به گزارش برنا، طی روزهای اخیر بخش تقطیعشدهای از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با شاعران مذهبیسُرا در سالهای گذشته توسط برخی رسانههای اصلاحطلب بازنشر شده که بر اساس آن گروه مذبور مدعی شدهاند که جمهوری اسلامی و سیاستهای کلان حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای بر اساس «انزواطلبی» در صحنه بینالملل طراحی شده است. در بخشی از این ویدئو معظمله میفرمایند: «... اکتفا کن به صله با پروردگار، بگذار همه دنیا [ارتباطشان با تو را] قطع کنند، و به قول خودشان تو را منزوی کنند؛ به درک! انزوای آنها چه ضرری به ما میرساند؟! حالا [وقتیکه] از انزوا خارج شدیم چه خیری بردیم؟! چه فایدهای از خروج از انزوا؟ ببینید اینها معارف اسلامی است...». در این میان برخی عناصر وابسته به جریان تحریف، نوعی فضاسازی را با محوریت موضوع «انزوای نظام در سیاست خارجی» در دستور کار خود قرار دادند.
آنچه آشکار است، جریان اصلاحات به تناوب وضعیت کشور، سعی داشته ظرفیت کاذبی را در راستای سیاستهای رسانهای خود ایجاد نمایند. حالآنکه فحوای بیانات مزبور رهبر معظم انقلاب بر پایه ارتباط میان بنده و خدا شکل گرفته و انزوا و یا به بیان بهتر سلوک الی الله ِ سالک را بر مدار دوریگزینی از اتصال به غیر ِخدا ترسیم کردهاند. بر همین اساس و آنچه در پی میآید، مغالطهسازی جریان تحریف در خصوص موضوع مطرحشده، محکوم به شکست است.
نکته عجیب در ارائه تحلیلهای یکطرفه و غرض ورزانه جریان تحریف، آن است که با وجود سلسله گفتارهای رهبر انقلاب در موضوع سیاست خارجی جمهوری اسلامی، کماکان عدهای معتقدند که دکترین سیاست خارجی ایران بر پایه مسئله «دوریگزینی از جهان» و یا بهبیاندیگر «انزواطلبی» استوار شده است.
بدخواهان نظام با وارونهسازی دکترین رهبر معظم انقلاب در سیاست خارجی تلاش میکنند تا سیاستورزی معظم له را انزواطلبانه القا نمایند درحالیکه ایشان بهصراحت فرمودهاند که: «ما راه تعامل و مذاکره و مبادله و تبادلنظر و نشستوبرخاست و معامله با هیچ کشوری در دنیا را جز همین رژیم صهیونیستی و آمریکا نبستیم؛ عملاً هم مشغول تلاش و فعّالیّت هستیم لکن همینطور که بارها گفتهایم مطلقاً نبایستی اعتماد ما به غیرنیروی داخلی باشد» [1].
پرواضح است که رهبری آمریکا در جهان طی دو دهه اخیر حداقل به دو دلیل عمده، کارایی لازم را از دست داده است. اول آنکه شکستهای اقتصادی- سیاسی آمریکا نظیر شکست در جنگهای عراق و افغانستان، و بروز بحران مالی بزرگ از سال ۲۰۰۸ به بعد، موجب افول قدرت این کشور در مناسبات جهانی شد. دوم هم آنکه، در کنار افول قدرت آمریکا، بازیگرانی منطقهای و فرامنطقهای مخصوصاً در حوزه اقتصادی (کشورهای موسوم به ببرهای آسیا و.. و در کنار آن تشکیل گروههای اقتصادی چون بریکس، کشورهای عضو پیمان شانگهای، کشورهای ۲۰ G و...) سر برآوردهاند که بیرون از چارچوب طراحیشده توسط سازمانهای اقتصادی بینالمللی، وزن و قدرت خود را در عرصه جهانی افزایش دادهاند. بر همین اساس است که نظم و مناسبات سنتی موجود در جهان برهمخورده و بهتبع آن، تعامل با دنیا، صرفاً محدود به تعامل با آمریکا و چند کشور غربی نمیشود.
رهبر انقلاب در این خصوص میفرمایند: «همه دنیا فقط اروپا و... غرب نیست؛ دنیا جای وسیعی است. قدرتها هم امروز در دنیا پخششده و تقسیمشده؛ شرق دنیا -یعنی منطقه آسیا- امروز مرکز یک قدرت عظیمی است. ما با اینها ارتباط داریم». در حقیقت، عرصه بینالملل، از حالت «تکقطبی» به سمت «چندقطبی» در حال حرکت است. اگر تا یک دهه پیش، این ایالاتمتحده بود که بهعنوان قدرت برتر جهان (هژمون) شناخته میشد، حال، با شکلگیری ائتلافهای جدید اقتصادی، قطبهای مختلف اقتصادی در جهان ظهور یافتهاند که مناسبات نظم سنتی را تحت تأثیر قرار دادهاند.
