بهاره رهنما این روزها نمایشی روی صحنه دارد به نام «خورشیدهای همیشه» که به حضور سه زن از شیرزنان کربلا و عاشورا می پردازد. حضرت رباب نقشی است که او می گوید از ابتدا دوست داشته خودش آن را بازی کند و همچنین اشاره دارد که اغلب بازیگران می ترسیدند پیشنهاد ایفای نقش حضرت زینب (س) را در این نمایش بپذیرند. او با حضور در خبرگزاری برنا از این تئاتر ، زندگی شخصی اش ، فضای مجازی و اختلافات هنرمندان در اینستاگرام گفت که مشروح آن را در ادامه می خوانید.
جرقه اینکه سراغ زنان کربلا بروید و وارد قصه عاشورا بشوید چه زمانی برای شما زده شد؟
نقطه اصلی که از اول می دانستم باید باشد حضور حضرت زینب بود که از نمایش قبلی من نشأت می گرفت؛ نمایشی به نام غبار که 5 سال پیش کار کردم و راجع به زن هایی بود که روزهای آخر سقوط خرمشهر در کنار مردان ماندند و دفاع کردند. برای آن کار مجبور شدم خیلی ادبیات جنگ در عرصه نویسندگان زن را مطالعه کنم و جالب بود که واقعا چیزی که به همه این زن ها قدرت می داد داستان حضرت زینب و تکیه کردن به ایشان بود. یعنی الگوی ویژه ای برای زن هایی بود که در طول جنگ دیدیم و نماد یک قدرت برای آنان بود. ما یک گروه ترانه و درام داریم که من و دکتر غیاثی آن را اداره می کنیم ؛ بخش ترانه به عهده حسین غیاثی است و بخش نویسندگی هم خانم اسماعیل زاده هستند و بقیه بچه ها شاعر و ترانه سرا هستند ، من در حین اداره این کلاس متوجه علاقه و دانش مذهبی بچه ها شدم که هم پیشینه خانوادگی و آگاهی دارند و هم قلمشان خوب است. به همین خاطر گروهی تشکیل دادیم که هر روز روی شخصیت ها صحبت می کردیم. من همان ابتدا دوست داشتم درباره حضرت رباب را بازی کنم چون ارادت ویژه ای به ایشان داشتم. اما درباره جرقه باید بگویم که همسرم جرقه اصلی این را که یک کار درباره عاشورا بنویسم زد؛ اوایل آشنایی به من گفت که تو کارهای مختلفی نوشتی و درباره این موضوع مهم هم دست به قلم شو منم گفتم که اتفاقا در ذهنم بوده ولی می خواهم راجع به بانوان کربلا بنویسم.
که موضوع به شکلی زنانه تر و مناسب با دغدغه های شما باشد.
دقیقا. خط فکری که من دنبال می کنم بیشتر مربوط مسائل به زنان است. آن زمان که امیرخسرو این موضوع را با من درمیان گذاشت به من گفت حضرت رباب نقشی است که اگر خودت بازی کنی به لحاظ ظاهری و سن و... با شما همخوانی دارد و این در گوشه ذهنم بود البته که من سعی کردم بازی نکنم چون کار سختی است. حدود 15 تا 20 بازیگر معرفی کردیم زیرا خیلی کار سختی بود ولی انگار قسمت شد که خودم بازی کنم.
درباره دیگر بازیگران «خورشیدهای همیشه» چه پروسه ای طی شد؟
یک نکته عجیب و غم انگیزی که اتفاق افتاد این بود که بازیگران برای ایفای نقش حضرت زینب می ترسیدند پیشنهاد را قبول کنند. این قدر قضاوت و هجمه روی کارهای این چنینی زیاد است که بعضی ها خود را لایق نمی دانند و بعضی ها هم با صحبت هایشان این مسائل را زیرسوال می برند . مثلا با دو سه نفر که صحبت کردم گفتند که ما حوصله مردم را که بخواهند به ما بتازند نداریم. حالا اما بهترین شکل اتفاق افتاد خانم نسیم ادبی جزو گروه ما هستند حضور دارند از طرفی اکرم محمدی را هم برای نقش حضرت ام البنین به این خاطر انتخاب کردیم که هم خیلی آدم کم کاری است هم بی حاشیه. او را خیلی دوست دارم و جنس صدایش را بیشتر.
