به گزارش خبرگزاری برنا، عصر ایران نوشت: پرونده هستهای ایران با بیانیه سوئیس وارد مرحله جدیدی شده و چشمانداز توافق و مختومهشدن پرونده، بیش از هر زمان دیگری روشن و نزدیک است؛ هر چند که هنوز هیچ چیز نهایی نشده و طیف گستردهای از رویدادها، از شکست کامل مذاکرات تا توافق نهایی همچنان محتمل است.
نه باید با ذوقزدگی و خوشخیالی، پایان همه مشکلات را جشن گرفت و نه درهای امید را به روی خود بسته دید. مطلب حاضر نیز ناظر به اصل بیانیه و دورنمای آن نیست بلکه دغدغه مهمتری را نشانه گرفته است که بسیار بنیادیتر از مسأله هستهای است و آن «اخلاق» است.
مروری بر واکنشهای برخی افراد و جریانها - که اتفاقا داعیه شریعتمداری و اخلاقمحوریشان گوش زمین و زمان را کر کرده است - به بیانیه لوزان، نشان میدهد که دین و اخلاق، تا چه اندازه در جامعه ما مظلوم واقع شده است.
اینکه بیانیه لوزان باید نقد شود، سخنی است که تردیدی در درستیاش نیست و مگر میشود بیانیهای که به سرنوشت کل کشور مربوط میشود را بررسی نکرد و سخنان موافق و مخالفش را نشنید؟!
سخن بر سر این است که به طرز واضحی در این میان، نه فقط منافع ملی که اخلاق زیر پا گذاشته میشود. اگر جامعه به یک بنای آجری تشبیه شود، اخلاق، مانند سیمان بین آجرهاست که باعث میشود ساختمان محکم و پابرجا بماند و اگر نباشد، آجرها به سستبادی از هم میگسلند.
برخورد دوگانه و ریاکارانه با مذاکرات هستهای ایران و 1+5، یکی از مصادیق این بیاخلاقیهاست. همینهایی که امروز، دادشان به آسمان است که بیانیه سوئیس منافع ملیمان را بر باد داد، اورانیوم غنیشدهمان را از دست دادیم و میپرسند چه تضمینی وجود دارد که طرف مقابل به تعهداتش عمل کند، در دولت قبل و هنگام توافق با برزیل و ترکیه برای خروج 1200 کیلوگرم اورانیوم غنیشده از کشور و انتقال آن به ترکیه، نهتنها نگران نشدند بلکه جشن پیروزی هم گرفتند!
طبق آن توافقنامه، قرار بود 1200 کیلوگرم اورانیوم غنیشده ایران به ترکیه منتقل شود تا بعد از یک سال، سوخت لازم برای رآکتور تهران به ایران تحویل شود. متن توافق را بخوانید، در هیچ کدام از بندهای 10 گانه توافق، کوچکترین اشارهای به این نشده است که چه تضمینی وجود دارد یک سال بعد از خروج اورانیوم غنیشده از ایران، سوخت رآکتور تهران را تحویل دهند یا اصلا اورانیومهای خودمان را بازگردانند؟!
آیا آن موقع، تضمین اجرایی مهم نبود و ناگهان در دولت بعدی، آقایان یاد تضمینات اجرایی افتادند؟ آیا این یک بام و دو هوا، مصداق بداخلاقی نیست؟!
جالب اینجاست که طبق بیانیه سوئیس، ایران میتواند اورانیوم غنیشدهاش را به سوخت تبدیل کند و نیز حق دارد بدون ممنوعیتهای تحمیلی کنونی در بازارهای جهانی آن را بفروشد که در هر دو حال، سوخت یا پول آن، به ایران میرسد و دیگر نیازی به انتطار یکساله و مسائلی نظیر آن وجود ندارد.
یا این روزها، نگران رفع تحریمها شدهاند - که البته در اصل نگرانی درستی است - اما همینها تا دیروز تحریمها و قطعنامههای آن را «کاغذپاره» میدانستند و وقتی خودشان عهدهدار مذاکرات هستهای بودند، تلاش چندانی برای رفع تحریمها نمیکردند.
