به گزارش روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتوگوی مفصلی با ایلنا درباره جریانهای تندرو، انتخابات خبرگان، مذاکره با آمریکا و... صحبت کرده است: گزیده مهمترین گفتههای هاشمی در ادامه آمده است.
تندرویهای فعلی ریشه در نهادهای قدرت دارند
در همه دورههای انقلاب تندروی داشتیم. در مجلس اول هم که مجلس انقلاب بود و حقیقتا نیروهای جوان، متدین و انقلابی در میدان بودند، تندروی داشتیم و خیلی تصمیمها گرفتیم که بعدا نیاز شد تعدیل کردیم. بعد از آن هم همیشه یک جریان تندرو بوده که گاهی وابسته به راستها و گاهی وابسته به چپها بوده است. تندرویهای فعلی و جریانهایی که در دولت قبل به وجود آمدند، ریشه در نهادهای قدرت پیدا میکردند و از آنها هم استفاده میکنند که تندرویهای خیلی مزاحمی هستند. یک عده در مجلس هستند که با استفاده از تریبون باز آنجا تندروی را اشاعه میدهند و متأسفانه بعضی از نهادهای کشور هم کموبیش با آنها همکاری میکنند. صداوسیما هم تندرویهای آنها را پخش میکند که تشویق میشوند. فعلا قدرتی دست ما نیست و اگر هم بود، نمیشد با زور افراد را وادار به موضعگیری کرد. تندروی ایران در حد اظهارات است و خیلی عملیاتی نمیشود، گاهی کارهای بدی میشود، اما عمدتا عملیاتی نمیشود.
فشار تندروها مانند سروصدای کلاغها، تأثیری روی من ندارد
در مورد خودم، فشار اینها روی من هیچ تأثیری ندارد و مثل کلاغهایی هستند که از روی درختها میپرند. برای من اینگونه است و کاری با آنها ندارم. من همیشه فشار داشتم. وقتی انقلاب پیروز شد، منافقین سختترین دشمن بودند، چون پیش از پیروزی انقلاب که مرتد شدند، ما با آنها مخالفت کردیم و همینطور ادامه داشت. تندروها هیچوقت به آن صورت موفق نمیشوند و فقط میتوانند اذیت کنند. اگر در این مورد انسان سعهصدر داشته باشد، این اعتراضها چاشنی خوبی است و بد نیست یک عدهای هم انتقاد کنند. اگر ادب را مراعات کنند و منطقی حرف بزنند، اگرچه حرفشان درست هم نباشد، به نظرم خوب است. تندروها باید نزاکت را مراعات کنند و خوب کار کنند و به نظرم آن موقع میتوانند مفید باشند. من در این حد مشکلی نمیبینم که باشند. بیادبی فرهنگ جامعه را ضایع میکند و هم آثار بدی دارد و هم شخصیت نظام را پایین میآورد که این چیزها خوب نیست. تندروهای چپ که در دوره من روزنامه داشتند و آن حرفها را میزدند. همان زمان، بعضیها در دولت گلایه میکردند و میگفتند: این روزنامه سلام و این افراد و روحانیون اینگونه اذیت میکنند، من گفتم: اینها جرئت نمیکنند به مجلس چیزی بگویند. چون تریبون مجلس به آنها بد جواب میدهد. به قوه قضائیه هم نمیتوانند چیزی بگویند. به رهبری هم نمیتوانند چیزی بگویند. لااقل بگذارید ما باشیم و اختلافنظری در جامعه دیده شود. از این حرفهایی که اینها میزدند، خوشم میآمد و گاهی هم جوابشان را میدادیم. الان هم تا زندهام برای اعتلای کشور و انقلاب تلاش خواهم کرد.
تا برگزاری انتخابات اسفندماه، برای دولت مانعتراشی میکنند
یک عده مایل نیستند این امتیاز قبل از انتخابات به دست دولت باشد که در آرای مردم خیلی تأثیر دارد. عوامل مانعتراشی را هم میبینید که چگونه عمل میکنند! تلاش میکنند این کار تا اسفند نشود. از این چیزها که بگذریم، فکر میکنم اگر برجام در موقع زمانبندی خودش و پیش از سال جدید که نوبت بودجه و برنامه خواهد بود، اجرا شود، وضع دولت خیلی مناسبتر شود. فکر میکنم میتوان برای دو سال آینده، امیدوار بود که دولت جلوی رکود را بگیرد که اگر با تورم گره خورد، خیلی برای اقتصاد و اشتغال خطرناک است.
