بررسی روند افزایش قدرت نظامی روسیه در سوریه

تغییر ساختار قدرت نظامی روسیه، چالشی نوظهور برای ایران

|
۱۳۹۴/۰۹/۰۹
|
۰۸:۲۱:۰۳
| کد خبر: ۳۴۴۸۲۹
تغییر ساختار قدرت نظامی روسیه، چالشی نوظهور برای ایران
روس­ها تقریباً بعد از انقلاب 1917، حدود شش برنامه نوسازی تسلیحاتی و نوسازی نیروهای مسلح را انجام دادند. نتایج نوسازی های ارتش در رفتارهای سیاسی نظام شوروی سابق سابق تأثیری بسیار کلیدی داشت.

به گزارش خبرنگار گروه بین الملل و سیاست خارجی خبرگزاری برنا، دکتر عبدالرسول دیوسالار در نشست مشترک انجمن علوم سیاسی ایران و پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه با عنوان «حضور روسیه در سوریه و تاثیر آن بر منافع و امنیت ملی ایران»، روند افزایشی قدرت نظامی روسیه و بکارگیری از این قدرت برای پشتیبانی از اهداف سیاست خارجی روسیه را چالشی نوظهور و  رو به گسترش برای امنیت ملی ایران خواند.  

دیوسالار معتقد است گسترش مداخله نظامی روسیه در سوریه را از منظری دیگر هم می‌­توان دید و آن "ساخت قدرت در درون روسیه" است. بحث من پاسخ به این سؤال است که آیا می‌­توان از تحول در ساخت قدرت در روسیه صحبت کرد و احیاناً این تحول در ساخت قدرت در روسیه، آیا می تواند تأثیراتی بر امنیت ملی ما بگذارد. به نظرم، ما از لحاظ تاریخی، یک نوع کم توجهی نسبی را نسبت به روندهای ساخت قدرت در روسیه داشته­ ایم. برای مثال، اتفاقات قرن 19 و عهدنامه­ های ترکمنچای و گلستان ناشی از این بود که ما نتوانستیم روند شناسی دقیقی بکنیم از اینکه اساساً تحول ساختار قدرت در روسیه چگونه دارد اتفاق می­افتد، شیب قدرت نظامی و امنیتی و حتی شیب قدرت اقتصادی در روسیه به چه سمتی دارد می­رود و این سمت و سوی احتمالاً چه ساختارهای تهدیدآمیزی را می­تواند برای ما ایجاد کند. به عبارت دیگر، ما هیچ­گاه روند شناسی دقیقی از ساخت قدرت در روسیه به طور تاریخی نداشته­ ایم. به همین خاطر، من فکر می­کنم که مسأله سوریه و ورود روسیه به آ‌ن را به عنوان نمادی کلیدی برای تحلیل مسأله ساخت قدرت در روسیه می توان دید. 

وی ادامه داد : بسیاری از غربی‌­ها مطرح می­‌کنند که اساساً برنامه مدرنیزاسیون ارتش روسیه چندان موفق نبوده و شکست خورده اما دقیقاً برعکس است. بعد از اتفاقات سال 2008 در گرجستان، تغییرات اساسی در ساختار نظامی روسیه ایجاد شد که این موضوع جای بحث بسیار جدی را دارد و ما باید بیشتر به آن توجه کنیم. برنامه مدرنیزاسیون ارتش یک نوع تولید قدرتی را در روسیه ایجاد کرده که من نشانه­ های این تولید قدرت را در جنگ سوریه می­بینم. بنابراین، سؤال این است که آیا اساساً ساختارهای تولید قدرت در روسیه دچار تغییر شده­ اند؟ آیا ما شاهد تغییرات جدیدی در ساختارهای تولید قدرت در روسیه و الگوهای جدیدی از تولید قدرت را هستیم؟ پاسخ من به این سؤال مثبت است. به عبارت دیگر، من جنگ روسیه در سوریه را از چند منظر، متفاوت می­بینم. اولین تفاوت این است که این اولین جنگ روس‌­ها در خارج از سرزمین خودشان است که از نیروهای مشترک دارند استفاده می­‌کنند؛ یعنی در واقع، ساختارها و شاخه­ های مختلف قوای نظامی­شان برای اولین بار، در قالب یک عملیات مشترک نظامی دارند با یکدیگر همکاری می‌­کنند. نیروی هوایی، دریایی، سامانه های استراتژیک فضایی و حتی نیروی زمینی در یک عملیات یکپارچه شرکت دادند و این اولین نمونه پس از حضور شوروی در جنگ افغانستان است. 

