به گزارش خبرگزاری برنا، یاسر خانی در یادداشتی نوشت: شرکتهای سرمایهگذاری در طول حیات خود فراز و نشیبهای مختلفی را طی میکنند. برخی از آنها به دلیل عملکرد قوی، واحدهای موفق و برخی نیز به علت عملکرد ضعیف، واحدهای ناموفق شناخته میشوند. عواملی همچون رقابت شدید و بیاطمینانی به محیط تجاری به طور اجتنابناپذیری احتمال بحران مالی شرکتهای سرمایهگذاری را افزایش داده است. در صورت توفیق نیافتن شرکتهای بحرانزده در سروسامان بخشیدن به وضع خود، حذف از صحنۀ رقابت و ورشکستگی در انتظار آنهاست. در نهایت ورشکستگی شرکتهای سرمایهگذاری، باعث زیانهای هنگفتی در سطح خرد و کلان به این شرکتها میشود.
از جمله دلایل عدم موفقیت را میتوان به دو دسته داخلی و بیرونی یا محیطی تقسیم کرد.
در سالهای اخیر فضای اقتصاد کلان و نا اطمینان اقتصادی موجب شده است تا بسیاری از سرمایهگذاریها با شکست مواجه شود یا دست کم عملکرد مطلوب مورد انتظار محقق نشود.
از جمله عوامل درونی که منجر به عدم موفقیت شرکتهای سرمایهگذاری میشود نیز میتوان به عدم شناخت کامل بازارهای سرمایه، نبود پرتفوی متنوع، تمرکز صرف بر صنایع خاص، و سرمایهگذاری در پروژههای بلندمدت اشاره کرد. اگر چه در پروژهها و طرحهای سرمایهگذاری بلندمدت انتظار بازدهی مناسب وجود دارد، ولیکن فضای تغییرات سریع و غیر قابل پیشبینی میتواند ریسک این نوع سرمایهگذاریها را بهشدت بالا ببرد.
از این رو، پیشبینی وضعیت محیطی، وضعیت اقتصاد کلان و وضعیت صنعت و همچنین آگاهی از جهتگیریهای سیاستها و وضع قوانین میتواند به تصمیمگیری درست کمک کند.
با توجه به سرعت تغییرات در بازارهای مختلف و رشد سریع صنایع ناشی از فناوریهای نوین، از جمله مواردی که میتواند به موفقیت شرکتهای سرمایهگذاری کمک کند تصمیمگیری سریع و چابک میباشد. برای اینکه یک شرکت سرمایهگذاری بتواند تصمیمات بهموقع و به تبع آن اقدام بهموقع انجام دهد، میبایست ساختار تصمیمگیری چابک داشته باشد. بسیاری از شرکتهای سرمایهگذاری به دلیل عدم تصمیمگیری بهموقع در هیئت مدیرة شرکتها، متأسفانه در زمان مناسب اقدام به سرمایهگذاری نمینمایند و در نهایت آنگونه که مورد انتظار است بهرهای از سرمایهگذاری نمیبرند.
با وجود این، بیشتر صاحبنظران توافق دارند که ضعف و ناتوانی مدیریت یکی از مهمترین و اصلیترین دلایل بحران مالی شرکتهای سرمایهگذاری است. به بیان دیگر، تصمیمات ضعیف و مهارت پایین مدیر در رهبری، شرکت، آنها را به سمت بحران مالی و در نهایت ورشکستگی سوق میدهد.
الگوهای پیشبینی بحران مالی و عدم موفقیت در شرکتهای سرمایهگذاری در سه دستۀ الگوهای آماری، هوش مصنوعی و نظری طبقهبندی میشوند. مطالعات اولیه در این زمینه، بر روشهای خطی مانند الگوهای تحلیل چندگانه، لاجیت و پروبیت متمرکز بود. در سالهای اخیر روشهای مبتنی بر هوش مصنوعی و شیوههای دادهکاوی همچون شبکۀ عصبی، الگوریتم ژنتیک و سیستمهای هوشمند، به دلیل توانایی آنها در استخراج اطلاعات مفید از میان مجموعه دادههای زیاد و نیز نداشتن مفروضات محدودکننده اثربخشی و اعتبار پیشبینی روشهای خطی (مثل خطیبودن، نرمال بودن و مستقلبودن متغیرهای ورودی) به طور گسترده برای پیشبینی بحران مالی و عدم موفقیت شرکتهای سرمایهگذاری استفاده شدهاند بهتازگی روشهای تجمیعی هوش مصنوعی نیز در برخی پژوهشها به کار گرفته شده است که نسبت به شیوههای انفرادی هوش مصنوعی عملکرد بهتری داشتهاند.
نداشتن آموزش، تجربه، توانایی و ابتکار عمل به وسیله مدیریت، بقای واحد تجاری در عرصه رقابت و فناوری را با مشکل روبهرو میسازد. بیشترین تعداد ورشکستگیها به دلیل ناکارآمدی مدیران است و همکاری نکردن و نبود ارتباط مؤثر مدیران با افراد حرفهای و متخصصان را نیز در برمیگیرد.
ثبات در مدیریت شرکتهای سرمایهگذاری میتواند به بهبود عملکرد این شرکتها کمک کند. بسیاری از شرکتهای سرمایهگذاری، در ایران به دلیل عدم ثبات در مدیریت و جابهجاییهای مدیریتی در کوتاهمدت، دچار مشکلات عدیده میشوند و در نهایت، این موضوع منجر به آسیبدیدن شرکتها میشود.
با افزایش رقابت بین شرکتهای سرمایهگذاری، مزیت رقابت پایدار شرکتها عامل مهمی برای بهبود عملکرد و کاهش احتمال بحران مالی در این شرکتهاست. در دیدگاه مبتنی بر منابع، تأکید زیادی بر نقش مدیران در موفقیت شرکتها شده است. در این دیدگاه، توانایی مدیریت منبع با ارزشی است که دستیابی به مزیت رقابتی پایدار را برای شرکتها امکانپذیر میسازد.
انتهای پیام/