سوءاستفاده جناحی از تذکرهای رهبری سابقه دارد
ما باید از استقلال سیاسی که به دست آوردیم، خیلی محافظت کنیم. سوءاستفاده سیاسی و جناحی از تذکرات کلی رهبری هم بیسابقه نیست و همیشه بعضی از گروههای سیاسی چنین کارهایی میکنند که البته پسندیده نیست و نباید شخصیت حقیقی و حقوقی ایشان را صرف بازیهای سیاسی کنیم. این همان مسئلهای بود که دکتر روحانی تذکر داد و گفت که رهبری اصلی را گفتند که هیچ کشوری مایل نیست دیگران در آن نفوذ کنند. این یک اصل درست است. ولی کسانی که از این مسئله سوءاستفاده میکنند، در راستای اهداف ایشان نیست. الان جریان تندرو هرچه را که دوست نداشته باشد، میگوید نفوذ است. حتی دامنه برخورد با مخالفان سیاسی خود را به کتابها و روزنامهها هم گسترش دادند که یعنی همه اینها را باید صاف کرد. این حرف یعنی چه؟ یعنی تا اینجا هم پیش میروند و اسم هر کار خود را مقابله با نفوذ میگذارند. البته اهداف جناحی، ما را از مصالح ملی دور کند که اگر قدرتی بتواند، از روزنامهها و رادیو و تلویزیون هم استفاده میکند. الان ماهواره، اینترنت و این همه وسایل ارتباطی، با مطالبی که میگویند، خیلی بیشتر از روزنامههای خودمان تأثیر میگذارند. هرکسی که امکانات رسانهای دارد، میتواند تأثیرگذار باشد. اما باید هوشیار باشیم و متقابلا کارهای اقناعی برای رشد آگاهی مردم انجام دهیم.
نظارت بر نهادهای زیر نظر رهبری
قانون خبرگان با خودش است؛ یعنی تنها نهادی است که قوانین خودش را خودش وضع میکند و هیچکس نمیتواند به او فرمان بدهد. این خواست خودشان بوده و از اول که آمدند، گفتند که چون در اینجا مسئله رهبری است و مهم است، نباید همه حرفهای جلسات به صورت علنی گفته شود و محرمانه کردند. البته در مراسم افتتاح هر اجلاس دورهای، خبرنگاران در حد سخنرانی رئیس میآیند و در آخر هم بیانیهای میدهند که آنموقع هم خبرنگاران میآیند. معمولا بین این دو فاصلهها سخنرانیهاست. در هر جلسهای چهار نفر و هر کدام به مدت یک ربع سخنرانی میکنند. ۱۶ تا ۱۷ سخنرانی است و حرفهای دیگر داریم. برای دو موضوع هم مسئولان میآیند و سخنرانی میکنند. دو نفر از مسئولان را دعوت میکنند. علتش این است که کار خاصی ندارند. اصل کار خبرگان تعیین رهبری است که انجام دادند. نظارت بر رهبری است که این کارِ کمیسیون تحقیق است که آنها هم نظارتشان را میکنند و نهادهای زیرنظر رهبری را بررسی میکنند و به رهبری گزارش میدهند. اگر هم لازم باشد که لازم هم است، در هر دورهای کمیسیونها گزارششان را به جلسه خبرگان میدهند. کارهایشان همین است.
باید بر نهادهایی که زیرنظر رهبری هستند نظارت کنیم
البته از نظر من نباید اینگونه باشد و در خبرگان هم گفتم که اگر بخواهیم وظیفه خود را به خوبی انجام بدهیم، همه کارهای کشور زیرنظر رهبری است و ما نباید از آنها غافل باشیم.
رهبری قدرت مطلق کشور هستند، لذا ما باید لااقل نهادهایی را که زیرنظر رهبری هستند و هر عیبی دارند، با رهبری مطرح و پیگیری کنیم که آن عیب برطرف شود و اگر حسنی هم دارند، آن حسن را بزرگ و تشویق کنیم. این کار تا به حال میشد، اما قوانینی را که خودمان گذراندیم، محدود است. در آینده خبرگان دیگری میآید که باید ببینیم چه کار میکند.
در قانون اساسی، رهبری را از اول شورایی نوشتند
در قانون اساسی، رهبری را از اول شورایی نوشتند. وقتی امام(ره) رحلت کردند و ما میخواستیم رهبری را انتخاب کنیم، قانون اساسی ما شورایی بود. آن موقع هنوز قانون اساسی را اصلاح نکرده بودیم. خود امام جملهای گفته بودند که سند شد. ایشان گفته بودند که شورایی خیلی جواب نمیدهد و من فکر میکنم که فرد بهتر و زودتر میتواند تصمیم بگیرد. این در حد صحبت بود و نه دستور، چون اظهارنظری کرده بودند.