این استاد دانشگاه تاکید کرد: اتفاق کلیدی دوم در جنگ سوریه، لجستیک بسیار چابک ارتش روسیه است که پیام بسیار محکمی را برای همه کسانی که داشت این صحنه را تحلیل می‌­کردند. معنای این لجستیک این است که حدود 2000 سرباز به همراه مجموعه تجهیزات آنها در کمتر از سه هفته در پایگاهی مستقر می­‌شوند و در واقع، این لجستیک به طور مداوم ادامه پیدا می‌­کند و حتی لجستیک دریایی روسیه به این حوزه وارد شد که این موضوع تقریباً اولین بار است که در الگوهای رفتاری نظامی روس­ها دیده می­‌شود.

وی در ادامه گفت: نکته بعدی و بسیار کلیدی، پشتیبانی سامانه های استراتژیک فضایی روسیه است ـ یعنی نیروهایی که در حقیقت،‌ ساختارهای اتمی روسیه را پشتیبانی می‌­کنند ـ از عملیات­ های تاکتیکی نیروی هوایی و مشارکت وسیع در فعالیت های اطلاعاتی است. این اتفاق، اولین بار در جنگ سال 1991 و بعد، در عراق در سال 2003 توسط آمریکایی­‌ها افتاد؛ یعنی آن چیزی که ما در نیروهای نظامی تحت عنوان C4I و C3I ؛یعنی ساختارهای شبکه ­ای پشتیبان نیروهای اتمی می‌­شناسیم.  این سامانه های  استراتژیک می­ آیند و از عملیات­‌های متعارف نظامی پشتیبانی می­کنند و روس‌­ها این مسأله را به طور موفقیت آمیزی در سوریه اجرا کردند. این یک تغییر بسیار بنیادین است و  همان عاملی است که روس­‌ها را قادر کرد تا بتوانند بمباران با تسلیحات دقیق و شناسایی­ های لحظه ای انجام دهند و نیز تسلیحات هدایت شونده (PGM) را بتوانند به طور موفقیت آمیزی به کار گیرند.

عبدالرسول دیوسالار همچنین در مورد روند تحولات قدرت در روسیه گفت:  نکته بعدی مربوط به تفاوت الگوی این عملیات است. این اولین عملیات ائتلافی ارتش روسیه بعد از فروپاشی شوروی سابق است که روسیه با چند کشور می­تواند ساختارهای نظامی خود را همخوان  و همکاری کند. به عبارت دیگر، این تفاوت و تمایزی که در نوع و شیوه عملیات روس‌­ها در سوریه دیده می‌­شود، ما را به این جمع بندی می­‌رساند که تغییری در ساختار و تولید قدرت در حوزه نظامی روسیه دارد اتفاق می­افتد که آن محصول چند اتفاق کلیدی است.

 این پژوهشگر حوزه استراژیک گفت: روس‌­ها تقریباً بعد از انقلاب 1917، حدود شش برنامه نوسازی تسلیحاتی و نوسازی نیروهای مسلح را انجام دادند. نتایج نوسازی های ارتش در رفتارهای سیاسی نظام شوروی سابق سابق تأثیری بسیار کلیدی داشت؛ یعنی در حقیقت، نقاط عطفی میان افزایش قدرت در حوزه نظامی و رفتار در حوزه سیاست خارجی دیده می­شد. الان، به اعتقاد من، اتفاق نسبتاً مشابهی البته، با یک شیب زمانی متفاوت دارد رخ می دهد. برنامه اصلاحات سرگئی شویگو که در روسیه از سال 2008 شروع شد تا اکنون  نتایجی مهمی داشته است و چند توانمندی کلیدی را در ارتش روسیه تغییر داده است که مهم­ترین آن­ها عبارتند از: ساختار نیروهای مسلح، حرفه ­ای شدن نیروهای مسلح، تغییر نظام تحقیقات دفاعی در روسیه و حذف آن ضعف استراتژیکی که روس­ها داشتند، یعنی عدم همخوانی میان بودجه بندی دفاعی و گسترش برنامه ­های تسلیحاتی که به این امر در برنامه مدرنیزاسیون به شدت دقت شده است.   