این تصور جا افتاده که مردان عرب بسیار زن ستیز هستند اما زن ها در واقعه عاشورا برخلاف تصور عوام نقش بسیار مهمی دارند شما چگونه در نگارش سعی کردید که این نقش مهم را تجلی بدهید؟
اولا مسأله اولیای الهی اصلا جغرافیا و قوم نمی شناسد؛ ما نمی توانیم به امام حسین (ع) به چشم یک عرب نگاه کنیم.امام حسین کلا آدم متفاوت و روشنگر و روشن نگاه بود. انسانی بوده که برای مسئولیت اجتماعی حج را نیمه تمام می کند و این قیام را شکل می دهد تا در مقابل دشمن بایستد ؛ وگرنه که هر آدمی می داند که 72 نفر در مقابل 3هزار نفر چه عواقبی دارد! او میخواست واقعه ای را در تاریخ ثبت کند که آدم ها از آن درس بگیرند.
شما یک سال و اندی پیش در یک مقتل خوانی برای امام حسین (ع) شرکت کردید که با هجمه های سنگینی مواجه تان کرد. چطور شد دوباره در این زمینه جنگجویی به خرج دادید و این نمایش را با این موضوع روی صحنه بردید؟
این یک تلنگر بود برایم که بفهمم این قضیه چقدر مهم است و حساسیت برانگیز است. فهمیدم آن آدمی که رسالتش را عنوان می کنیم چقدر بزرگ است و تمام آن زد و خوردهایی که از سر مقتل خوانی برایم ایجاد شد باعث شد که بیشتر تشویق شوم که بروم و کاری کنم و این را می گویم که عشق حسین عشقی است که نمی توانی پنهانش کنی. باید در مورد آن حرف بزنی نه اینکه من بخواهم کسی را به راه راست هدایت کنم بلکه می توانم خودم راجع به چیزی که راه راستی است و من را به سمتش می کشاند بگویم. تمام اقوام و دوستان در طول این 25 سال با من کار کرده اند از علاقه مذهبی من خبر دارند. من از 17 سالگی نذری دارم که در ابتدا برای کنکورم بوده و حلقه دوستان نزدیکم این را می دانند که به این موضوعات اعتقاد دارم. حالا اگر برخی می خواهند این را حمل بر ریا بدانند اصلا برایم مهم نیست... عشق امام حسین من را یاد شعر نزار قبانی می اندازد که می گوید: دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم و دیگر پنهان کردن خورشید میان کشوهای خانه ام کار راحتی نیست.
این نظر و هجمه را تا به حال از اطرافیانتان هم گرفتید؟
بله من خیلی اوقات از طرف اقوامم مورد عتاب قرار گرفتم که تو اینقدر راجع به امام حسین حرف میزنی ممکن است ما که خارج از کشور هستیم تحت فشار قرار بگیریم . به ما می گویند که مثلا خواهر شما از کجا تغذیه مالی می شود ولی اصلا برایم مهم نبود و نیست. من دقیقا همان آدمی هستم که این 20 سال بودم و هیچ چیزی تغییر نکردم. خورشید های همیشه برای ما مثل یک دعوت بود تا همه ما را که عشق حسین داریم دور هم جمع کند.
درکل موضوعات مذهبی معمولا انگار برای یک عده خاص مصادره شده است و دیگران نمی توانند درباره اش اظهارنظر کنند یا اقدامی داشته باشند.
مصادره به مطلوب.
بله و این موضوع برای شما تبعات منفی ایجاد می کند و باعث روبرو شدن شما با یک سری کامنت بد می شود.
