چند روز پیش دعوتنامه ای بدستم رسید که خبر از برگزاری مراسم نکوداشت "استاد محمد باقر تمدنی" به پاس زحمات بیش از نیم قرن او در عرصه ی مرثیه خوانی داشت ،اقدامی بسیار نیکو که به تماسی تلفنی با خود وی هم در میان گذاشتم با این توضیح که مردم قدر و قیمت تو را می دانند .
او صاحب سبک منحصر بفردی در عالم مرثیه خوانی بود که کمتر کسی توانست حتی به مرز تقلید از آن سبک هم نزدیک شود.
ویژگی سبک وی فقط در صدای خوش او نبود بلکه در اراده ای هم بود که کار خود را با هیچ قیمتی به آوازهای شبهه دار نیالاید و نفروشد، یوسف مصری به کمترین ثمنی. او برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت اما اندر آن برگ و نوا، خوش ناله های زار داشت .
خوب می دانست که وقتی امانتداران یوسُف،بی توجه به چشم گریان پدر، او را به قیمت ارزانی بر کاروانیان فروختند،خریدارانش برای فروش متاع گرانقیمت خود، بازار مصر را بر گزیدند تا همگان بدانندکه نباید یار خود به دنیا می فروختند ،چون بسی سود نکرد،آنکه یوسف، به زر ناسره ،بفروخته بود.
امانتداران یوسف، نمی دانستند، کسی که اکنون به بازار مصر می آید و چهره بر افروخته است، تا کجا باز دل غمزده ای را سوخته است.درمهایی از زر بر او قیمت نهادند، اما پیرزنی نیز با کلافی از نخ که دسترنجی از کل زندگانیش بود، بی مهابا درصف خریداران ایستاد .
نهیب زدند که"چنین زیباروی کنعانی را به این متاع بی مقدار تو ندهند."
گفت:"دانم که ندهند، اما خواستم بدانند که من هم خریدار یوسُفم "
اعتقاد دارم جنس کار محمد باقر تمدنی به سان آن خریدار بی مدعای یوسف، خیلی متفاوت و متمایز از کارهای کسانیست که امروز متاسفانه در نقاط مختلف کشور، برنامه هایی آمیخته به صدها آواز و آهنگ در عرصه ی مرثیه خوانی اجرا می کنند و سی دی های آنان حتی سر از کنسرتگاههای پر زرق و برق در می آورد. کسانیکه می فروشند، یوسف مصری به کمترین ثمنی ،اما کجاست فکر حکیمی و رای بَرهَمَنی که جلو دارشان باشد ؟!
چه غافلند از اینکه نیازی به آن جنس از هنرنمایی در این عرصه نیست و از عشق ناتمام ما جمال یار، مستغنیست. به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را !؟
نه گوششان به نصیحتی بدهکار است و نه فرهنگبانی هست که بدور از هر گونه مصلحت اندیشی، دستی از آستین اراده بدر آورد و جلوی این همه تاراج را بگیرد.
باری ایام باقر تمدنی ها و… سپری شده است، که صدایش را به هیچ آهنگی از طرب نیالود و حتی وقتی در مراسم عروسی اش گفتند با آن صوت زیبایی که داری، اندک غنائی به این مناسبت بخوان.
گفت :« اگر چنین کنم ،فردا چگونه مرثیه بخوانم و چگونه یک عمر از روی حسین و عزادارانش خجل باشم ؟»
اگر آن می کرد که سوگنامه ای به عظمت «امان نامه »خوانده نمیشد تا با گذشت نیم قرن،هنوز هم تکرار ناپذیر باشد.من با اشتیاق و افتخار تمام در مراسم و آیین نکو داشت او شرکت خواهم جست .