سالهاست که رسانه ملی در ساخت سریالهای چند فصلی مبادرت دارد و چند نکته در این مسئله جدی است که شاید برگرفته از تحقیقات میدانی و گپ و گفتهایی باشد که در سالهای اخیر با مخاطبان از اقشار مختلف و البته تهیهکنندگان، منتقدان، کارگردانان و به خصوص نویسندگان داشتهایم.
ساخت سریالهای چند فصلی بر اساس چه قواعدی اتفاق میافتد؟
- موفقیت سریال در فصول گذشته
- اقبال مخاطب
- پتانسیل قصه
- پتانسیل شخصیتها
- نظر سلیقه ای برخی از مدیران
- شرایط مهیا برای تولید آثار در فصل جدید
اگر به موارد فوق نگاهی جدی داشته باشیم و مباحث مرتبط با تولید را نیز مدنظر قرار دهیم اگر از نظر سلیقهای برخی از مدیران تلویزیون که بی دلیل یا با هر دلیل منطقی علاقمند به تولید برخی از سریالها در فصول بعدی هستند فاکتور بگیریم باید گفت اگر سریالی در فصل اول با اقبال مخاطب و موفقیت مواجه شد و قصه به لحاظ رنگ آمیزی شخصیتها و خرده داستان کاراکترها دارای پتانسیل فصل های بعدی باشد میتوان ساخت سری جدید را منطقی قلمداد کرد و این حق را به تلویزیون داد تا ادامه ساخت یک سریال را تصویب کند اما بارها در سالیان گذشته شاهد این بوده ایم که یک سریال بازنده در فصل اول به فصلهای بعدی کشیده شده است و عملا یک اشتباه به تکرار می رسد نه یک اتفاق هنری که مخاطبش را در فصل اول جلب کرده است.
گاهی اوقات شنیده می شود با توجه به مهیا شدن شرایط تولید ، جمع بودن بازیگران کنار هم، مهیا بودن لوکیشن و ... تنها به دلیل کاهش هزینه های تولید کار مدیران تصمیم می گرفتند فصلهای بعدی سریالی ساخته شود و از سوی دیگر گاهی شاهد این بودیم که سریالی به خواسته مخاطبان به فصل بعدی می رفت و عملا مدیران با مطالبه مخاطب روبرو می شدند تا سریالی حتی بر خلاف میلشان ادامه پیداکند.
مدیران جدید بدانند ساخت فصل جدید یک سریال باخته پیش از آنکه یک صرفهجویی در تولید باشد دور ریختن پولی است که می تواند بودجه اولیه یک تفکر جدید در سریال سازی بشود و عملا نباید به دلایل اقتصادی و نکات فوق به فکر ساخت سریال در فصل جدید بود.
شخصیتهای جذاب
نکتهای که شاید برگ برنده بسیاری از سریالها در فصلهای بعدی است خلق شخصیتهای گیرا و عمیق است که در ژانرهای مختلف خودشان می توانند بار دراماتیک اثر را به دوش کشیده و حتی پتانسیل این را دارند که با یک قصه معمولی یک اتفاق ماندگار را رقم بزنند.
در حقیقت می توان گفت یکی از نقاط ضعف بسیاری از سریال ها که تماشاگر را با خود همراه نمی کند و در همان فصل اول نیز آبی از آن گرم نمی شود به کم رمق بودن و ضعیف بودن طراحی کاراکترها برمی گردد.
متاسفانه انگشتشمار هستند شخصیتهایی که از دل سریالهای ایرانی تا سالها در اذهان باقی میمانند و می توانند ذهن مخاطب را درگیر خود سازند.
کشش داستان
گاهی قصه ها پتانسیل این را دارند که به چند فصل کشیده شوند و دو خطی داستان آن قدر غنی است که بتواند بسط پیدا کند و ماجراهای نویی بر سر داستان اصلی سوار شود.
در این شرایط بدیهی است که کشش قصه به تیم تولید مدیران این اجازه را می دهد با بازخوردی که از مخاطب می گیرند به فصل های بعدی فکر کنند چرا که داستان شخصیت ها آن قدر غنی است که بتوانیم با آنها به فضاهای دیگری برویم.
اقبال مخاطب
گاهی یک سریال با موفقیت در میان مخاطبان مواجه می شود اما نه قصه توانایی و کشش را دارد و نه شخصیت ها می توانند صاحب داستان جدیدی در موقعیتی دیگر باشند و در حقیقت ادامه دادن این سریال وقتی که نه شرایط داستان مهیا است و نه ابعاد کاراکترها این رنگ آمیزی را برای ادامه دارد بهتر است سریال در اوج کنار برود تا خاطرات ماندگاری که برای مخاطب ایجاد کرده است مدتها در ذهن بماند، نه اینکه با ادامه دادن یک سریال قوی و رسیدن به یک اثر متوسط یا ضعیف تمام خاطرات مخاطب را از بین ببریم.
انتهای پیام/