از سویی دیگر، جریان تحریف سعی داشته با دستکاری تاریخ و بیان برخی برشهای تاریخی، رویه امروزی جمهوری اسلامی را خلاف سیره پیامبر (ص) و ائمه معصومین (سلامالله اجمعین) بازنمایی کند درحالیکه وضعیت مسلمانان در سالهای سخت شعب ابیطالب و تحریم جامعه تازهمسلمان توسط کفار مکه و جامعه بدوی آن دوره، نمونه روشنی از تاریخ اسلام است که از سوی تحریف گران سانسور میشود!
جریان تحریف نهفقط تاریخ بلکه تعالیم قرآنی در برابر مواجهه با قدرتهای زورگو و استکبار را هم سانسور میکنند و سیاست نظام اسلامی در مقابله با طاغوتهای زمان را به «تنشزایی» و «ماجراجویی» تفسیر میکنند.
بهجز قرآن کریم، حتی در سیره مولای متقیان حضرت علی (ع) بارها به موضوع مقابله و خودباختگی در برابر ظالمان اشاره شده است، حضرت امیر (ع) در یکی از نامههای خود میفرمایند: «کونا لِلظّالِمِ خَصماً وَ لِلمَظلومِ عَونا» حضرت یکی از دلایل پذیرفتن خلافت را مقابله با ظالمان عنوان نموده، فرمودند: «اَما وَالَّذی فَلَقَ الْحَبَّةَ، وبَرَءَ النَّسَمَةَ، لَولا حُضُور الْحاضِرِ، وَ قیامُ الْحُجَّةِ بِوجُودِ النّاصِرِ، وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلَی الْعُلَماءِ اَنْ لا یُقارّوا عَلی کِظَّةِ ظالِم، وَ لا سَغَبِ مَظْلوم، لاَلْقَیْتُ حبلها عَلی غارِبِها، وَلَسَقیتُ آخِرَها بِکَأسِ اوّلها / سوگند به کسی که دانه را شکافت و جانداران را آفریده است اگر انبوه آن جماعت نمیبود یا گرد آمدن یاران حجت را بر من تمام نمیکرد و خدا از عالمان پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمکاران و گرسنگی ستمکشان خاموشی نگزینند، افسار حکومت را بر گردنش میافکندم و رهایش میکردم و در پایان با آن همان میکردم که در آغاز کرده بودم»
بر این اساس است که در قانون اساسی آمده است «جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود میداند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان میشناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند»
جریان تحریف در حالی ضرورت تعامل با نظام سلطه را القا و توجیه میکند که کشورهایی نظیر آمریکا و انگلیس و یا رژیم منحوس صهیونیستی با کمک یکی دو تا از کشورهای مرتجع منطقه، ناقضان بدیهیترین حقوق انسانی هستند. آنها بهویژه طی سالهای اخیر با به خاک و خون کشیدن کشورها و کشتار انسانهای بیگناه در فلسطین و یمن و افغانستان و عراق و ... و حمایت از تروریسم بینالمللی، حقوق بشر را لگدمال کردهاند.
علاوه بر اینکه در سالهای اخیر، سفاکان و ناقضان حقوق بشر با لگدمال کردن قوانین بینالمللی و موضوعاتی مانند برجام، دهها میلیارد دلار خسارت سنگین به ملت ایران وارد ساختند.
آیا بر طبق اصول حقوقی و سیاسی که در مناسبات بینالمللی هم پذیرفته شده است روا و بجاست که با چند کشوری که بارها اعتراف کردهاند در مخالفت با ایران وحدت استراتژیک دارند، وارد تعامل (بخوانید تسلیم و سازش) شویم؟
قابلتأمل آنکه، ملت ایران که زخم خوره دشمنی و ددمنشی نظام سلطه است، هرگز تن به چنین تسلیم و سازشی نداده و نخواهند داد.
اخیراً نتایج نظرسنجی مشترک دانشگاه «مریلند» و مرکز افکارسنجی «ایران پل» حاکی از آن بود که مردم ایران از ایالاتمتحده رویگردان هستند.
