرده بودند. بعد از این اتفاق ما هم وارد عمل شدیم و چند نفر بر آن ها را در رودخانه غرق کردیم و مقاومت را تا جایی ادامه دادیم که عراقی ها تا میدان تیر شمال آبادان در عملیات ذوالفقاریه با تلفات خیلی زیاد عقب نشینی کردند.

وی تصریح کرد: پس از اینکه گروه رزمی تکاوران تقویت شد در تاریخ 5 مهر 1360 عملیات شکست حصر آبادان انجام شد. قرار بود این عملیات 48 ساعته تمام شود اما 42 ساعت بیشتر به طول نیانجامید. 1700 نفر اسیر، 3 هزار نفر کشته، انهدام 3 فروند جت جنگی از ضربه هایی بود که ایران در این عملیات به عراق زد. پس از این عملیات اسرا را به سربندر بردند، سرهنگ ستاد که یکی از بهترین فرماندهان دوران جنگ بود 20 دقیقه به عربی برای آن ها صحبت کرد و اسرا آنقدر متحول شدند که که بعد از آن سخنرانی شعار الموت للصدام را سر دادند.

فرمانده گردان تکاوران نیروی دریایی بوشهر با اشاره به میزان حضورش در روزهای فعلی در منطقه خرمشهر و آبادان اظهار داشت: قبل از شیوع کرونا هرسال نمایشگاه راهیان نور داشتیم و با فرمانده برای افتتاح این نمایشگاه می رفتیم. تفنگداران نیروی دریایی خیلی برای خرمشهر زحمت کشیدند و به همین خاطر خودمان را از خرمشهر می دانیم و خاطرات خوبی از این شهر داریم.

ناخدا صمدی همچنین عنوان کرد: در یک عملیات به منطقه ای بسیار صاف در جاده ماهشهر به آبادان رسیدیم. به دشمن حمله کردیم ساعت 4 و 5 بعد از ظهر به بعد عراقی ها دوست نداشتند جنگ کنند چون شب می شد البته توپخانه ها فعال بود اما شب ها سکون بیشتری داشتیم. به منطقه ای کاملا صاف رسیدیم نزدیک 600 نفر نیرو داشتم. سریعا لودر و بولدوزر پیدا کردیم تا خاکریز درست کنیم؛ به صاحب بولدوزر گفتم باید تا صبح 150 متر خاکریز بسازیم. شروع به ساختن خاکریز ها کرد که ناگهان گلوله عراقی ها از بغل گوشش رد شد و او هم از بولدوزر پیاده شد و رفتو با او صحبت کردم و راه های مختلفی را به او پیشنهاد کردم، حتی از او خواستم بولدوزر را بدهد تا خودم خاکریز بسازم اما اجازه نداد؛ دوباره شروع به کار کرد و دوباره همان اتفاق برایش افتاد. تصمیم گرفتم کنارش بشنینم تا کارش را انجام دهد؛ بچه ها به او گفتند نترس ناخدا هست او گفت "گلوله ناخدا را می شناسد مرا نمی شناسد؟" در نهایت تصمیم بر این شد که روی خاکریز پشت به دشمن بایستم تا او کارش را انجام دهد و در برابر تمام گلوله های دشمن جاخالی دادم. در نهایت به بچه ها گفت فرمانده‌تان دیوانه است اما در واقع دیوانه آن 500 نفری بودم که آن جا خوابیده بودند و اگر آن خاکریز ها نبود جانشان به خطر می افتاد.

در بخش دوم این برنامه محمد فیلی بازیگر نقش شمر در سریال «مختارنامه» به عنوان مهمان با محمد سلوکی به گفت و گو نشست. فیلی گفت: بارها گفته ام از بچگی از شمر بدم می آمد و فکر نمی‌کردم موقعی قرار باشد این نقش را بازی کنم. دوست داشم در مختار کار کنم، وقتی مرا صدا کردند فکر می کردم هر نقشی را به من بدهند غیر از شمر.در آن زمان بیشتر کارهای طنز می کردم وقتی به دفتر مهندس فلاح رفتم آقای میرباقری گفت "بالاخره شمر من هم آمد" اما این حرف او بیشتر برایم یک شوخی بود. وقتی صحبت کردیم فهمیدم برای شمر مختارنامه انتخاب شده ام. با اکراه و ناراحتی آن را پذیرفتم، با خودم کل کل می کردم که نقش است و باید بازی کنی اما ته دلم به این نقش راضی نبود.

