ترکجوش: میلاد کیمرام در «سالن ۴» بهترین نقشش در چند سال اخیر را بازی کرد؛ سینمای مستقل ریشه واقعی سینمای ایران است
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ «سالن ۴» یکی از آثار اجتماعی امسال سینمای ایران است که با نگاهی صادقانه و بیپیرایه به زیست مردمانی از جنوب شهر میپردازد؛ آدمهایی که میان رفاقت، غیرت، خستگی و فروپاشی در نوساناند. فیلم روایتی است از انسانهایی که در میانهی تلاطمهای اقتصادی و عاطفی، در جستوجوی معنا و عدالت گمشدهاند. حسین ترکجوش، کارگردان جوان و دغدغهمند این اثر، خود از همان زیست میآید که دربارهاش فیلم ساخته است؛ جهانِ واقعیِ آدمهایی که زیر نور نابرابرِ جامعه زندگی میکنند.
خبرنگار برنا در گفتوگویی مفصل با او دربارهی شکلگیری ایده، نگاه اجتماعی اثر، نسبتش با سینمای کیمیایی، دشواریهای تولید مستقل و هدایت بازیگران گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
ایده «سالن ۴» از محلهای آمد که در آن بزرگ شدم
برنا: «سالن ۴» از کجا شکل گرفت؟ آیا این داستان از تجربه یا موقعیت شخصی خودتان آمده یا حاصل مشاهده زندگی دیگران بوده است؟
ترکجوش: ایده «سالن ۴» از محلهای میآید که در آن بزرگ شدم. آدمهایی از طبقات مختلف، با رویاها، شکستها و خستگیهای خاص خودشان. بسیاری از همسنوسالهای من در آن دوران، بهویژه در سالهای راهنمایی، مسیرهای متفاوتی را رفتند؛ بعضی گرفتار خلاف و اعتیاد شدند. از همان نوجوانی کار هنری میکردم و همیشه در ذهنم بود که روزی بتوانم این فضا را تصویر کنم. محلهای که در آن بزرگ شدم و آدمهایی که هنوز صدایشان در گوشم است.
هرچه در فیلم میبینید از زیست واقعی مردم جنوب شهر آمده است
برنا: پس میتوان گفت ریشه فیلم در تجربه زیسته خودتان است؟
ترکجوش: دقیقا. من در همان محله بزرگ شدم و همانجا درس خواندم. هرآنچه در فیلم میبینید از میان همان زندگی و آدمها آمده است. چیزی که برای من اهمیت داشت، نشان دادن نوعی خستگی درونی بود؛ خستگیای واقعی و عمیق که در وجود مردم این مناطق موج میزند. آدمهایی که در نقطهای از زندگی به جایی میرسند که دیگر هیچچیز برایشان مهم نیست، جز خانواده. این حس را خودم بارها از نزدیک دیده و لمس کردهام و سعی کردم در فیلم صادقانه بازتابش دهم.
مسعود کیمیایی استاد ما در مفهوم رفاقت و غیرت بود
برنا: در صحبتها و فیلمتان از مفاهیمی مثل ناموس و رفاقت گفتید؛ مولفههایی که یادآور سینمای مسعود کیمیایی است. این تاثیر آگاهانه بوده؟
ترکجوش: ما نسلی هستیم که با فیلمهای مسعود کیمیایی بزرگ شدیم. او برای ما در زمینه مفهومهایی چون ناموس، غیرت، رفاقت و وفاداری یک استاد بزرگ است. من هممحلهای ایشان هم هستم و طبیعی است که نگاه و جهانبینی این کارگردان بر من تاثیر گذاشته باشد. هنوز هم باور دارم این ارزشها، با وجود تغییر زمانه در بخشهایی از جامعه زنده است.