نویسنده کتاب راهبردهای فرماندهی و کنترل در روسیه در ادامه افزود: این اتفاقات یک نوع تولید قدرتی را در روسیه ایجاد می­کند. مسأله دوم این است که از این تولید قدرت چگونه دارد استفاده می­‌شود؟ به نظر من، اتفاق جدید دیگری در روسیه دارد می­ افتد که ما از آن غافل هستیم و عموماً ذهنمان متوجه صحنه عملیات در سوریه شده است که بسیار جنس تاکتیکی دارد.  اتفاق استراتژیک مورد نظر من این است که روس­‌ها دارند یاد می‌­گیرند و یاد گرفته‌­اند که اساساً چگونه از قدرت نظامی خود برای پشتیبانی اهداف سیاست خارجی استفاده کنند. این روندی کلیدی و استراتژیک در سیاست خارجی روسیه  است که می‌­تواند برای ما تولید تهدید کند؛ یعنی آغاز فرایندی که روس‌­ها ضعف منابع سیاست خارجی خود یعنی قوای نظامی را [دارند برطرف می­‌کنند.] من در اینجا، جنگ یوگسلاوی 1999 را یادآوری می­کنم که روس­ها حتی در سازمان ملل متحد هم تلاش کردند که عملیات نظامی آمریکا و نیروهای ائتلاف در جنگ کوزوو را متوقف کنند و منطقه پرواز ممنوع اعلام نشود. اما واقعیت این است که اساساً نیروی هوایی روسیه قادر به انجام چنین اقدامی از لحاظ عملیاتی نبود. ولی در جنگ سوریه، تقریباً یک هفته قبل از تصمیم­‌گیری نهایی در مورد آغاز منطقه پرواز ممنوع در سوریه عملیات روس­‌ها در آنجا شروع می‌­شود.

عبدالرسول دیوسالار  در ادامه سخنانش گفت: معنای این مسأله این است که هم اکنون، نظام سیاسی روسیه یک ابزار تمام عیار تولید قدرت را در اختیار دارد که می تواند در موقعیت مناسب آن را برای یک هدف سیاسی به کار گیرد و این مهم­ترین روند­ی است که بر امنیت ملی ما تأثیر می­‌گذارد.این روند در واقع، یک جریان دو محوره و دو بعدی بود؛ یک بعد تولید قدرت و بعد دوم، شیوه جدید استفاده از این قدرت برای پشتیبانی از اهداف سیاست خارجی. پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک خاورمیانه  به چهار تأثیر کلیدی این روند بر امنیت ملی ایران اشاره  کرد.  به طور کلی، تهدیدات امنیت ملی ما در این چهار سطح قابل ذکر است. تا پیش از این، همکاری­‌های ما با روس‌­ها همکاری‌­های تاکتیکی بود، اما ما ذهنیتی داشتیم مبنی بر اینکه شاید بتوانیم این همکاری‌­های تاکتیکی را به سمت همکاری­‌های استراتژیک سوق دهیم؛ یعنی ما با قراردادهای گازی، حوزه اقتصادی، مبادلات میان امنیت و اقتصاد تلاش می­‌کردیم تا ماهیت روابط تاکتیکی خود را با روسیه تغییر دهیم.

وی تصریح کرد : اما من معتقدم اتفاقی که می­افتد، این است که ساختار تاکتیکی روابط ایران و روسیه با قرار گرفتن نیروی نظامی قوی روسیه در پشت سیاست خارجی این کشور تثبیت خواهد شد. به عبارت دیگر، شیب نموداری را می­توان ترسیم کرد که هم­زمان با افزایش قدرت نظامی در روسیه، آزادی عمل در سیاست خارجی آن افزایش پیدا خواهد کرد. این موضوع به این معنا است که در واقع، به همان نسبت، آزادی عمل در سیاست خارجی ایران کاهش پیدا می­‌کند. بنابراین، این نتیجه گیری منطقی را می‌­توان کرد که اهمیت ایران در تعریف نظم چند وجهی و چند جانبه بین‌­المللی که روس­ها به دنبال آن هستند، ‌محدود خواهد شد و جایگاه ایران افت پیدا خواهد کرد چون اساسا ایران هیچ مزیت استراتژیک جدیدی را حداقل در حوزه نظامی که  بخش مهمی از دغدغه های روس­ها را در حوزه امنیتی شکل می دهد  در اختیار روسیه قرار نمی­دهد. چون روسیه استقلال لازم در حوزه عمل را دارد و آرام آرام پیدا می کند که به نظر من، عملیات سوریه این مساله را به خوبی نشان می دهد.    