بخشی از این نظرسنجی درباره دیدگاه مردم ایران نسبت به آمریکا بود که بر اساس آن، 85 درصد معتقدند که تصورشان نسبت به ایالاتمتحده «بسیار نامطلوب» (75.9 درصد) و یا «تاحدی نامطلوب» (9.4 درصد) بوده است. علاوه بر این، شمار زیادی هرگونه امیدواری نسبت به کاهش سیاست خصمانه بایدن در قبال ایران را از دست دادهاند. در پاسخ به اینکه سیاستهای بایدن در قبال ایران را در مقیاس صفر (کاملاً خصمانه) تا 10 (کاملاً دوستانه) چگونه ارزیابی میکنند، 67 درصد در محدوده صفر تا چهار نمره دادند. درواقع از هر سه نفر، یک نفر سیاستهای بایدن را کاملاً خصمانه دانستند.
به اول بحث بازگردیم. بدون شک تأکید اخلاقی و عرفانی رهبر انقلاب بدان جهت بوده که فرد سالک در مسیر در صورت گذار از هرگونه واسطهها، «قدرت، عزت و ذلت» خود را از جانب حضرت حق تقاضا کند نه غیر آن.
بسط این رویکرد اساساً در حکومت نیز قابلرؤیت است. چه آنکه وقتی کارگزاران کشور به قدرتی غیر الهی متمسک و در برابر دولتهای زورگو تسلیم شوند، شکست و سقوط بهنوعی قطعیتر رقم میخورد!
بر همین اساس لازم است مدعیان «انزوای ایران»، تاریخ روابط خارجی قذافی و دولت آمریکا را (که چگونه به آمریکا و انگلیس اعتماد کرد و سرنگون شد) مطالعه کنند تا در خصوص تعامل یکطرفه با جهان استکباربیشتر عبرت بگیرند.
روشن است که راهبرد انزواطلبی، کشورها را به آنسو میبرد که روابط دیپلماتیک، اقتصادی، فرهنگی و نظامی خود با سایر تابعان نظام بینالملل را به حداقل کاهش میدهند. نکته قابلتأمل آن است که ویژگیهای جغرافیایی و ژئوپلیتیکی کشورها در امکان اتخاذ و موفقیت راهبرد انزوا، تأثیرگذار است. این در حالی است که موقعیت استراتژیک ایران چه از عصر طلایی «دوران ابریشم» و چه در وضعیت معاصر هیچگاه نه از منظر سیاسی و چه از منظر جغرافیایی در حالت «انزواطلبانه» نبوده است.
همچنین ازنظر ایران، تحقق امنیت پایدار در خلیجفارس، با مساعی جمعی کشورهای منطقه میسر است و هرگونه دخالت خارجی نهتنها کمکی به تأمین امنیت منطقه نخواهد کرد، بلکه به وخامت اوضاع منطقه نیز منجر خواهد شد؛ چراکه قدرتهای فرا منطقهای به دنبال پیگیری منافع خود هستند. همین نگرش، سبب ایجاد اصطکاک بین مواضع ایران و کشورهای همسایه از یکسو و ایران و قدرتهای فرامنطقهای حاضر در منطقه از سوی دیگر، شده و همچنین موجب تلاش کشورهای ساحلی و قدرتهای مداخلهگر، برای به حاشیه راندن ایران از مناسبات امنیتی مربوط به منطقه شده است.
حضور قدرتمند ایران در منطقه و تبدیلشدن جمهوری اسلامی به قدرت منطقهای در سایه تعامل با کشورهای جهان (ذیل چتر سیاست خارجی رهبر معظم انقلاب)، وضعیتی را به وجود آورد که بسیاری از تحلیلگران خارجی آن را نوعی از شمایل «قدرتورزی» در جهان تشبیه کردهاند.
از سوی دیگر جمهوری اسلامی روابط دیپلماتیک خود را با کشورهای قدرتمندی چون چین و روسیه گسترش داده و تقویت کرده است. ضمن آنکه ایران جزو معدود کشورهایی است که در اغلب عهدنامهها و کنوانسیونهای منطقهای و بینالمللی عضویت دارد و با بسیاری از کشورهای جهان از قاره آسیا تا آمریکا و آفریقا و تفاهمنامههای همکاری امضا کرده است.
درمجموع باید گفت که ادعای منزوی بودن ایران (به ادعای غربگرایان داخلی) با تبدیلشدن ایران به قدرت منطقهای و فرامنطقهای و شراکت راهبردی و اقتصادی با کشورهایی نظیر چین و روسیه در تضاد مطلق قرار دارد و محکوم به شکست است.