به گزارش برنا، عطیه همتی طی گزارشی روایتی از حضور زنان در ورزشگاه آزادی در بازی تیمهای ملی فوتبال ایران و عراق ارائه کرد.
بالاخره بعد از کش و قوسهای فراوان و نامه نگاریها و تهدیدها و همه حواشی ممکن پیرامون برگزاری مسابقه فوتبال ایران و عراق در مرحله مقدماتی صعود به جام جهانی، خانمهای فوتبالدوست توانستند مجوز حضور بگیرند و در ورزشگاه آزادی حاضر شوند. حضوری که با حواشی زیادی همراه شد و روایت های مختلفی از آن در فضای مجازی منتشر شد. این روایت یک خبرنگار خانم از حضور خانمها در استادیوم آزادیست. حضوری که با شیرینی صعود مقتدرانه ایران به عنوان اولین تیم آسیایی به جام جهانی قطر همراه شد.
پرچمها بالا؛ ما داریم میآییم!
از میدان آزادی تابلوهای استادیوم آزادی خودی نشان میدهند. این اولین بار است که این تابلوها برایمان معنی پیدا کرده و هر خروجی را که میپیچیم انگار وارد منطقه حفاظتشدهای میشویم که پیش از این نمیتوانستیم به آن ورود کنیم. در ورودی شرقی پارکینگ ۲۰ شلوغ ترین پارکینگ استادیوم است که برای خانمها آماده شده است. دخترها در همان بدو ورود بوقهایشان را بیرون کشیدهاند و پرچمها را بالا گرفتند و دارند لحظه لحظه ورودشان را با عکس ثبت میکنند. هوا خیلی سرد است. از قبل با چند استادیوم رفته حرفهای چک کردهایم که چه چیزهایی را باید ببریم و چه چیزهایی را نمیشود برد. برای همین توی بساط مان آب معدنی نداریم اما به خاطر تاکیدات زیاد چندتا پتو آوردهایم تا کمی از سرما در امان بمانیم.
هفتخان ورود به استادیوم
اولین مواجهه جدی ما با یگانهای حفاظت گیت اول است جایی که باید همه چیز را چک کنند. از لحظهای که وارد ورزشگاه شدهایم تا به جایگاه برسیم سه گیت را با شیوههای مختلف پشت گذراندهایم و هربار یکی از وسیلههایمان آب رفته است. یکی از بچهها توی کیفش لوازم آرایش دارد و همین باعث سوال مامورین حفاظت میشود. تلاش میکند همه جوره توضیح دهد که این وسیله کوچک قابلیت پرتاب شدن ندارد. مجبور میشویم چوبهای پرچمی را که بیرون استادیوم دانهای ۷۰ تومان خریدهایم را در بیاوریم و گوشهای رها کنیم. بوقمان هم وسط راه توی این گشتنها محل ایراد میشود و حین ماجرا خراب تا همین اول کاری حدود ۲۰۰هزار تومانی که بیرون استادیوم خرج کردهایم را ضرر بدهیم. به استادیوم هم که میرسیم می فهمیم دخترها چقدر بیشتر از سمت دیگر استادیوم بوق و پرچم دارند.
دوساعت تمام تشویق!
تونل شیبدار منتهی به جایگاه را دخترها با جیغ و هورا میدوند و وقتی وارد فضای اصلی میشوند لحظهای مات میمانند. ما اولین بار است حضور در چنین جایی را تجربه میکنیم پس عجیب نیست که تا مدتی ماتمان برده باشد. مات از سد محکمی که بالاخره شکست. از راهی که آمده بودیم و لذتی که سالها منتظر تجربه کردنش بودیم و حالا این لحظه، لحظه مواجهه بود با همه تعریفها و شنیدههایی که از پدرها و برادرها و پسرهای دور و اطرافمان داشتیم. استادیوم آزادی در روز پنجشنبه ۷بهمنماه دوبخش کاملا متفاوت دارد. یک بخش ۸۰درصدی حرفهای که نشسته است و با جایگاه بهتری که دارد بازی را زیر ذرهبین گرفته و یک بخش ۲۰درصدی که تمام دوساعت بازی را با بوق و پرچم بیشتر جیغ و هورا میکشد و روی پا ایستاده بود.
تازه واردها از ذوق هماهنگ نمیشوند!
