
زهرا قربانی؛ گروه سیاسی: این روزها، مذاکرات هستهای ایران و آمریکا نهتنها توجه رسانههای داخلی و خارجی را به خود جلب کرده، بلکه به یکی از موضوعات داغ و پر سر و صدای جهان تبدیل شده است؛ بهطوری که تحلیلها و گمانهزنیهای مختلفی درباره نتایج آن مطرح میشود.
البته بحث مذاکرات هستهای ایران محدود به سالهای اخیر نیست. این روند از سال ۱۳۸۲ با پنج کشور اروپایی آغاز و در نهایت در سال ۱۳۹۴ به توافق برجام منتهی شد. اما پس از مدت کوتاهی، با خروج آمریکا از برجام، تحریمها و فشارها بهصورت فزایندهای بر ایران تحمیل شد. ایران که در آن زمان به غنیسازی ۳.۶۷ درصد رضایت داده بود، پس از خروج آمریکا، سطح غنیسازی خود را به بیش از ۶۰ درصد رساند.
اکنون، پس از هفت سال، رئیسجمهور ۷۸ ساله آمریکایی بار دیگر به کاخ سفید بازگشته است؛ کسی که تا چندی پیش با تهدید به حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران، فضای منطقه را بهشدت ملتهب کرده بود، اما امروز با رویکردی دیپلماتیک ـ هرچند همراه با تهدیدات گاه و بیگاه ـ به میدان بازگشته است.
دونالد ترامپ که با شعارهایی نظیر پایان دادن به دو جنگ طولانی، یکی در اوکراین و دیگری در غزه در ۲۴ ساعت، رقبای انتخاباتیاش را کنار گذاشت، اما اکنون، با گذشت بیش از چهار ماه از آغاز دولت جدید، هنوز نتیجه ملموسی از این دو بحران بهدست نیامده است.
در مقابل، ایران بهدلیل تحریمهای گسترده غرب، طی سالهای اخیر مسیر «نگاه به شرق» را در پیش گرفته؛ مسیری که موجب شده نقشه غرب برای منزویسازی ایران، عملاً ناکام بماند.
حدود یکسالونیم از توافق تاریخی میان ایران و عربستان میگذرد. این دو کشور پس از سالها خصومت، تنشها را کنار گذاشتهاند. همچنین، همکاریهای سیاسی و نظامی ایران و روسیه به سطح بسیار بالایی رسیده است.
در سوی دیگر ماجرا، آمریکا با بدهیهای کلان داخلی روبه روست و پروندههایی نظیر غزه، اوکراین و ایران ـ که تصور میرفت در مدت کوتاهی به سرانجام برسند ـ همچنان در آستانه صد روزه شدن دولت جدید بینتیجه باقی ماندهاند. از همین رو، شاید هیچکس بهتر از دونالد ترامپ درک نکند که نهتنها پایان دادن به دو جنگ، بلکه آغاز جنگی سوم، پیامدهایی جبرانناپذیر برای جهان بههمراه خواهد داشت.
انتهای پیام/