واقعیت این است که من در مورد مسأله ازدواجم دیدم که چقدر همه نظر می دهند. من در مجله تخصصی کشور یعنی مجله فیلم دیدم که یکی از منتقدین راجع به خواستگاری همسر من و ازدواج ما و پخش عکس ها و... مطلبی نوشته ، واقعا تعجب کرده بودم چون ما از ابتدا با مجله فیلم به سینما علاقمند شدیم و اصلا فکر نمی کردم که نوشتن درباره این موضوع جایی در مجله فیلم پیدا می کند. به این نتیجه رسیدم که هر کاری بکنی در معرض یکسری قضاوت ها هستی اما من این مرز را رد کردم و اگر هم گاهی توضیح می دهم برخلاف خیلی ها نظرم این است که خیلی از مسائل را می شود برای مخاطب روشن کنی و به مخاطب احترام بگذاری. این بیشتر برای جوانانی ست که مورد قضاوت های نادرست و سم پاشی هایی هستند که علیه هنرمندان راه افتاده است. یک جبهه ای راه افتاده که میخواهند هنرمندان را پیش مردم عادی بدنام کنند. در کل که من نمی دانم تا چرا پای امام حسین وسط می آید این قدر یکسری آدم جلز ولز می کنند و الان می فهمم که چرا اینگونه است چراکه حسین غمش خیلی متفاوت است با تمام عالم....
من هم مثل شما موافقم که عشق امام حسین در قلب آدم است ولی کامنت هایی خواندم مبنی براینکه اگر علاقه شما قلبی است چرا روی ظاهرتان تأثیر نگذاشته است. شما این تحلیل را قبول دارید؟
شاید روزی بگذارد و شاید هم نگذارد و نمیدانم که زندگی و فکر آدم به چه سمتی می رود. ولی من همان آدمی هستم که این 22 و 23 ساله بوده و همان آدمی هستم که 5 سال پیش نمایش جنگی برای زنان نوشته و همان آدمی هستم که 3 سال پیش مقتل خواندم و همین آدمی هستم که 20 سال است داستان می نویسم که در آن ریشه های اعتقادی را می توان پیدا کرد. من اعتقاد دارم زمانی که یک آدم معروف می تواند با زندگی و منشش روی جوان ها تاثیرگذار باشد باید کاری که می کند را عنوان کند تا شاید بانی خیر شود حتی به سبب تقلید یک سری طرفدار جوانی که دارد. به شرافتم قسم می خورم من اگر زن گمنامی بودم خیلی از کارهای خیرم را دوست نداشتم کسی بداند . به نظرم امام حسین تنها کسی است که باید عشقش را داد بزنیم و بعد از مقتل خوانی این به من ثابت شد که باید در این مورد تو حرف بزنی و بگویی.
فکر می کنم بعد از انتشار عکستان همراه با آقای کویتی پور و گاردی که برخی نسبت به مداحان دارند باز حاشیه و چالش برایتان به وجود آمد. درسته؟
کسی نمی داند که آقای کویتی پور استاد موسیقی و آهنگساز است و 10 ساز درس می دهد. از قبل از انقلاب ایشان دانشکده موسیقی رفته و ساز می نوازد. اگر طرف می آید مداح امام حسین می شود شما با آن بد می شوید و این نشان می دهد که امام حسین خیلی آدم بزرگی است که این قدر حساسیت روی آن زیاد است و حرفش حرف مهمی است که دوست و دشمن می ترسند وقتی اسم امام حسین به میان می آید. مداحی یک کار خلافی انجام می دهد همه زیر سوال می روند ؛ او پسر پیغمبر یا معصوم که نیست.
با شما موافق نیستم به خاطر اینکه کسی تبلیغ مذهب و اهل بیت را با آن شدت می کند درست نیست که بعدش دست به هر اقدامی بزند و متاسفانه در میان برخی از مداحان گاف های مکرری در طول این سالها دیدیم.
