سومین قربانی این پرونده به طرز معجره آسا زنده ماند

اسیر وسوسه شدم وقتی با مادر دوستم در خانه تنها شدم!

|
۱۳۹۵/۱۲/۱۹
|
۱۰:۱۷:۵۲
| کد خبر: ۵۳۲۲۵۹
اسیر وسوسه شدم وقتی با مادر دوستم در خانه تنها شدم!
مرد جوان که با نقشه از پیش طراحی شده دو دوستش را قربانی سرقت کرده و در قتل سومین دوستش ناکام مانده بود دیروز پای میز محاکمه ایستاد و گفت : حرفی برای دفاع ندارد.
به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ چهارم بهمن ماه سال 91 یک زن سالخورده به نام فاطمه در خانه اش در اسلامشهر کشته شد. شواهد نشان می داد این زن قربانی سرقت 8 میلیون تومان پول نقد شده است. پلیس به بررسی پرداخت. پسر قربانی گفت: از یکی از دوستانم به نام ابراهیم 8 میلیون تومان طلب داشتم. او با من تماس گرفت و گفت: می خواهد پولم را پس بدهد. چون سر کار بودم از ابراهیم خواستم تا پولم را در خانه به مادرم تحویل بدهد. دقایقی بعد با مادرم تماس گرفتم و او گفت که پول را تحویل گرفته است اما وقتی عصر به خانه برگشتم با جنازه خونین مادرم روبه رو شدم. تلاش پلیس برای پیدا کردن ردپایی از عامل این جنایت آغاز شد اما پلیس به نتیجه مطلوب نرسید. پسر قربانی گفت: ابراهیم دوست صمیمی ام است و از شنیدن خبر کشته شدن مادرم به شدت شوکه شده است. به همین خاطر به او مشکوک نیستم. در حالی که چندین مظنون در رابطه با این پرونده بازداشت شده بودند پلیس به نتیجه مطلوب نرسید تا اینکه چهارم تیرماه 92 پسر 28ساله ای به نام هادی که از دوستان ابراهیم بود به طرز مرموزی ناپدید شد. تلاش پلیس برای به دست آمدن سرنخی از پسر جوان بی نتیجه ماند. تا اینکه پنج ماه بعد مرد جوانی به نام سهراب که در بیمارستان تحت عمل جراحی قرار گرفت و به طرز معجره آسای زنده ماند. وی با پلیس تماس گرفت و از دوستش به نام ابراهیم شکایت کرد و گفت: ابراهیم و یکی از دوستانش به قصد سرقت مرا رابه منطقه خلازیر کشاندند و پول و طلاهایم را سرقت کردند. آنها با قمه مرا زخمی کردند و یک چک 10 میلیون تومانی از من گرفتند. آنها به گمان اینکه مرده ام مرا در حاشیه جاده رها کردند تا اینکه چند ساعت بعد یک رهگذر مرا به بیمارستان رساند.

اظهارات این مرد که از یک قدمی مرگ به زندگی برگشته بود باعث شد تا ابراهیم بازداشت شود و پرده از راز دو جنایت دیگر بردارد.

ابراهیم در بازجویی ها به کشتن مادر دوستش و هادی اعتراف کرد . وی در تشریح جزییات ماجرا گفت: وقتی به خانه دوستم رفتم تا طلب 8 میلیونی را به مادرش تحویل دهم وسوسه شدم. من دقایقی بعد بار دیگر مقابل در رفتم. پیرزن با خوشرویی مرا به داخل خانه اش دعوت کرد. همان موقع او را هل دادم که سرش با دیوار برخورد کرد. من با قفل صندوقچه ای که پول ها را در آن گذاشته بود به سر پیرزن زدم تا جان سپرد. سپس پولها را برداشتم و فرار کردم.

وی درباره دومین قتل نیز گفت: مدتی بود با هادی اختلاف حساب داشتم. او خرید و فروش ضایعات می کرد. به همین خاطر همراه یکی از دوستانم به نام حمید، هادی را به شورآباد بردیم. من با چوب به سر هادی زدم و سپس جنازه اش را به داخل چاهی در همان حوالی انداختم.

به دنبال اطلاعاتی که مرد خشن به پلیس داد بقایای جنازه هادی از عمق چاه پیدا شد و حمید نیز که بازداشت شده بود معاونت در قتل را گردن گرفت.

ابراهیم در مراحل بعدی از تحقیقات و در تشریح زخمی کردن سهراب نیز گفت: من و دوستم حمید برای سرقت از سهراب نقشه کشیده بودیم. حمید سوار بر نیسان سهراب شد و به سمت خلازیر حرکت کردند. من هم با موتور آنها را تعقیب می کردم. در منطقه ای خلوت حمید، سهراب را از ماشین پیاده کرد و من به قمه به سرش زدم. ما او را تهدید کردیم تا پول هایش را به ما بدهد اما چون مقاومت کرد با چکش به سرش زدیم.

به دنبال اعتراف های تکان دهنده ابراهیم وی و حمید ،در شعبه دهم دادگاه گیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند. در این جلسه اولیای دم فاطمه و هادی در جایگاه ویژه ایستادند و برای ابراهیم حکم قصاص خواستند. سپس سهراب روبه روی قضات ایستاد و گفت: ابراهیم و حمید با قمه به جانم افتادند و من برای رها شدن از دست آنها یک چک 10 میلیون تومانی به آنها دادم. اما باز هم ابراهیم به من رحم نکرد و با قمه به زیر گلویم زد. آنها گمان کردند مرده ام به همین خاطر مرا رها کردند اما با چندین عمل جراحی معجزه آسا زنده ماندم.

وقتی نوبت دفاع به ابراهیم رسید گفت: حرفی برای دفاع از خودم ندارم. مقتولان دوستان صمیمی ام بودند و من حتی نمی توانم به چشمان خانواده آنها نگاه کنم. به همین خاطر نمی خواهم حرفی بزنم.

حمید نیز منکر معاونت در دومین قتل شد و گفت: من از نقشه ابراهیم برای قتل مطلع نبودم. او به من گفته بود از هادی طلب دارد.به همین خاطر همراه او رفتم اما ابراهیم یکباره با موتور سر رسید و با چوب به سر هادی زد.

در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.

منبع:رکنا

 

نظر شما