هرچه پیکره خبرگان، تنوع بیشتری داشته باشد، اعتبار رهبری بالاتر میرود
رهبری مال همه و پدر کل جامعه، یعنی مسلمان، غیرمسلمان، چپ و راست است و باید مرجعی که ایشان را تعیین میکند، متعلق به همه باشد و هرچه پیکره خبرگان، تنوع بیشتری داشته باشد، اعتبار رهبری بالاتر میرود. به نظرم باید اینگونه باشد و ممکن است کسانی هم نظر دیگری داشته باشند و بخواهند کارهای دیگر بکنند.
عدهای گفتند تأیید صلاحیت مجلس خبرگان را به مراجع بدهید
البته خود خبرگان میتواند قوانین مربوط به انتخابات خود و ردصلاحیتها و مرجعش را اصلاح کند. الان در خبرگان، نظرات و تصمیم رد و تأیید صلاحیتها را به شورای نگهبان دادیم. البته آن موقع میخواستیم از خودمان بگذاریم که گفتند از خودتان نمیشود و باید کسی از بیرون باشد که بعضیها گفتند مراجع را بگذاریم. گفتیم که مراجع اجباری ندارند حرف کسی را بپذیرند و قبول نمیکنند و نمیخواهند دخالت کنند. راههای مختلفی را رفتیم و ناچار به شورای نگهبان رسیدیم. آن موقع تقریبا همه، شورای نگهبان را قبول داشتند. اوایل بود که رأی دادند تا شورای نگهبان باشد.
بعد از تأیید شورای نگهبان از کسانی که در نظر دارم، حمایت میکنم
در هیچ انتخاباتی فهرست ندادم، مگر زمانی که حزب داشتیم و حزب جمهوری فهرست میداد و ما هم فهرست میدادیم، چون ما جزء آن بودیم. الان فهرست نمیدهیم. ولی از کسانی که نظر داریم، وقتی نامزد شدند و از فیلتر گذشتند، حمایت میکنیم.
مذاکره با آمریکا قبل از روحانی شروع شده بود
آنچه در حد کنونی با آمریکا انجام میشود، کاری است که قبلا با اذن رهبری شروع شده بود. رهبری پنج، شش ماه قبل از دولت آقای روحانی، در مورد مذاکره با آمریکا و با میانجیگری سلطان قابوس در عمان، موافقت کرده بودند و مذاکره هم شروع شده بود. چند دوره هم در سطح کارشناسی مذاکره کردند که البته نتیجهای نداد. بنابراین اصل مذاکره، بهخصوص در مسائل هستهای را رهبری هم تأکید کردند و مشکلی ندارد و داریم مذاکره میکنیم. در حواشی این، اتفاقات دیگری هم افتاد. مثلا در قضیه سوریه اخیرا دو اجلاس در یمن برگزار شد و باز هم ادامه دارد، در آنجا هم مسئولان ما و هم مسئولان آمریکا حضور دارند و درباره همین مسئله صحبت میکنند. سابقه هم داشته است. مثلا در افغانستان بعد از جنگ طالبان، وقتی مسائل جدیدی پیش آمد، ما و آمریکا همکاری و مذاکره میکردیم. در عراق هم همینطور بود و مذاکره میکردیم.
اگر آمریکا خصومتهای گذشتهاش را جبران کند، میتوانیم وارد مذاکره شویم
بالاخره انسانها که دیوار نیستند، وقتی با هم مینشینید، حرفهای دیگری هم میزنند. در یکجا هم به هم میرسند که به همدیگر دست میدهند. اینها بهانهگیری است و اگر بخواهیم بهانه بگیریم، از این بهانهها خیلی فراوان است. اما درباره رابطه با آمریکا، فکر میکنم هنوز همان مطلبی که امام مطرح کردند، برقرار است؛ امام گفته بودند: اگر آمریکا آدم شود، با او همکاری و صحبت میکنیم. در مورد آدمشدن، یکبار از ایشان پرسیدیم و گفتند که بالاخره باید ارتباط مساوی داشته باشیم و اینطور نباشد که آمریکا بخواهد از ابرقدرتی خودش استفاده کند. فکر میکنم که اگر روزی آمریکا دست از خصومتهایش بردارد و خصومتهای گذشتهاش را جبران کند، میتوانیم وارد شویم. یک مقدار به آنها بستگی دارد که اگر آن مسئله حل شود، کسی مخالفتی ندارد که با آمریکا حرف بزنیم. با اسرائیل چون مشروع نیست، حرف نمیزنیم.