من هم نمی گویم که کار خوبی کردند اما به خاطر یکی دو نفر نمی توانیم کل مداحان را زیرسوال ببریم اگر مثلا یک مداح کار خلاف می کند خودش گناهکار است نه بقیه. نمی توانی بگویی که کل مداحان کشور اینگونه هستند. من اینجا می خواهم بگویم که ای کاش به اندازه جوانانمان در ایران مکان تفریحی داشتیم. به خدا قسم وین رفتم برای بچه های ایران گریه می کردم برای اینکه می بینی آنجا بچه از خواب بیدار می شود می رود ورزش رایگان، می روداز طرف دانشگاه قهوه می خورد رایگان و... در جامعه درجه یک جهانی دانشجو بدون عقده بار می آید به او جای تفریح و ورزش می دهند، جای استراحت و کافی شاپ خوب استفاده کند و... چه پول داشته باشد و نداشته باشد مثلا پدر یکی کارگر باشد و پدر یکی دیگر دکتر باشد فرقی ندارد و در یک دانشگاه با امکانات مساوی درس می خوانند. این واقعا غم انگیز است من نمی گویم که فقط باید سالن مداحی داشته باشیم باید هر کدام در جای خود باشد سالن تفریح هم داشته باشیم؛ کارناوال شادی هم داشته باشیم و همه چیز فقط غم نباشد. وقتی همه چیز به یک اندازه برای یک جوان فراهم باشد دیگر دین گریزی نمی کند.
از نمایش که بگذریم درباره زندگی شخصی تان این انتقاد وجود دارد که می شد شکلی برخورد کنید که همه شاهد همه تصاویر خصوصی شما از مراسمتان نباشند یا کلا با جزییات درباره زندگی شخصی شما روبرو نشوند که اجازه کنکاش بیشتر به خودشان بدهند یا بخواهند آرامش شما را مخدوش کنند.
زندگی شخصی هر کسی مثل یک خانه و فضایی است که میتوانی آن طور که خودت دوست داری آن را نشان دهی یعنی تو سلیقه ای عمل می کنی . من 3 تا عکس گذاشتم که خودم آنها را انتخاب کرده بودم ولی واقعیت این است که من از خودم در این موضوع بسیار راضی هستم. این کار یکی از بهترین و مهمترین کارهایی ست که تا به حال انجام دادم. اگر من ازدواج کرده بودم و اعلام نمی کردم و خدا می داند که چه حرف هایی به این ازدواج و این آدم وارد می کردند که چرا ازدواج یواشکی بوده یا ... چون من جامعه مخاطب را می شناسم خودم را واکسن زدم و ضد حمله کردم .
فردای یکی از روزهای زندگی شیرین شما خراب نشد
نه اتفاقا خیلی خندیدیم ، خوشحالم که آدم قوی پشتم است. به هرحال برای ایشان یک مقدار عجیب بود ؛ محسن امیر یوسفی که فیلمساز خاصی ست می گفت من می خواهم از زندگی امیرخسرو فیلم بسازم؛ آدمی عادی که داشته زندگی خودش را می کرده اما یک روز صبح بلند می شود می بیند کل ایران روی زندگی اش هستند. همسرم چون آدم باهوشی است خیلی سریع گفت که این موقعیت گذرا است و منم حالا می گویم که زمان خیلی چیزها را مشخص می کند. زمانی که قبول می کنی آدم مطرح و معروفی می شوی باید خیلی از چیزها را قبول کنی و من هم گله نمی کنم. فقط در مواردی که به بچه ام یا بچه همسرم یا پدر و مادرم توهین های کلامی شود کامنتی را پاک می کنم. خودم را ملزم نمی دانم که خوشحال یا ناراحت شوم سعی می کنم خیلی برایم جدی نباشد چون فضای مجازی است و اسمش رویش هست برای همین تلخی و شیرینی آن مجاز است.
خیلی ها می گویند شما ازدواجتان را برای این علنی کردید که درنهایت برند همسرتان را تبلیغ کنید.
من در این برند قبلا به عنوان مدل تبلیغاتی بودم و حالا در یک شاخه جدید به عنوان یکی از شرکا کار می کنم طبیعتا از معروفیتم به عنوان یک برندی که برند همسرم است استفاده می کنم ولی در مورد ازدواجمان نه ، زیرا همسرم مایل بود که بعد از ازدواج ما شراکتی تبلیغاتی نداشته باشیم. اما من ماندم چون می دانستم که این برند چه آینده ای دارد و به عنوان یک آدم مستقل دوست داشتم که شاخه های بیزنسی را تجربه کنم و به همین دلیل از ایشان خواهش کردم که اهمیتی به این صحبت ها ندهد و من در کنار این مجموعه باشم. اگر شوهر من قصاب هم بود می گفتند می خواهد گوشت های مغازه او را بفروشد و اگر مدادفروش حتما مدادهایش را باید میفروختم و درکل هر کاره ای بود یک چیزی می گفتند. اگر هم بیکار بود می گفتند میخواهد ترویج بیکاری کند. (می خندد)
حالا که صحبت تبلیغات شد نظر شما درباره واکنش مهراب قاسم خانی به بهنوش بختیاری و تبلیغ عطری که انجام داده بود چیست. به هرحال من نظرم این است که مقصر بد شدن آن تبلیغ با آن میزانسن های تاسف برانگیز اصلا بهنوش نیست که طراح و کارگردان آن تیزرتبلیغاتی است که هوش بیزنسی ندارد.
