شاید یکی از دلایل اصلی شکست در هر عرصه ای موفقیت نابهنگام باشد، با این توصیف که گاهی اوقات تعریف و تمجیدهای بیش از حد و شاید موفقیت های زودتر از موعد استاندارد به خصوص در عرصه هنر دلیلی باشد تا آن وسواس و دقت و تمرکز و توجه لازم کم کم از بین برود و شاهد این باشیم که یک اتفاق موفق به سراشیبی افت کیفی برسد. اتفاقی که بارها در عرصه های مختلف هنری و به خصوص ورزشی شاهد آن بوده ایم.
پلتفرم های نمایش خانگی شروع رویایی داشتند و این استقبال پررنگ باعث شد به سرعت جایگاه خود را در میان مخاطب پیدا کنند و به یکباره شاهد این بودیم که خانواده تلویزیون و به خصوص مدیران و فعالان حوزه نمایش از این رقابت هراس کردند که شاید شرایط طوری پیش رود که عملا سریال های تلویزیونی جای خود را به سریال های جذاب شبکه نمایش خانگی داده و کم کم حجم وسیعی از مخاطبان به سمت سریال های پلتفرم ها کشیده شدند.
اگرچه مخاطب برای دنبال کردن سریال های نمایش خانگی باید دست به جیب می شد و تلویزیون رایگان را کنار گذاشت تا سریال های جذاب تری را در پلتفرم ها ببیند کم کم شاهد این بودیم که بخش اعظمی از سریال های تلویزیون از سوی مخاطب کنار زده شدند و چند مجموعه موفق در شبکه نمایش خانگی با ویژگی هایی چون؛
- داستان قوی
- بازیگران بنام و چهره
- حضور چهره های محبوب مانند خوانندگان
- کارگردانان کارنامه دار تلویزیون و سینما
- و البته نزدیک شدن به خطوط قرمز در قصه گویی و انتخاب سوژه و محتوا
صاحب طرفداران پروپا قرصی شدند که هم برای پلتفرم ها نان و آب داشت وهم برای تلویزیون تهدیدی شد تا مسئولین و سیاست گذاران رسانه ملی به فکری اساسی برای آینده پیش رو فرو روند.
اینکه تلویزیون از این رقابت سود کرد یا خیر یک طرف ماجرا بود ، اینکه آیا پلتفرم ها از این فرصت موفقیت استفاده ای به جا داشتند یا نگاه بیزینسی اجازه نداد در اوج بمانند و کم کم رو به افت رفتند موضوع دیگری بود که این روزها شاهد آن هستیم.
آشکار بود که سریال های شبکه نمایش خانگی با وسواس بیشتری از فیلمنامه تا اجرا مدیریت می شدند اما در ادامه شاهد تولید چند سریال ضعیف بودیم که مشخصا هیچ دقت و توجهی روی ساخت آنها محسوس نبود و تنها به عنوان یک بیزینس تیم تولید روی آن تمرکز کرده بود و بدون تعارف باید گفت به مرور یک روزمرگی عجیب وغریب بر ذات پلتفرم ها رخنه کرد و به یک باره در کنار چند اثر قابل قبول و قوی شاهد این بودیم که این مدیوم نیز چند سریال ضعیف و پر انتقاد را در حال پخش دارد.
فراموش نکنیم که موفقیت پلتفرم ها بخاطر دقت و وسواسی بود که در ساخت این آثار دیده می شد وگرنه تلویزیون با آثار در دسترسش و هزینه ای که برای مخاطب نداشت در اولویت می ماند و هرگز مخاطب در شرایط اقتصادی فعلی به سراغ سریال پولی دیدن نمی رفت.
این روزها تهدید جدی فاصله گرفتن مخاطب و بی اعتماد شدن به پلتفرم ها محسوس است چرا که برخی از سریال های تولید شده در پلتفرم ها به نوعی در قواره های تله گذاری برای مخاطب تنها به نمایش یک ویترین پر بازیگر و زرق و برق های مرسوم بسنده کرده اند و مخاطبشان را در قدم اول جذب می کنند اما در ادامه شاهد یک اثر کم رمق و غیر قابل تحمل هستیم.
به زودی سریال یاغی راکه استارت خوبی داشت اما در ادامه این روزها شاهد افت کار و کش دار شدن برخی از سکانس های بی تاثیر در درام هستیم که البته از جنس و نوع کار محمد کارت بعید به نظر می رسد.
محمد کارت در سریال یاغی داستانی خاص را با کارگردانی ویژه کلید زد تماشاگرش را جذب کرد و بیش از ده قسمت سریال پر از اتفاق و چالش و تنش های جذاب دراماتیک در کنار کاراکترهای رنگ آمیزی شده درست بود که مخاطب را سکانس به سکانس گاهی حتی پلان به پلان سورپرایز می کرد. اما در ادامه شاهد این بودیم که این سریال قوی در یکی دو قسمت آخر (پخش شده) کمی در قصه گویی هر قسمتش و حتی پیشرفت داستان روی شخصیت ها آن طراوات و تازگی ابتدایی را ندارد که البته می تواند تا حدودی طبیعی باشد چرا که مخاطب به اندازه کافی از سریال و شخصیت ها داستان و چلنج گرفته است و حالا باید به سمت سرازیری سریال و قصه برویم و باز می توان به محمد کارت و تیمش اعتماد کرد و در انتظار اتفاقات جذاب و ویژه در سی درصد پایانی سریال یاغی هم بود .