وی با تاکید به امکان برخورد بین لایه های میانی قدرت ایران و روسیه گفت : بنابراین، مجموعه این سه اتفاق و سه تأثیر گفته شده تأثیر چهارمی را ایجاد می­کند که می تواند برای ما در یک افق میان مدت و یا شاید بلند مدت تهدیدزا باشد و آن این است که برخوردی میان لایه های قدرت ایران و روسیه در خاورمیانه ممکن است پیش آید. ما دو شیب تولید قدرت را به طور هم­زمان داریم تجربه می­‌کنیم؛ یعنی ما صحنه ها و نمودهایی از افزایش ظرفیت و تولید قدرت خودمان را شاهد هستیم و دقیقاً همین روند را هم در روسیه مشاهده می­کنیم. می­توان پیش بینی کرد که این لایه ­های قدرت در حوزه خاورمیانه برخوردی را با یکدیگر داشته باشند و این برخورد خیلی دور از ذهن نیست. ما در حوزه فرهنگی، در آسیای میانه با روس­ها برخورد داریم. ما دو فرهنگ رقیب را در آسیای میانه داریم نمایندگی می کنیم. در حوزه اقتصادی نیز همین طور است. در آسیای میانه، ما دو ساختار اقتصادی متفاوت و رقیب را داریم نمایندگی می­کنیم. بنابراین، برخورد لایه­ های قدرت ما با یکدیگر چندان دور از ذهن نیست.

دکتر دیوسالار در پایان با ارائه دو راهکار برای این موضوع گفت : در انتها، من دو راهکار را پیشنهاد می­کنم. به نظر من، این مدل و چارچوب نظری گفته شده مبتنی است بر مساله قدرت و موازنه قوا. چون معتقدم که یک نوع سیاست محدودسازی قدرت در اسناد و دکترین­های روسیه نسبت به ایران و دیگر قدرت های منطقه­ای در خاورمیانه وجود دارد. در واقع، آن منطق استراتژیکی که در پس سیاست خارجی روسیه است، حفظ موازنه قوا میان ایران، عربستان، ترکیه و مصر ـ که البته، مصر فعلاً از این بازی رقابت قدرت منطقه­ای خارج شده ـ می­باشد. با دو راهکار می­توان این مجموعه تحولات را مدیریت و کنترل کرد.

به نظر من، ما برای یک بار در تاریخ­مان باید در یک نقطه ­ای بنشینیم و با روس­ها دیالوگ استراتژیک درباره مسائل امنیتی­مان و ایجاد فهم مشترک از امنیت داشته باشیم. ما می­توانیم با روس­ها در رابطه با منافع، اهداف و تهدیدات امنیتی­مان نوعی تفهم و تفهیم را ایجاد کنیم. ما می‌­بینیم که میان آنچه که روس­ها به عنوان تهدید می­بینند و آنچه که ما به عنوان تهدید می­بینیم، حداقل در سطح اسناد بالادستی استراتژیک هیچ نوع همخوانی وجود ندارد. بنابراین، نقطه آغازین بحث، رفتن به سمت حل این نقاط اختلاف کلیدی از طریق ایجاد یک دیالوگ استراتژیک است که دستگاه دیپلماسی امروز ایران می­تواند بدین سمت حرکت کند.

راهکار دوم این است که ما بتوانیم در یک افق میان مدت، به سمت ایجاد زیرساخت­های حقوقیِ همکاری ها و تفاهم نامه های امنیتی با روسیه حرکت کنیم. ما فاقد هرگونه پیمان مشترک امنیتی حتی در سطح تاکتیکی با روسیه هستیم. به نظرم، این محدود شدن به مجموعه­‌ای از همکاری­‌های نظامی و اقتصادی نقطه به نقطه و نبود یک زیرساخت حقوقی مشخص برای همکاری­‌ها را می­توان در مسأله سامانه موشکی اس ـ 300 دید. این نقطه‌­ای است که ایران باید روزی به سمت آن حرکت کند؛ اگر قرار است که ما با روسیه همکاری­های جدی­تر و استراتژیک­تری را داشته باشیم.

نظر شما