به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، متن یادداشت دبورا یانگ به شرح زیر است:
«شبی که ماه کامل شد» فیلمی داراماتیک است که براساس واقعیت ساخته شده است. یک عروس جوان و فارغ البال ایرانی، زمانی کشف می کند که خانواده همسرش از اعضای القاعده هستند که دیگر خیلی دیر شده است؛ یک درام سیاسی بارور شده، براساس وقایع تاریخی، یک داستان عاشقانه و یک فیلم پر از وحشت در قالبی میخکوب کننده به روایت نرگس آبیار.
این کارگردان توان و استعداد خود را به بهترین نحو در شبی که ماه کامل شد به تصویر می کشد. وی بعد از دو فیلم «شیار ۱۴۳» و «نفس» با موضوعات انسانی در رابطه با جنگ ایران و عراق، اکنون به موضوع القاعده می پردازد و مانند اپرایی که رفته رفته اوج می گیرد، گام به گام ما را در لحظات هراس و ترس فرو می برد.
یک زندگی رویایی، شاد و رمانتیک که در نیمه دوم فیلم به یک داستان هراس انگیز و پر از رعب بدل می شود.
این فیلم جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر مرد و زن را در جشنواره ملی فیلم ایران و جشنواره فیلم فجر در بهمن ماه به دست آورده است و به احتمال زیاد جایزه های زیادی را از جشنواره های دیگر را از آن خود خواهد کرد. نکته ی مهم اینکه شخصیتهای فیلم سریع دستخوش تغییر و تحول می شوند و همین امر سبب می شود از تاثیر این تنش های پیاپی و انباشته شده فیلم کاسته شود.
با این همه، دوساعت و پانزده دقیقه فیلم برای نشان دادن کیفیت واقعی در رابطه با فجایع القاعده کافی نیست. اما این فقدان، در سادگی و اعتدالی پرشور از فیلمسازی جبران شده است. یکی ازجذابیت های این فیلم هدایت درست و گیرای بازیگران است، بالاخص النازشاکردوست که نقش زنی بشاش را بازی می کند که نمی خواهد باور کند همسرش به راهی مخوف پاگذاشته است. زمانی در میابد که زندگی اش در حال نابودی است که میان کابوسی وحشتناک دست و پا می زند.
سکانس های آغازین فیلم روان و لطیف است. باید برای حمید نجفی راد بخاطر تدوین شاخص اش کلاه از سربرداشت. وی چنان مدرن و فریبنده در نیمه اول فیلم تماشاگر را به بازی می گیرد که مخاطب فکر می کند داستان تا پایان با همین لحن ادامه می یابد.اما چنین نمی شود و ورق بعد از پایان نیمه اول فیلم بر می گردد.
فیلم نامه طوری توسط نرگس آبیار و همکارش مرتضی اصفهانی نوشته شده که به نظر می رسد عبدالحمید دو پایان برای خود می خواهد، در صورتی که تنها یک پایان می تواند وجود داشته باشد. النازشاکردوست به عنوان بازیگری که کم دیده شده است شخصیتی درست از فائزه خلق می کند که از معصومیتی تمام و کمال، به سردی مطلق بدل می شود و خود را در دامی می یابد که بدون فرزندانش از آن نمی تواند رها شود. علی رغم پایانی تلخ، این فیلم اثریست بسیار رنگارنگ و موسیقیایی که چشم مخاطب را تمام مدت به دنبال خود می کشاند. از تصویر در بازارهای ایران و پاکستان گرفته تا سکانس های توهم زای بیابان ها و کوه ها.