برنا: در روایت فیلم تا چه اندازه تلاش کردید فضای واقعی محله را حفظ کنید؟
ترکجوش: تا جایی که توانستم، سعی کردم از اغراق دوری و واقعگرایی را حفظ کنم. نمیخواستم نگاه بیرونی یا تزئینی به محله داشته باشم. جنوب شهر یا مناطق مشابه، دنیای خاص خودشان را دارند. مردم این محلهها، چه در مهر ورزیدن و چه در صدمه زدن، از ته دل عمل میکنند. احساساتشان صادقانه و شدید است، چه در خیر و چه در شر. همین صداقت و شدت برای من الهامبخش بود.
برنا: در فیلم نوعی حس خستگی، دلزدگی و رسیدن به مرز رهاشدگی وجود دارد. این مفهوم چطور وارد فیلمنامه شد؟
ترکجوش: روزی که با پدرام افشار درباره فیلمنامه صحبت میکردیم، به جملهای رسیدیم که به نظرم عصاره حالِ تمام شخصیتهای فیلم است: «یه جایی از زندگیم وایستادم، که دیگه حال خودمم برام مهم نیست...» این جمله از دل واقعیت بیرون آمده است؛ از تجربه انسانی که همه راهها را رفته، همهچیز را دیده و دیگر چیزی برایش اهمیت ندارد. همین حس، روح اصلی «سالن ۴» است.
کاراکتری که میلاد کیمرام بازی کرد واقعی بود
برنا: نقش (سعید) با بازی میلاد کیمرام از چه منظری شکل گرفت و چرا این نوع سقوط و رهاشدگی را انتخاب کردید؟
ترکجوش: سعید شخصیتی واقعی است که از دل همان محله و زیستِ بیرون آمده است. کاراکتری که در زمانه خودش خلافهای بسیاری کرده و پس از بارها زندان رفتن و آمدن، توبه میکند. ما با اطلاع خودش از داستان زندگی او در این فیلم بهره گرفتیم. او آدمی است که تجربههای سخت داشته، انتخابهایی کرده و گاهی در مسیر زندگیاش شکست خورده و به نقطهای رسیده که از همهچیز خسته شده است. برایم مهم بود نشان بدهم این رهاشدگی یکباره نیست؛ حاصل تکرار است، حاصل فرسایشِ فرصتها و امیدهاست. جالب است خود این شخصیت در جشنواره فجر آمد و فیلمش را دید و حالش مانند مرغ سرکنده شده بود.
روحالله حجازی نگاهی پدرانه به پروژه داشت
برنا: نقش روحالله حجازی بهعنوان تهیهکننده در شکل دادن به این شخصیت و فضای فیلم چگونه بود؟
ترکجوش: روحالله حجازی نگاهی پدرانه به پروژه داشت. طبیعتا او از زاویه سینما نگاه میکرد و میخواست از ورود به کلیشهها پرهیز کنیم. من اما از زاویه محله و زیستِ واقعی میآمدم و میگفتم فلان رفتارها و گفتارها همینگونه است. اختلاف دیدگاه داشتیم اما این اختلافها سازنده بودند. در نهایت با گفتوگو و توجیه نگاه یکدیگر به تعادل رسیدیم.
فیلم را برای همه مردم ساختم، نه فقط برای نخبگان سینمایی
برنا: در ساخت این اثر تماشاگر موردنظر شما «مخاطب عام» بوده یا «مخاطب تحلیلگر»؟
ترکجوش: من فیلم میسازم برای اینکه همه مردم ببینند؛ نه فقط نخبگان سینمایی. وقتی سراغ زندگی قشر ضعیف میروی، وظیفهات این است که آن زیست را طوری روایت کنی که مخاطب متوسط و حتی بالاتر هم بفهمد و همراه شود. یعنی نه تلخنماییِ صرف، نه آسیبزدن به واقعیت؛ بلکه نشان دادنِ یک جهان انسانی که فهمپذیر باشد. من سالها آن زیست را دیدم، حالا آن را میآورم روی پرده به شکلی که برای دیگران هم قابل درک باشد.