وی تصریح کرد: برای ایفای نقش در لباس شمر مختارنامه شجاع نبودم بلکه ترسو هم بودم چون نگرانی برای بازی کردن این نقش زیاد بود. ترس از برخورد مردم نداشتم چون در تعزیه دیده بودم که با مخالف خوان ها چطور برخورد می کردند و حتی گاهی بچه ها با تیروکمان دو شاخه آن ها را هدف قرار می دادند. دو هفته ابتدایی را با اکراه کار کردم اما بعد از آن اراده ام جمع شد، انگیزه گرفتم و کار را ادامه دادم.

بازیگر سینما و تلویزیون درباره حس و حالش در شروع جنگ افزود: آن روزها جنگ را تجربه نکرده بودیم، فرزندانم کوچک بودند و فقط در فیلم های خارجی جنگ را دیده بودیم و برایمان تخیلی بود. وقتی جدی بودن و جنگ ناجوانمردانه و تعداد کشته ها و وضعیت اسفبار آن زمان را دیدم خودم فیلمی را به نام «گشتی ها» کار کردم و نقشی داشتم که باعث شد شناخته شوم و به تهران بیایم. نقش یک افسر عراقی را در آن فیلم بازی کردم. هرچند نقشم گرفت ولی خودم از آن بدم می آمد. فیلم احمدجو به نام «شاخه های بید» آدمی با ظاهری شبیه به من میخواست چون با فیلم بردار رفیق بودم مرا صدا کردند و آن فیلم را هم کار کردم و بعد از آن فیلم طنز «قصه روستایی» را بازی کردیم و احمدجو به من قول داد با نقش خوبی که در کارهای بعدی به من می دهد این بی علاقه بودنم به نقش های قبلی را جبران کند که بعد «روزی روزگاری» را به من پیشنهاد داد.

فیلی در پاسخ به این سوال که چرا تا کنون در نقش رزمنده بازی نکرده است بیان کرد: من معتقدم اگر قرار باشد رزمنده را بازی کنیم باید اول خودسازی و تزکیه نفس کنیم. رزمنده جایگاه خاص و ویژه ای دارد که همه نمی توانند این جایگاه را داشته باشند. این ها شهید می شوند و به آن درجه رفیع می رسند؛ با خلوص نیت می روند و ما ها اگر نقشی بگیریم فقط می توانیم ادای آن ها را در آوریم.

وی ادامه داد: همیشه حسرت می خورم که ای کاش می شد دلاور مردی های آن ها را به درستی تصویر کنیم تا برای نسل های آینده کشور بماند. اینکه چطور جلوی دشمنی که چیزی نمی‌فهمید ایستادند و با ایمان و عشق رفتند و خدا شناس و وطن پرست بودند.

این بازیگر برجسته اظهار داشت: جنگ تحمیلی علیه ما باعث شد بسیاری از عراقی ها به سمت ایران جذب شوند. آن موقع عراق یک سیستم بعثی بود و نظام خاصی بود که با نظام کنونی عراق بسیار متفاوت است.

برنامه «شب نشینی» از دوشنبه تا جمعه هر هفته ساعت 23:30 به وقت تهران و 21 به وقت وین بر روی آنتن شبکه جهانی جام جم می رود. محمد سلوکی و عبدالرضا احمدی مجریانی هستند که برای مخاطبان فارسی زبان سراسر دنیا «شب نشینی» را اجرا می کنند و تهیه کنندگان این برنامه نیز کاوه امیری جاوید و یوسف بچاری هستند. در روزهای شنبه و یکشنبه نیز این برنامه ار مراکز استانهای کشور با اجرای مسعود روشن پژوه و به تهیه کنندگی یاسر معظمی گودرزی تهیه و پخش می شود.

اطلاعات بیشتر درباره «شب نشینی» و مهمان های برنامه هر روز در صفحه اینستاگرامی shabneshini.irani@ بارگذاری می شود.

نظر شما
المپیک و پارالمپیک
المپیک و پارالمپیک
اخبار برگزیده
المپیک و پارالمپیک
المپیک و پارالمپیک
المپیک و پارالمپیک
المپیک و پارالمپیک