دخترها تمام ۹۰ دقیقه را روی پا ایستادهاند و تشویق میکنند و از هر سمتی صدای بوق و سوت میآید. حدود ۱۰، ۱۲ خانم هم با کاورهای سبززنگ که رویشان نوشته شده همیار هوادار تلاش میکنند سروسامانی به تشویقها بدهند. موج راه بیندازند. تشویقهای استادیومی یاد بدهند و هرچه گلو پاره میکنند راه به جایی نمیبرند. نمیشود دخترانی که هیچوقت چنین تجربهای نداشتند را توی دوساعت نظم داد. دسته آخر هرکس کار خودش را میکند و فقط وقتی توپ و بازیکنان به سمت دروازه نزدیک به جایگاه میآیند به شکل هماهنگ جیغ و هورا میکشند. جایگاه خانمها پشت یکی از دروازههاست که نیمه اول دروازه عراقیهاست. چقدر دوست داشتیم نیمه اول ایران به این دروازه گل بزند تا یک گل مهم ملی را این بار نه از قاب تلویزیون بلکه خودمان با چشمهایمان ثبتش کنیم.
چه کسانی گزینشی هستند؟
روایت غالب در فضای مجازی در چندساعت مانده به شروع بازی فوتبال، گزینشی خواندن تماشاگران است. دلیلشان هم حضور بانوان چادری در ورزشگاه است. گویی که چادریها گزینشی و غیرچادریها مردم عادی هستند. همه اینها بهانهای میشود تا سراغ آدمهای مختلف برویم و از چگونگی آمدنشان بپرسیم.
دو دختر پشت سر ما از رشت آمدهاند. دو روز است تهرانند و پای سایت نشستهاند تا اینکه ساعت ۵ بالاخره میتوانند بلیط بخرند و بعد فوری خودشان را به ورزشگاه میرسانند. خانم پشت سری که حجابش را ممکن است دوربینهای تلویزیونی ممیزی بدانند میگوید داییش در فدراسیون فوتبال است و توانسته چند بلیط جور کند. دو خواهر پیدا میکنم که یکیشان چادریست و آن یکی با کلاه آمده! خندهام میگیرد لابد قرار است یکی را گزینشی و دیگری را مردمی تلقی کنند. دو خواهر دقایق آخر بلیط خریدند و آمدند. پرس و جوهای تصادفی نشان میدهد توزیع بلیط به شیوههایی غیر از فروش را نمیشود کتمان کرد اما تعداد زیادی از همین ۲۰۰۰نفر نیز به سختی توانستهاند به مشکلات سامانه فروش بلیط غلبه کنند و دست پراز آن بیرون بیایند. اتفاقی که میتوانست منظم و مرتبتر بیفتد اما به نظر میرسد ترس از رخدادن حواشی، مسئولین فوتبال را در بلیط فروشی شدیدا دست به عصا کرده است.
سمت خانمها دور افتخار ممنوع!
بعد از سوت پایان بازی تیم ملی ایران تبدیل به اولین صعود کننده آسیایی جام جهانی فوتبال میشود. صدا و هیجان به اوج خودش میرسد. پرچمهای زیادی وارد زمین میشود بازیکنها میخواهند دورتا دور زمین دور افتخار بزنند. دخترها هم می خواهند مزد این دوساعت تشویق را با تشکرفوتبالیستهای تیمملی بگیرند اما آنچه که ماجرا را تلخ میکند این است که دور افتخار به سمت جایگاه خانمها که میرسد از سمت عدهای عمدا کج میشود و فقط دو نفر راهشان را کج میکنند و به سمت خانمها میآیند. طارمی نیز چندی بعد خودش را از جمع بازیکنان جدا میکند و تنهایی به سمت جایگاه خانمها میآید و تشکر میکند.
کاش دربی هم بشود!
استادیوم بعد از دور افتخار از سمت مردان لحظه لحظه خالیتر میشود، اما جمعیت جایگاه زنان تکان نمیخورد! آنقدر که یگانهای حفاظت خواهش میکنند استادیوم را تخلیه کنیم ولی دختران دارند با غریبه و دوست عکس یادگاری میگیرند و لابد به خودشان میگویند چه کسی میداند شاید دیگر چنین اتفاقی نیفتاد! لیدرها هم دور هم جمع شدند و حالا شعارهای تیمی میدهند. یکیشان میگوید کاش برای استقلال هم بشود بیاییم. یکی دیگر میگوید دربی آمدن کلا خیلی کیف دارد! و همه همزمان سربالایی تونل را به سمت خروج بالا میرویم.
نه فحشی شنیدیم نه چیز بدی دیدیم
پیش از ورود به ورزشگاه توصیههای زیادی شنیده بودیم درباره اینکه گوشهایتان را بگیرید فحش نشنوید. نفس عمیق بکشید که کلی گل و گرس مواد مخدرقرار است استشمام کنید و کلی حرفهایی از این دست که هیچکدامشان را نه دیدیم نه شنیدیم. ما فقط دو ساعت تمام پرچم کشورمان را روی دست گرفتیم و در کنجترین گوشه استادیوم آزادی نام ایران را صدا زدیم!
انتهای پیام//