ببینید محراب بسیار آدم خوش قلبی است ولی طناز است یعنی در تمام سال هایی که با این خانواده فامیلی و قرابت داشتم همیشه من و محراب با هم برخوردهای بامزه و کل کل و حاضر جوابی و... داشتیم. در اینکه بسیار پسر خوش قلبی است و مهربان است هم خودش و هم خانمش اصلا شکی ندارم ولی بهتر بود که این مسأله بین خودش و خانم بختیاری حل می شد. منش من این است که طرف اگر به من نزدیک است خودم به او می گویم فلانی این مطلب را که گذاشتی من را ناراحت کرده و... من از مادرم یاد گرفتم که هیچ وقت از خانه یک زن صدا نباید بیرون برود یا قهروآشتی زن و شوهر را کسی بفهمد، خانواده سینما و تلویزیون و هنرمندان نیز همین هستند و نباید این اتفاق ها به بیرون برود. من می دانم که بهنوش ناراحت شده اما در مورد اینکه مهراب هم خواسته باشد بی ادبی کند مطمئنم که این قصد را نداشته است. شاید به قول شما آن خنده از شکل ساخت آن تیزر بوده و به نظرم خیلی مهم است زمانی که شخص کار تبلیغاتی قبول می کند خوش سلیقه گی باشد.
راستی با پریا درباره ازدواجتان صحبت کردید؟ اگر دخترتان با این ازدواج مخالفت می کرد نظرش برای شما مهم بود؟
بله به طرز غیرمنطقی برایم نظر پریا مهم بود ؛ برایم مهم نبود که دلیل منطقی بیاورد کافی بود بگوید نه چون نظرش خیلی برایم مهم بود. شانسی که آشنایی من با امیر خسرو داشت این بود که در آن زمان پریا ایران بود. اولین جمله ای که بعد از دیدن امیرخسرو به من گفت اینکه مامان خیلی آدم مراقبی است و حس امنیت به آدم می دهد. پریا با امیر به بازار تهران رفتند و باهم مراوده کردند.
به خاطر ثمره ای که از زندگی سابقتان داشتید با پیمان قاسم خانی هم درباره ازدواج دومتان مشورت کردید؟
آقای قاسم خانی جزو قدیمی ترین دوستان من است و در جریان ازدواجم بودند. او می دانست که من آدمی هستم که خیلی اهل تنهایی و انزوا نیستم وبالاخره این اتفاق پیش می آید. همه می گفتند که تو آدم خانواده هستی و باید زندگی مشترک داشته باشی و خانواده من و ایشان خوشحال شدم.
این احساس بعد از دیدن شما بعد از ازدواجتان به من دست داد که خیلی آرام شده اید نمی دانم چقدر درست فکر می کنم.
چندین نفر این موضوع را به من گفتند. من چون خیلی با آدم آرامی زندگی می کنم تاثیر روی من گذاشته است. ازدواج من با ایشان در حرم امام رضا بود ولی آن روز کسی ما را ندید و به لطف فضای معنوی که وجود داشت به من آرامش داد.
در آخر می خواهم بپرسم که شنیده می شد که در تلویزیون ممنوع الکار بودید در مقطعی این را تایید می کنید؟
نه ممنوع الکار نیستم ، تلویزیون در این سال ها متنی مبنی بر ممنوع الکاری کسی بیرون نداده و سندی نیست و این خبرها توسط خود بدخواهان منتشر می شود باور نکنید.