وقتی بیعدالتی را میبینی، نمیشود بیتفاوت ماند
برنا: چرا فیلمی در ژانر اجتماعی ساختید؟
ترکجوش: این دغدغه قلبی من است. من میبینم کسانی که از سرمایه و رانت برخوردارند، از فرصتها استفاده میکنند و سهمی از آنچه نباید داشته باشند را میبرند؛ درحالیکه کارگری هست که صبح تا شب کار میکند و زندگیاش تغییری نمیکند. وقتی چنین مشاهداتی را داری، نمیشود بیتفاوت بود. من خودم فرزند شهید هستم و همیشه باورم این بوده که عدالت امیرالمومنین باید برای همه یکسان باشد. متاسفانه در جامعهمان دوگانگیهایی وجود دارد؛ بعضی فیلمها چون زیر نظر نهادهای خاص ساخته میشوند مورد حمایت و استقبال قرار میگیرند اما فیلمساز مستقلی مثل من که با پول خودش یا سرمایههای سالم کار میسازد فیلمش دیده نمیشود. این برای من و امثال من دردناک است. ما از سر لجاجت فریاد نمیزنیم؛ از سرِ دلسوزی برای سینما و مردم ایران فریاد میزنیم.
هنوز معتقدم سینمای مستقل ریشه واقعی سینمای ایران است
برنا: با این شرایط، آینده سینمای مستقل را چطور میبینید؟
ترکجوش: اگر صادقانه بگویم، ما غمگینیم. چون میبینیم که تلاش، صداقت و هزینهکرد از جیبِ خود، آنطور که باید نتیجه نمیدهد اما با همهی اینها ناامید نیستم. هنوز معتقدم سینمای مستقل، ریشه واقعی سینمای ایران است.
برنا: در مورد بازیگران فیلم بگویید؛ میلاد کیمرام، مهراوه شریفینیا و محسن قصابیان.... بازیها در فیلم واقعگرا و کنترلشدهاند. در هدایت بازیگران تا چه حد آزادی عمل به آنها دادید؟
ترکجوش: من همیشه به بازیگر اجازه میدهم که از زیست خودش به نقش نزدیک شود. میلاد کیمرام مثال روشنی است. او در انزلی بزرگ شده، محلهای با حالوهوایی شبیه به دنیای فیلم. به همین خاطر وقتی درباره شخصیت صحبت میکردیم، از تجربه زیسته خودش میگفت و من لذت میبردم از اینکه چقدر دقیق درک میکند. به نظرم میلاد یکی از بهترین بازیهای چند سال اخیرش را در «سالن ۴» ارائه داده، چون نقش را زندگی کرده است. محسن قصابیان هم که استاد و پیشکسوت ماست، حضورش برای من افتخار بود. او از نسل حرفهایهایی است که کار را بلدند. همکاری ما در «سالن ۴» بسیار لذتبخش بود و من چیزهای زیادی از او یاد گرفتم.
هدف ما دیدهشدن روی پردهی سینمای ایران بود، نه در جای دیگر
برنا: در پایان بگویید از فروش و تبلیغات فیلم راضی هستید؟
ترکجوش: ما واقعا بودجه تبلیغاتی نداشتیم. نه پول داشتیم که در شبکههای ماهوارهای خرج کنیم، نه اصلا چنین کاری را درست میدانستیم. ما برای ایران فیلم میسازیم، برای مردم خودمان. طبیعی است که وقتی پول تبلیغ نداری، دیدهشدن سختتر میشود اما ما با لطف خدا راضی هستیم از آنچه به دست آوردیم. بعضیها میگویند چرا در فلان شبکه خارجی تبلیغ نکردید اما واقعا ما چنین کاری را نمیخواستیم. ما اهل این مسیر نیستیم. هدف ما این بود که فیلممان روی پرده سینمای ایران دیده شود، نه در جایی دیگر.
انتهای پیام/