به عنوان مثال، متن کامل بسته پیشنهادی آنها در دوران سعید جلیلی به 1+5 را بخوانید که از صدر تا ذیل آن، اشارهای به لغو تحریمهای ایران نشده است. کسی از دلواپسان امروز هم در آن روز از ایشان نپرسید که این چه بسته پیشنهادی است که در آن مسائلی از قبیل معنویت، عدالتمحوری در جهان، حفظ کرامت انسانها، لزوم پرهیز از خشونت، محیط زیست در عرصه بینالملل، ظرفیتسازی درباره کاهش فقر در جهان، مبارزه با مفاسد اقتصادی و ... آمده است ولی حتی یک کلمه نیز درباره لزوم، شرایط و زمانبندی لغو تحریمها در آن وجود ندارد؟
دروغگویی نیز یکی از بیاخلاقیهایی است که در این ماجرا به طرز واضحی شاهدش هستیم. آنقدر راحت دروغ میگویند که گویا نه در تربیت فردیشان کسی به آنها از بدی دروغ گفته و نه به تعالیم دینی مبنی بر حرام بودن دروغ اعتقادی دارند.
این دروغبافی درست از لحظه انتشار بیانیه سوئیس توسط ظریف و موگرینی آغاز شد و مترجم همزمان صدا و سیما، دو کلمه کلیدی را از نزد خود به جملات موگرینی - که به انگلیسی بیان میشد - اضافه کرد. این دو کلمه، طبیعتا در متن فارسی که ظریف میخواند وجود نداشت.
دلواپسان همین امر را دستاویزی برای موج حملاتشان به تیم مذاکرات ایران کردند که چرا متن ظریف با متن موگرینی متفاوت بود و وزیر امور خارجه کشورمان را متهم به تحریف و دروغگویی کردند. حال آنکه اساسا هر دو یک متن را خوانده بودند و مترجم صدا و سیما، دو کلمه حساس و چالش برانگیز را به ترجمه حرفهای موگرینی اضافه کرده بود.
یکی از همینها در یک مناظره تلویزیونی، اصرار میکرد که بعد از طی دوران محدویت غنیسازی، ایران باید نزد آمریکا برود و با آمریکا درباره کمّ و کیف ادامه فعالیتهای هستهایاش مشورت کند. وقتی طرف مقابل از وی پرسید که از کجا چنین حرفی میزند؟ او با خونسردی تمام و قیافهای حق بهجانب، به کاغذی روی میز اشاره کرد و گفت: این در متن بیانیه سوئیس آمده است!
بیانیه سوئیس را بخوانید و ببینید که در هیچ کجای بیانیه چنین چیزی نیامده است ولی او در برابر چشم همه مخاطبانی که از سراسر کشور شاهد زنده مناظره بودند، به راحتی آب خوردن، دروغ گفت!
این قبیل تحریفها و سپس بر اساس تحریفها و دروغ های خودساخته، سخن گفتن و شایعه پراکندن، کاری است که در آن خبره و استاد شدهاند و البته یادشان رفته که مردم میفهمند.
جالب اینجاست که این طایفه، هر جا کم میآورند به حرفهای مقامات آمریکایی و اسرائیلی استناد میکنند، گو اینکه بعد از سالها شعارهای ضد غربی و ضد صهیونیستی، بهناگاه آمریکا و اسرائیل و رسانههایشان مرجع اینان شدهاند!
همینها که امروز علیه مذاکرهکنندگان ایرانی، حتی از دروغ گفتن آشکار هم ابایی ندارند و در رسانههایشان هر چه میخواهند مینویسند، زمانی که خود صاحب منصب بودند، رسانهها را از نقد خود ممنوع کرده بودند و برخورد میکردند. مروری بر آرشیو رسانه هایمکتوب و اینترنتی نشان میدهد که آن زمان تا چه اندازه رسانهها در محدودیت بودند و نمیتوانستند روند مذاکرات تیم قبلی با 1+5 را نقد کنند؛ مذاکراتی که نتیجهشان، صدرو قطعنامههای جدید علیه ایران و تنگتر شدن حلقه تحریمها بود ولی امروز که تیم مذاکرهکننده جدید توانسته برای اولین بار در تاریخ دیپلماسی جهان، زمینه «لغو بدون اجرای قطعنامههای شورای امنیت» را فراهم کند، علیه آن این همه جوسازی میکنند، حال بماند قدرشناسی که بخش مهمی از اخلاق انسانی است.
ای کاش نقدها، تندتر و شدیدتر از این بود ولی به دروغ و دورویی آلوده نمیشد و اخلاق که شالوده جامعه است، این چنین قربانی دلواپسیهای جناحی و فردی نمیشد.